معرفی و دانلود کتاب زمستان آلیسا

عکس جلد کتاب زمستان آلیسا
قیمت:
۷۵,۰۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب زمستان آلیسا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب زمستان آلیسا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب زمستان آلیسا

در زندگی همه‌ی ما روزهایی وجود دارند که اوضاع خوب پیش نمی‌رود و هیچ‌چیز به کاممان نیست. بعضی اوقات این روزها خیلی طولانی می‌شوند و تا چند ماه، چند سال و یا حتی تا آخر عمر ادامه پیدا می‌کنند. کتاب زمستان آلیسا درباره‌ی دختری نوجوان به نام آلیسا است که زندگی‌اش زمین تا آسمان با هرچه می‌خواهد فرق دارد. آلیسا بیمار است، بیماری‌اش هم عجیب و ناشناخته است. او پدرش را از دست داده و آدم‌هایی را که به‌تازگی وارد زندگی‌اش شده‌اند، دوست ندارد. زوران درونکار ما را به خانه‌ی کوچک آلیسا می‌برد تا شاهد چالش‌ها، رنج‌ها و احساسات متضادی باشیم که یک دختر نوجوان هرروز با آن‌ها مواجه می‌شود.

درباره‌ی کتاب زمستان آلیسا

آلیسا هیچ‌وقت گرم نمی‌شود. دست‌هایش همیشه سرد است؛ حتی وقتی در وان پر از آب جوش می‌نشیند هم حس می‌کند پاهایش یخ زده‌اند. در درون آلیسا همیشه برف می‌بارد و کولاکی سهمگین وجودش را می‌بلعد. دکترها می‌گویند ویروسی عجیب به بدن او حمله کرده اما خود می‌داند ویروسی خارجی در کار نیست. این سرما در درون خودش جوانه زده و شاخه و برگ‌هایش در حال رسیدن به قلبش هستند. کتاب زمستان آلیسا (Der Winter der Kinder. Oder Alissas Traum) افکار و احساسات این دختر نوجوان را برای ما فاش می‌کند؛ احساساتی که او نمی‌خواهد درباره‌ی آن‌ها با کسی حرف بزند. زوران درونکار (Zoran Drvenkar) از ما می‌خواهد به حرف‌های آلیسا گوش دهیم؛ شاید این تنها راه برای روشن کردن شعله‌ای حیات‌بخش در وجود او باشد.

معرفی و دانلود کتاب زمستان آلیسا

مادر آلیسا نگران حال دخترش است، اما نمی‌تواند به او کمک کند. مثل مادربزرگ، روبرت، دوستان آلیسا و حتی دکترها. هیچ‌کدام از آن‌ها نمی‌توانند این ملکه‌ی برفی را گرم و خوشحال کنند. آلیسا می‌خواهد با پدرش حرف بزند، نمی‌خواهد این واقعیت را که پدرش دیگر در این دنیا نیست بپذیرد. حرف زدن با روحی ناپیدا برای او آسان‌تر از صحبت با باقی آدم‌هاست. روبرت ناپدری آلیسا است و با اینکه آدم بدی نیست، اما آلیسا نمی‌تواند با حضور مردی به جز پدرش کنار بیاید، به‌خصوص حالا که قرار است مادرش از آن مرد بچه‌دار بشود و برای آلیسا خواهر یا برادری بیاورد. در میان این‌همه اتفاق که مثل مواد مذاب در زندگی آلیسا جاری می‌شوند، مادربزرگش هم می‌خواهد ازدواج کند و دختر نوجوان قصه‌ی ما باید در فراهم کردن مقدمات عروسی به خانواده‌اش کمک کند. پذیرش حجم بی‌کرانی از اتفاقات جدید برای آلیسا که هنوز نتوانسته با مقوله‌ی مؤدبانه حرف زدن با غریبه‌ها و لبخند زدن به آدم‌ها کنار بیاید، واقعاً کار دشواری است.

زوران درونکار، ابعاد آسیب‌پذیر و شکننده‌ای از شخصیت یک دختر نوجوان را برای خوانندگان به نمایش می‌گذارد؛ ابعادی که نوجوانان با تلاش برای قوی به‌نظر رسیدن، سعی در پنهان کردن آن‌ دارند؛ همچون آلیسا که در تلخ‌ترین لحظاتش هم سعی می‌کند مادرش از حال بد او با خبر نشود تا تصور نکند دخترش آن‌قدرها هم که نشان می‌دهد شاد و قدرتمند نیست. در کتاب زمستان آلیسا زندگی با روی بی‌رحمانه و غم‌بارش به سراغ ما می‌آید تا حس نیاز آلیسا به حمایت پدرانه و عشق مادرانه را درک کنیم؛ نیازهایی که دختر نوجوان این قصه از آن‌ها محروم است و ریشه‌ی حال نامساعد و ابر سرد و سیاهی که بر زندگی‌اش سایه انداخته نیز در همین محرومیت‌هاست.

