معرفی و دانلود رایگان کتاب صوتی اولین شب آرامش

معرفی کتاب صوتی اولین شب آرامش

کتاب صوتی اولین شب آرامش نوشته‌ی مریم رفیعی، داستان زن جوانی است که در یک شب بارانی، خودش را به ویلایشان می‌رساند تا مدتی را از خانواده دور باشد، اما با چنان اتفاقات عجیبی برخورد می‌کند که تصمیم می‌گیرد از ویلا فرار کند و راه دریا را پیش بگیرد...

درباره‌ی کتاب صوتی اولین شب آرامش

شب است و باران با چنان شدتی می‌بارد که گویی می‌خواهد سقف ماشین را سوراخ کند. جاده لغزنده و خطرناک است، اما او آن‌قدر بدحال و ناراحت است که توان ماندن در خانه را ندارد. برای همین هم تصمیم گرفته در همین شب بارانی، راه جاده‌ی شمال را پیش بگیرد و خود را به ویلایشان برساند. نیاز به‌تنهایی دارد و ویلا که حالا خالی است، می‌تواند پناه امنی برای آشفتگی‌هایش باشد.

داستان کتاب صوتی اولین شب آرامش نوشته‌ی مریم رفیعی از چنین فضایی آغاز می‌شود. شخصیت اصلی قصه که از بابت نوشیدن زیاد الکل حال خوشی ندارد، در شرایطی ناامن و خطرناک پشت فرمان می‌نشیند و خودش را به ویلا می‌رساند. پشت در ویلا هرچه بوق می‌زند، سرایدار در را باز نمی‌کند. ناچار از ماشین پیاده می‌شود و زیر بارش بی‌امان باران، زنگ در ویلا را می‌زند. باز هم کسی جواب نمی‌دهد. کلید ندارد که وارد شود، برای همین هم با عصبانیت زیاد داخل ماشین برمی‌گردد و سعی می‌کند با روشن کردن بخاری ماشین، کمی خودش را گرم کند.

بعد از مدتی، سروکله‌ی سرایدار پیدا می‌شود و در را باز می‌کند. با فحش و ناسزا به داخل ویلا می‌رود، اما بعد متوجه می‌شود که همه‌ی چراغ‌ها خاموش است و ویلا برق ندارد. برمی‌گردد تا با تشر علت نبود برق را از سرایدار بپرسد، اما او را پشت سرش نمی‌بیند.

بعد از اینکه از پیدا کردن سرایدار ناامید می‌شود، به داخل ویلا می‌رود. مابقی بطری نوشیدنی‌اش را سر می‌کشد و با همان لباس‌های خیس روی تخت ولو می‌شود. چند ثانیه‌ای از بستن چشمانش نگذشته که صدای پا می‌شنود. چشمانش را باز می‌کند. هر چه می‌گردد و صدا می‌زند، کسی را نمی‌بیند. با وحشت بطری نوشیدنی را به کنار تختش می‌کوبد تا با تکه‌ی شکسته‌ی آن در دستش، سلاحی برای دفاع کردن از خودش پیدا کند. خبری از سرایدار یا زنش نیست و ناگهان صدای باز شدن پنجره‌ی طبقه‌ی پایین، او را از وحشت سست می‌کند...

کتاب صوتی اولین شب آرامش کاری از نشر صوتی خانه‌ی داستان چوک است. این کتاب را با صدای خود نویسنده یعنی مریم رفیعی می‌شنوید.

کتاب صوتی اولین شب آرامش برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به داستان‌های کوتاه اجتماعی علاقه داشته باشید، این کتاب مخصوص شماست.

در بخشی از کتاب صوتی اولین شب آرامش می‌شنویم

باران تندی می‌بارید و بدون توجه به لغزندگی جاده، پایش را روی پدال گاز گذاشته بود و فقط گاز می‌داد. اشک جلوی دیدش را گرفته بود. کاش تیغه‌ی برف‌پاک‌کن می‌توانست اشک‌های روی‌ گونه‌اش را هم پاک کند. پشت در ویلا رسید و ترمز دستی را بالا داد و دستش را روی بوق گذاشت. چند بار بوق زد اما خبری از آقا یحیی سرایدار ویلا نبود. باران به قدری تند بود که انگار می‌خواست سقف ماشین را سوراخ کند. با غر از ماشین پیاده شد،‌ پشت نرده‌ها ایستاد و فریاد زد: «یحیی... یحیی»

فهرست مطالب کتاب صوتی