معرفی و دانلود کتاب رسم زندگی

معرفی کتاب رسم زندگی

زندگی مانند مدادی در دستان ماست؛ گاهی پررنگ و استوار می‌نویسد و گاهی به کمک پاک‌کن نیاز دارد تا اشتباهاتش را اصلاح کند... کتاب رسم زندگی نوشته‌ی مینا قائدی با زبانی داستانی و جذاب، نوجوانان را به سفری آموزنده می‌برد تا مفاهیم مهمی مانند اعتمادبه‌نفس، همدلی، مسئولیت‌پذیری و استفاده‌ی درست از فرصت‌ها را در قالب گفت‌وگوهایی بامزه بین شخصیت‌هایی مثل پاک‌کنیِ دل‌صاف و مدادیِ کله‌چوبی بیاموزند.

درباره‌ی کتاب رسم زندگی

کتاب رسم زندگی نوشته‌ی مینا قائدی، مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه برای نوجوانان است که با بیانی ساده و صمیمی، هشت اصل مهم برای یک زندگی موفق را به تصویر می‌کشد. این داستان‌ها که با نثری لطیف، ملموس و آموزنده نگارش شده‌اند، نوجوانان را با مفاهیمی مانند صبر، پشتکار، همکاری و پذیرش اشتباهات و... آشنا می‌کنند.

فکر می‌کنید یک پاک‌کن در زندگی‌اش از چه چیزهایی گله دارد؟ یا مداد را وقتی می‌تراشیم بغض می‌کند یا سرحال می‌آید؟ کتاب حاضر ما را با ماجراهای شخصیت‌های فانتزی‌ای که در دنیای واقعی بی‌جان تلقی می‌شوند همراه می‌کند و با خلاقیتِ هرچه‌تمام‌تر مخاطب را به دل دغدغه‌های این موجودات کوچک می‌برد؛ جایی که کودکان و نوجوانان را غرق خیال و رؤیا می‌کند. جالب‌ترین نکته‌ی این اثر همین است که قرار نیست آخر کتاب، داستان هم به اتمام برسد، بلکه به شکلی هنرمندانه ماجراها و شخصیت‌هایش را به محتویاتِ جامدادی تک‌تکِ خواننده‌هایش می‌کشاند.

ویژگی منحصربه‌فرد دیگر این اثر، دوزبانه بودن آن است. برخی از داستان‌های کتاب، با درنظرگرفتن تفاوت‌های فرهنگی، به زبان انگلیسی نیز ترجمه شده‌اند تا علاوه بر ارائه‌ی مفاهیم اخلاقی، فرصتی برای آشنایی بیشتر نوجوانان با زبان انگلیسی نیز فراهم شود.

این کتاب هم‌زمان با رویکردی آموزشی نسبت به مهارت‌های زندگی، به تقویت خواندن و درک مطلب در هر دو زبان فارسی و انگلیسی نیز کمک می‌کند. کتاب رسم زندگی نوشته‌ی مینا قائدی در انتشارات زرنوشت چاپ شده و در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.

کتاب رسم زندگی برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب رسم زندگی برای کودکان و نوجوانان مناسب است و درعین‌حال والدین و مربیانی که به دنبال راهی جذاب برای آموزش ارزش‌های زندگی هستند، گزینه‌ی ایده‌آلی می‌تواند باشد.

در بخشی از کتاب رسم زندگی می‌خوانیم

داستان رو بخونید و بگید سومین رسم زندگی چی می‌تونه باشه...
مداد که انگار از چیزی دلخور بود، خودش رو جایی قایم کرده بود، زیر لب با لجبازی می‌گفت:
نمی‌خوام، باهاتون قهرم و جوابتون رو هم نمی‌دم دیگه.
پاک‌کنی که به دنبال مداد می‌گشت، چند بار مداد را صدا زد و گفت: کجایی مداد؟ بیا کارت داریم. معلوم نیست کجا رفته
مداد در پاسخ پاک‌کنی گفت: گفتم که قهرم.
پاک‌کنی گفت: چرا چی شده چرا قهری؟
- مداد: هیچی امروز که داشتن نقاشی می‌کشیدن اصلاً از من استفاده نمی‌کردن فقط با اون مداد رنگی‌های دراز می‌کشیدن من رو هم انداخته بودن یه گوشه.
- پاک‌کنی: ای بابا بچه پاشو بیا این‌ها همکار تو هستن.
چه فرقی داره؟
پاشو بیا کار لنگ تو هست، هرکسی را بهر کاری ساختند.
- مداد: نمیااام، نمی‌خوااام.
- پاک‌کنی: عجبا پاشو بچه بیا، این کار زود تموم بشه. همیشه باید از فرصت‌هات استفاده کنی. دعا کن خدا فرصت‌های خوب نصیبت، کنه
- پاشو بیا لج نکن.
مدادتراش رومیزی هم با صدای نخراشیدش که شبیه ربات‌ها بود، مداد را صدا زد و گفت: مداد کجایی؟
نکنه رفته زیر میز و نگاهش رو به‌طرف زیر میز برد و مداد را دید که زیر میز قایم شده بود و با لحن تهدیدآمیزی به مداد گفت: می‌آیی از این فرصت استفاده کنی یا بیام بتراشمت؟
مداد با شنیدن این تهدید مدادتراش از ترس درد تراشیده شدن به‌سرعت خودش را روی میز پرتاب کرد و گفت: آره دارم میام.