معرفی و دانلود کتاب سایهی سدر
برای دانلود قانونی کتاب سایهی سدر و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب سایهی سدر
کتاب سایهی سدر نوشتهی نسرین رفیعی منش، برشی از زندگی شقایق، دختری نوجوان را در دنیای امروز و در قالب یک داستان بلند به تصویر میکشد. این قصه همزمان با بیان سرگذشت او روایتگر مقاومت مردم دزفول در طول سالهای دفاع مقدس نیز است.
درباره کتاب سایهی سدر:
داستان با تصادف شقایق آغاز میشود، دختری مسئولیتپذیر و مهربان که به خاطر نجات جان کودکی در خیابان، خود دچار آسیبی جدی از ناحیه پا شده است. در این میان تنشها و نگرانیهای مادر شقایق به دلیل اتفاق ناگواری که برای دخترش افتاده او را به یاد خاطرات خود از دوران جنگ میاندازد.
فضای بیان اتفاقات این رمان بسیار متفاوت به نگارش درآمده است و قصهای جذاب دارد. همچنین حوادث در خلال داستان و با زبانی نو به رشتۀ تحریر درآمدهاند و شما را با ابعاد جدیدی از زندگی مردم دزفول در طول دوران دفاع مقدس آشنا میکنند، ابعادی که شاید کمتر به آن پرداخته شده باشد؛ زندگی مردم غیرنظامی در زیر آتش باران موشک.
جالب است بدانید، همهی خاطرات این قصه بر اساس واقعیت هستند ولی به دلیل روایت داستان گونۀ کتاب این خاطرات با هم ادغام شدهاند و مکانها و زمانها سندیت تاریخی ندارند. در واقع طرح کلی کتاب بر پایۀ داستان است و فقط از خاطرات واقعی برداشتهایی کلی صورت میگیرد. همچنین اسامی بیان شده در این داستان غیرواقعی هستند و هر گونه شباهت اسمی تصادفی خواهد بود.
در بخشی از کتاب سایهی سدر میخوانیم:
بعد از بارندگیهای این چند روز اخیر هوا خیلی خوب شده بود. آسمان آبی بود و ابرهای کوچک سفید رنگ گوشه گوشۀ آسمان را پر کرده بودند. نور خورشید همه جا را روشن کرده بود و باد ملایمی میوزید. دیروز ساتین آمده بود و تعدادی از درسهای مدرسه را باهم کار کرده بودیم. قرار بود با چند نفر دیگر هم صحبت و صداهایشان را ضبط کند و برایم بفرستد. مامانم حیاط را شسته بود و حالا داشت کتلت درست میکرد. کنارش توی آشپزخانه نشسته بودم و داشتم سالاد درست میکردم. از آن روزهایی بود که جان میداد توی حیاط بنشینیم و ناهار بخوریم.
- مامان امروز توی حیاط ناهار بخوریم.
- اتفاقاً فکر خوبی کردی. بابات قراره سر راه که میاد آقاجون و مادرجونت رو هم با خودش بیاره که ناهار دور هم باشیم. امروز شنیدن پات شکسته و مادرجونت کلی گِله کرد که چرا بهشون خبر ندادیم.
مادر جون و آقاجون پدر و مادر بابام بودند. معمولاً ماهی یکی دوبار برای ناهار یا شام میآمدند خانۀ ما.
مادرم سالها میشد که عروسشان بود و کلاً با هم رودربایستی نداشتند. هر وقت قرار بود بیایند نیاز به تدارکات زیادی نبود و مادرم تغییر خاصی توی منوی ناهار یا شام ایجاد نمیکرد. هر چه داشتیم دور هم میخوردیم.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب سایهی سدر |
نویسنده | نسرین رفیعی منش |
ناشر چاپی | انتشارات اهورا قلم |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 102 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-426-159-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان دفاع مقدس |