معرفی و دانلود کتاب سرگذشت یک قهرمان

عکس جلد کتاب سرگذشت یک قهرمان
قیمت:
۱۱,۲۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب سرگذشت یک قهرمان و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب سرگذشت یک قهرمان و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب سرگذشت یک قهرمان

مریم منصف در کتاب سرگذشت یک قهرمان، راوی زندگی دختری شده که پدرش از جانبازان دوران جنگ تحمیلی است و با مشکلات ریوی دست‌و‌پنجه نرم می‌کند. دخترک که از زندگی در کنار پدر و سایر اعضای خانواده‌اش شادمان است، ناگهان با خبری روبه‌رو می‌شود که کل زندگی او، مادر، خواهرها و برادرهایش را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. نوجوانان از مطالعه‌ی این کتاب مصور حوزه‌ی دفاع مقدس بسیار لذت خواهند برد.

درباره‌ی کتاب سرگذشت یک قهرمان

شاید بتوان سراسر ادبیات دفاع مقدس، به‌ویژه ادبیات داستانی‌اش را در دو دسته‌ی کلی جای داد: یک دسته مربوط به داستان‌هایی است که از روزهای پرالتهاب جنگ و تلاطم رخدادهای آن برایمان می‌گویند و دسته‌ی دوم هم شامل داستان‌هایی می‌شود که به حوادث تلخ پس از جنگ اشاره دارند. جنگ هشت‌ساله‌ی ایران و عراق، ثمرات ناگواری داشت که همچنان با گذشت سال‌ها، زندگی ایرانیان را رها نکرده. هنوز هم شاهد زندگی دشوار جانبازانی هستیم که سرسختانه با بیماری‌ها و عوارض ناشی از حملات شیمیایی یا ترکش‌هایی که بدان‌ها اصابت کرده، مبارزه می‌کنند. البته در این راه، خانواده‌های ایشان نیز یار و غمگسارشان هستند و بخشی از بار سنگین چنین زندگی‌ مشقت‌باری را ایشان به دوش می‌کشند. آن‌چه در کتاب سرگذشت یک قهرمان، با قلم شیوا و روان مریم منصف می‌خوانیم، شرحی است از زندگی دختری که پدر جانبازش در طول جنگ به مشکلات ریوی دچار شده. نویسنده در تلاش بوده تا این بار زندگی دشوار جانبازان را نه از نگاه خودشان، بلکه از دید خانواده و فرزندانشان روایت کند.

«مستانه» ششمین و آخرین فرزند بابا «رمضان» است که در بهار 1345 متولد شده. او و خانواده‌اش که پیش از این در مشهد سکونت داشته‌اند، به خاطر حال نامساعد بابا رمضان ناچار شده‌اند به دهی خوش‌آب‌وهوا در ماسال گیلان عزیمت کنند. پدر که خانه‌نشین شده، دیگر توان هیچ نوع کار جسمانی را ندارد؛ جز این‌که آغوش گرمش را به روی فرزندانش بگشاید یا با دم کردن چای و تهیه‌ی نان، صبحانه را برایشان لذیذتر کند.

یک روز که مستانه از مدرسه به خانه برمی‌گردد متوجه می‌شود که هم فضای خانه‌شان به هم ریخته و هم خبری از بابا رمضان، مامان و داداش «مرتضی» نیست؛ آبجی «راحله» ناراحت است و داداش «مصطفی» هم عصبی به نظر می‌رسد. وقتی بالأخره از راحله می‌پرسد که چه اتفاقی افتاده، متوجه می‌شود صبح همان روز، نفس‌تنگی بابا شدت گرفته، طوری که لازم بوده داروهایش را عوض کنند. به همین خاطر با داداش مرتضی و مامان راهی مطب دکتر شده.

کمی بعد از این ماجرا بابا به خانه برمی‌گردد اما با گذشت یک هفته دوباره سرفه‌هایش شدت می‌گیرد. این بار دیگر داروها هم اثری ندارند و صورت بابا رمضان حسابی کبود می‌شود. به همین دلیل، او را با ماشین داداش به بیمارستان می‌برند.

مجبور می‌شوند چند روزی بابا را در بیمارستان نگه دارند. هرچند چند روز اول کسی موافق نبوده که مستانه به بیمارستان و ملاقات پدر برود اما روز پنجم سرانجام قبول می‌کنند که داداش مصطفی او را هم به بیمارستان ببرد.‌ دیدن بابا روی تخت بیمارستان، در حالی که صورتش با ماسک اکسیژن پوشانده شده، اصلاً برای مستانه صحنه‌ی خوشایندی نیست. او که بعد از دیدن بابا رمضان در این حال‌و‌روز، برای سلامتی‌اش دست به دعا برمی‌دارد، ناگهان با خبرهایی مواجهه می‌شود که هم قلب خودش و هم دل تمامی خانواده‌اش را به درد می‌آورد.