کتاب زمستان آلیسا با ترجمه‌ی فریبا فقیهی در انتشارات افق به چاپ رسیده است و هم‌اکنون در دسترس خوانندگان قرار دارد.

کتاب زمستان آلیسا برای چه کسانی مناسب است؟

رمان زمستان آلیسا برای نوجوانان نوشته شده است و مخاطبان اصلی آن افرادی هستند که در این گروه سنی قرار دارند، اما اگر در اطراف خود نوجوانی دارید که حس می‌کنید غمگین و تنهاست اما نمی‌خواهد به آن اعتراف کند، داستان زمستان آلیسا می‌تواند به شما در همدلی کردن با او کمک کند.

در بخشی از کتاب زمستان آلیسا می‌خوانیم

روزهایی هستند که آلیسا آرزو می‌کند مادرش عصبانی بشود و همه‌چیز را توی خودش نریزد؛ و البته روزهایی هم هستند که صورت مادرش از خشم سفید می‌شود و نمی‌تواند حتی تکان بخورد، هر‌چند خودش دلیلی برای این حالش ندارد. امروز از آن ‌روزهاست. درست همین امروز که آلیسا احساس می‌کند همه‌چیز دوباره درست خواهد شد.
«بگو، خودت بگو که یک تخته‌ات کم است!»
مادر، با یک جست، روی پاهایش می‌ایستد و شانه‌های آلیسا را تکان می‌دهد.
«ما داریم مثل احمق‌ها این‌ور‌و‌آن‌ور می‌دویم و دربه‌در دنبالت می‌گردیم. حالی‌ات می‌شود؟ می‌دانی ساعت چند است؟ هیچ فکر کرده‌ای من به چه حال‌و‌روزی می‌افتم، اگر صبح بیدار بشوم و تو توی تختت نباشی؟ چی توی سرت هست ها؟ ها؟»
شانه‌های آلیسا از تکان‌ها درد می‌گیرند، هی دلش می‌خواهد توضیح بدهد چی شده بود، ولی مادرش چنان داد‌و‌هواری راه انداخته که مگر فریاد آلیسا بتواند حریفش بشود. و او هرگز از پس این یک‌ کار برنیامده است. برای همین سکوت می‌کند و به مادرش خیره می‌شود. همین. ولی از یک‌چیزی مطمئن است: شاید خشم بتواند خیلی‌ کارها بکند، ولی نمی‌تواند آدم‌ها را به هم وصل کند.
«می‌دانی این چند روز با مخفی‌کاری‌هایت جانم را به لبم رسانده‌ای؟ دیگر داشتم به پلیس زنگ می‌زدم. می‌خواهی من را دیوانه کنی؟ آن ‌هم درست روز عروسی مادربزرگت! خیال کرده‌ای همه‌شان برایم خنده‌دارند؟»
اگر خون‌آشام سر نرسیده بود، احتمالاً مادرش تا فردا همین‌جوری او را تکان‌تکان می‌داد و هی می‌پرسید واقعاً آلیسا پیش خودش چه فکری کرده که همین‌جوری از خانه گذاشته و رفته. یکهو سایه‌ی خون‌آشام روی سر آلیسا می‌افتد. مادرش دو متر عقب می‌کشد و با همان چشمان حیرت‌زده روی کاناپه می‌نشیند و خون‌آشام آلیسا را محکم بغل می‌کند.
می‌گوید: «حالا که دوباره اینجاست.»
برای اولین‌بار آلیسا از آمدن خون‌آشام خوشحال است.

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب زمستان آلیسا
نویسنده
مترجمفریبا فقیهی
ناشر چاپینشر افق
سال انتشار۱۴۰۰
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات224
زبانفارسی
شابک978-600-353-950-1
موضوع کتابکتاب داستان و رمان نوجوان
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب زمستان آلیسا

هیچ نظری برای این کتاب ثبت نشده است.

راهنمای مطالعه کتاب زمستان آلیسا

برای دریافت کتاب زمستان آلیسا و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.