معرفی و دانلود کتاب دونده‌ی هزارتو 2: گذر از جهنم

معرفی کتاب دونده‌ی هزارتو 2: گذر از جهنم

کتاب دونده‌ی هزارتو 2: گذر از جهنم نوشته‌ی جیمز دشنر، داستانی درباره‌ی بقا، مبارزه و وفاداریست. در این کتاب توماس درمی‌یابد که او و گروهش تنها مبارزان داخل هزارتو نیستند و نوجوانان دیگری نیز، برای بقا مشغول جنگیدن و تلاشند. او و یارانش دوباره وارد چالشی هراس‌انگیز می‌شوند و این بار ناچارند ضمن گرسنگی و تشنگی در مدتی کوتاه راه خود را در گذرگاهی جهنمی و ویران پیدا کنند. این کتاب جزو پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک‌تایمز بوده است.

درباره‌ی کتاب دونده‌ی هزارتو 2: گذر از جهنم

در جلد قبلِ مجموعه‌ی دونده‌ی هزارتو خواندیم که توماس ناگهان در آسانسور از خواب می‌پرد و بعد متوجه می‌شود که به جز اسمش، هیچ چیز دیگری را به خاطر ندارد. او و گروهی دیگر از پسرها خود را در محوطه‌ای عظیم و مرموز گرفتار می‌بینند. با هر بار طلوع خورشید، آن‌ها با دیواری عظیم رو‌به‌رو می‌شوند که شب‌ها ناپدید می‌شود. خاطرات آن‌ها از دنیای بیرون پاک شده و تنها هدفی که دارند خروج از این تله‌ی مرگبار است. بالاخره پس از ماه‌ها تلاش طاقت‌فرسا، دروازه‌ای در دیوار گشوده می‌شود و آن‌ها با دنیایی ویران شده و سوخته مواجه می‌شوند اما این پایان ماجرای توماس و پسرها نیست...

کتاب دونده‌ی هزارتو 2: گذر از جهنم (The Scorch Trials) در حالی شروع می‌شود که می‌بینیم سازمانی که طرح هزارتو را چیده بود، هنوز قرار نیست دست از سر توماس و یارانش بردارد. آن‌ها به گذرگاه، به سرزمینی سوزان و جهنمی اعزام می‌شوند؛ سرزمینی که در آن نه خبری از آب هست، نه غذا و نه سرپناه. طوفان‌های شن، موجودات جهش‌یافته‌ای که در تاریکی شب پرسه می‌زنند، فقط بخشی از خطرات این گذرگاه جهنمی‌اند.

پسرها در این سرزمین بی‌رحم باید با گرسنگی، تشنگی، بیماری و ناامیدی مطلق بجنگند اما این موارد تنها چالش آن‌ها در این مسیر پرفراز و نشیب این نیست... گروه دیگری از انسان‌ها نیز در این گذرگاه گرفتار شده‌اند و برای بقا، به هر قیمتی، دست به هر کاری می‌زنند. در آن گذرگاه جهنمی، دوستی و اتحاد معنایی ندارد و همه تنها به فکر نجات جان خویشند.

توماس و همراهانش در این گذرگاه با چالش‌های اخلاقی جدیدی روبه‌رو می‌شوند. آن‌ها باید انتخاب کنند که آیا به انسانیت خود پایبند می‌مانند و یا برای بقا به قعر تاریکی سقوط خواهند کرد. در گذرگاه، وفاداری زیر سوال می‌رود و رازهایی هولناک برملا می‌شوند.

کتاب دونده‌ی هزارتو 2: گذر از جهنم نوشته‌ی جیمز دشنر (James Dashner) داستانی نفس‌گیر و هیجان است که شما را تا انتها مجذوب خود می‌کند. شما در این کتاب، شاهد شجاعت، ایثار و فداکاری خواهید بود اما در عین حال تاریکی و قساوت را نیز به وضوح خواهید دید. اگر به دنبال داستانی هستید که شما را به چالش بکشد و نتوانید لحظه‌ای آن را رها کنید، کتاب دونده‌ی هزارتو 2: گذر از جهنم انتخاب خوبی برای شماست.

این کتاب به همت مینا موسوی به فارسی ترجمه شده و از سوی انتشارات افق به چاپ رسیده است.