مریم منصف که کتاب سرگذشت یک قهرمان را برای مخاطبان نوجوان به نگارش درآورده، سعی کرده تا هم ارزش‌های انسانی مانند محبت میان اعضای خانواده و عشق به پدر را به ایشان بیاموزد و هم گوشه‌ای از واقعیت‌های تلخ را برایشان ترسیم کند. چه بسیار خانواده‌هایی که پدر، مادر یا حتی فرزندانشان را به سبب پیامدهای زیان‌بار جنگ از دست داده‌اند. به باور نویسنده اگرچه سال‌هاست از جنگ تحمیلی عبور کرده‌ایم اما نباید از یاد ببریم هنوز هم خانواده‌هایی هستند که داغ بر دل دارند یا جانبازانی که زندگی هرروزه‌شان به مبارزه‌ای جان‌فرسا تبدیل شده‌. به نظر شما بهترین رفتار در قبال چنین ایثارگرانی چیست؟ چگونه می‌توانیم هم قدردانشان باشیم و هم شجاعت‌هایشان را از یاد نبریم؟ شاید بهترین راه این باشد که به کمک زبان قصه و داستان، تصویری از زندگی سخت ایشان را به فرزندان نوجوان‌مان نیز نشان بدهیم. نوجوانان امروز ممکن است هیچ درکی از بمباران شیمیایی، اصابت ترکش یا سایر آسیب‌های جسمانی جنگ نداشته باشند. مطالعه‌ی داستان‌هایی از قبیل کتاب سرگذشت یک قهرمان به آن‌ها نشان می‌دهد، چه سختی‌هایی پیش روی جانبازان و خانواده‌های ایشان قرار دارد.

از مشخصه‌های ادبی و ویژگی‌های ممتاز این داستان نیز نباید غافل شد، چراکه مهارت مریم منصف در داستان‌پردازی، شخصیت‌پردازی، همچنین استادی او را در شرح و توصیف مکان‌ها و رخدادها به‌خوبی نشان می‌دهد. نقاشی‌هایی که در جای‌جای این کتاب مصور عرضه شده‌اند به مخاطب کمک می‌کنند تا درک بهتری از شخصیت‌ها و صحنه‌های اصلی داستان داشته باشند. شیوا باباگپ‌پور تصویرسازی این کتاب خواندنی را به عهده داشته. اثر حاضر به همت نشر مانیان، به مخاطبان و علاقه‌مندان ادبیات دفاع مقدس عرضه شده است.

کتاب سرگذشت یک قهرمان برای چه کسانی مناسب است؟

نوجوانان علاقه‌مند به داستان‌های مرتبط با دفاع مقدس، جانبازان و شهدای غیور ایرانی، بی‌شک مجذوب کتاب سرگذشت یک قهرمان خواهند شد.

در بخشی از کتاب سرگذشت یک قهرمان می‌خوانیم

تو حیاط وایساده بودیم؛ احساس کردم نگاهی به طرفم خیره مانده. در خداحافظی نهایی برگشتم تا منبع نگاه را پیدا کنم دیدم بابک از پنجره راه پله به من چشم دوخته و یک لحظه نگاهمان به هم گره خورد. معنی نگاه‌ها را خوب درک می‌کردم. همان موقع نگاه‌های شاهین در راه مدرسه و هم الان که بابک با نگاهش بدرقه‌مان می‌کرد. به نظرم روزهای ریسه‌بندان و شیرینی‌خوران نزدیک است. در اون سن کم قند در دلم آب می‌شد. از بابت لباس سفید و پرچین عروسی؛ از تغییر محل زندگی؛ از اینکه بالاخره همدم و هم‌صحبتی غیر از بیت‌الاحزان پیدا می‌شود.

بالاخره بتوانم به شهر بروم و عنوان روستایی و روستازاده نداشته باشم. بعد از چند روز که برگشته بودیم ماسال مادر شاهین، محبوبه خانوم، دوباره پای چرخ با مادرم حرف‌هایی می‌زد. خیلی دور و برشان نبودم، چای را که آوردم نخورده بلند شد. تا دم در بدرقه‌اش کردیم.

مادر شاهین لحظه‌ای برگشت و صورتم را برانداز کرد. در چشمانش چیزی شکل معما نقش بسته بود. مادرم با عذرخواهی پای چرخ برگشت، من ایستادم تا احترام را در حق مهمان به جا آورده باشم، اما با چیزی مواجه شدم که اصلاً انتظارش را نداشتم؛ هر چند بعدها دلیل این کارش را فهمیدم.

شاهین مرا بار‌ها و بارها دیده بود و می‌خواست نقش عاشق را بازی کند و چند باری مادرش را برای تمام کردن حرف و خواستگاری پیش فرستاده بود، اما همان حرف‌های تکراری مادر را شنیده بود که او را شهر جواب دادم، اما محبوبه خانوم انتظار داشت حق همسایه‌ای را رعایت کنیم و به هم‌محله‌ای جواب بدیم. هر بار شاهین را می‌دیدم این آخری انگار می‌خواست لب باز کند حرف بزند، اما در عرف و اخلاق ما نبود پسر و دختر قبل ازدواج با هم حرف بزنند و من اصلاً روی خوش نشان نمی‌دادم تا شنونده باشم.

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب سرگذشت یک قهرمان
نویسنده
ناشر چاپینشر مانیان
سال انتشار۱۴۰۰
فرمت کتابPDF
تعداد صفحات65
زبانفارسی
شابک978-622-310-005-5
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان دفاع مقدس برای نوجوانان
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب سرگذشت یک قهرمان

هیچ نظری برای این کتاب ثبت نشده است.

راهنمای مطالعه کتاب سرگذشت یک قهرمان

برای دریافت کتاب سرگذشت یک قهرمان و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.