درباره‌ی مجموعه کتاب دونده‌ی هزارتو

دونده‌ی هزارتو، نام مجموعه‌ای پنج جلدی، نوشته‌ی جیمز دشنر است که از سمت نشر افق به چاپ رسیده. این مجموعه کتاب روایتگر زمین در آخر الزمان است. زمانی که بیماری‌ای سهمگین همه‌جا را فرا گرفته و انسان‌های زیادی به سبب آن جان خود را از دست داده‌اند. در این حین سازمانی مرموز تصمیم می‌گیرد تا برای پیدا کردن درمان بیماری دست به یک سری ازمایش بر روی نوجوانان بزند. این مجموعه کتاب موفق به کسب افتخارات زیادی در حوزه‌ی کودک و نوجوان شده است. از دیگر کتاب‌های این مجموعه می‌توان از «لانه‌ی گریورها»، «علاج مرگ»، «فرمان کشتار» و «کد تب» نام برد.

اقتباس‌های سینمایی از دونده‌ی هزارتو 2: گذر از جهنم

در سال 2015، فیلمی با همین نام به نویسندگی تی.‌ اس. نولین و کارگردانی وس بال ساخته شده است.

افتخارات کتاب دونده‌ی هزارتو 2: گذر از جهنم

• از پرفروش‌ترین‌های نیویورک‌تایمز؛
• از بهترین کتاب‌های Kirkus Reviews؛
• بهترین داستان نوجوان از نگاه ALA-YASLA؛
• کتاب پرفروش یو‌اس‌ای تودی.

نکوداشت‌های کتاب دونده‌ی هزارتو 2: گذر از جهنم

• کتاب گذر از جهنم تا آخرین لحظه تپش قلب مخاطب را بالا می‌برد. (Kirkus Reviews)
• قبل از شروع هر کتاب جیمز دشنر، باید نفس عمیق بکشید. (Deseret News)

کتاب دونده‌ی هزارتو 2: گذر از جهنم برای چه کسانی مناسب است؟

نوجوانانِ طرفدارِ داستان‌های فانتزی و هیجان‌انگیز، این کتاب را جذاب و پرکشش خواهند یافت.

در بخشی از کتاب دونده‌ی هزارتو 2: گذر از جهنم می‌خوانیم

خیلی زود بعد از تاریکی، توماس صدای جیغ دختری را شنید. اول نمی‌دانست چه صدایی شنیده یا شاید فکر کرد خیالاتی شده. با وجود صدای برخورد پاها روی زمین سخت، خش‌خش کیسه‌ها و زمزمه‌ی صحبت‌هایی که بین نفس‌های سنگین بیشه‌نشین‌ها شنیده می‌شد، گفتنش سخت بود. ولی صدایی که اول مثل وزوزی در سرش شروع شده بود خیلی زود کاملاً واضح شد. جایی روبه‌روی آن‌ها، شاید در شهر یا در فاصله‌ای نزدیک‌تر، جیغ‌های دختری هوا را می‌شکافت.

کاملاً معلوم بود که بقیه‌ی پسرها هم متوجه آن شده‌اند چون کم‌کم سرعت‌شان را کم کردند و ایستادند. وقتی نفس همه جا آمد، آن صدای آزاردهنده هم راحت‌تر شنیده می‌شد.

تقریباً مثل صدای گربه بود. گربه‌ای که زخمی شده بود و ناله می‌کرد. از آن صداهایی که مو را بر تن سیخ می‌کند و دوست داری دستت را توی گوشت بگذاری و دعا ‌کنی هر چه زودتر تمام شود. چیزی غیرطبیعی در این صدا وجود داشت، چیزی که بدن توماس را از درون و بیرون به لرزه می‌انداخت. تاریکی هم آن را ترسناک‌تر می‌کرد. صدای هر دختری که بود، هنوز خیلی نزدیک نبود، ولی انعکاس صدای تیز و گوش‌خراشش روی خاک می‌خورد و برمی‌گشت.

مینهو با زمزمه‌ای که رگه‌هایی از ترس در آن بود پرسید: «می‌دونی این صدا من رو یاد چی می‌ندازه؟»

توماس حدس زد مینهو از چه حرف می‌زند: «بن. آلبی. و من، فکر کنم. صدای جیغ‌هایی که بعد از نیش گریورها می‌زدیم.»
«دقیقاً.»
قابلمه‌پز با ناله گفت: «نه، نه، نه. نگید که ما دوباره این بیرون هم باید با اون آشغال‌ها سر و کله بزنیم. من دیگه نمی‌تونم!»

نیوت فقط چند متر آن طرف‌تر از توماس و اریس، در طرف چپ بود: «شک دارم. یادتونه چقدر پوستشون مرطوب و چسبناک بود؟ اگه روی این زمین قل بخورن، به یه توپ بزرگ گلی تبدیل می‌شن.»