معرفی و دانلود کتاب خاطرات واقعی من
برای دانلود قانونی کتاب خاطرات واقعی من و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب خاطرات واقعی من
کتاب خاطرات واقعی من نوشته محمدی ضیائی، مجموعهای از خاطرات است که در غالب داستان برای گروه سنی جوانان و نوجوانان به نگارش درآمدهاند. در ذکر این خاطرات سعی شده اهمیت رفتارها، برخوردها و حتی عادات معمولی هر فردی، عنوان شود.
بازگو کردن تعدادی از این خاطرات میتواند روزنهای باشد برای نسل جدید، تا بتواند اندازهای به چگونگی و شرایط زندگی در گذشتههای نه چندان دور وارد شود. شاید این کتاب بتواند کمکی هر چند کوچک را به عهده گیرد تا نسل جدید بتواند به شرایط زندگی نسل گذشته نزدیکتر شود.
زندگی روزمره من و شما شامل رخدادها و اتفاقاتی تلخ و شیرین است که هر چند ممکن است بسیار ساده و معمولی باشند اما هر کدام میتواند حکایتی نیک و پندآموز با خود به همراه داشته باشد و تجربهای را به دیگری منتقل نماید و یا حتی طنزی در آن باشد که لبخندی را بر لبان کسی بنشاند در این صورت آن رخداد نه تنها برای شما بلکه برای دیگری نیز ارزش پیدا میکند.
در کتاب خاطرات واقعی من، چهارده خاطره نوشته شده که یکی از این خاطرات واقعیت نداشته و صرفا به عنوان یک داستان بازگو شده است. یکی دیگر از داستانها نیز با اعمال تغییراتی در اصل ماجرا به رشتهی تحریر درآمده، اینکه اینها کدامند همان اسراری است که متعلق به این کتاب است و همانطور که ما به اسرار یکدیگر احترام میگذاریم و کند و کاو نمیکنیم در برابر کتاب نیز به عنوان یک دوست، همین رویه را در پیش میگیریم.
در بخشی از کتاب خاطرات واقعی من میخوانید:
وقتی به باشگاه دانشگاه رسیدم و ماشین را در محوطه پارک کردم از ماشین پیاده شدم و با بدن شکننده و درب و داغون، لنگان لنگان به سمت سالن سمینار رفتم.
در ورودی ساختمان، میز کوچکی بود که نوشت افزار بر روی آن قرار داشت و از خانمی که لیست حضور افراد در اختیارش بود خبری نبود و من هم که حوصله انتظار و سر پا ایستادن را نداشتم دفتر و قلمی را از روی میز برداشتم و به هر سه در ورودی سالنهای سمینار نگاهی انداختم، متاسفانه بر روی هیچ یک علامت و یا برگهای چسبانده نشده بود که نشان دهد به کدامیک باید وارد شوم و من تصمیم گرفتم که بالاخره به یکی از سالنها داخل شوم و در نهایت در صورت اشتباه، اتفاق خاصی هم رخ نمیداد، پس یکی از درها را انتخاب کردم و وارد سالن شدم، استاد در حال صحبت کردن بود و من تقریبا با فاصله از دیگران، گوشهای از میز بزرگ را برای نشستن انتخاب کردم.
دقایقی هنوز نگذشته بود که گوشی موبایلم که آن را قبل از ورود به سالن بر روی ویبره گذاشته بودم به صدا درآمد نگاهی به شماره انداختم متوجه شدم که از سر کار است پس به آرامی بدون این که مزاحمتی برای کلاس ایجاد شود مکالمهی بسیار کوتاه و آهستهای را انجام دادم و به طرف مقابل گفتم که دقایقی دیگر با او تماس میگیرم و ارتباط را قطع کردم تا برای تماس به بیرون بروم ولی با آن وضعیت بد جسمانی، وقتی به سختی خواستم که از جایم برخیزم با کمال تعجب مشاهده کردم که استاد مانند اجل معلق در بالای سرم ایستاده و میگوید که هزار تومان بده، من که از همهجا بیخبر بودم کمی با شوخی برخورد کردم و گفتم که پول زور نَوَدَم، چون با حالتی جملهاش را ادا کرد که بیاختیار به یاد سریال برره افتادم.
فهرست مطالب کتاب
سخنی با خواننده
مرگ با فاصلهای به اندازهی مدت زمانِ کشیدن یک نخ سیگار
دعای مادر
وقتی تقدیر باشد
نام کوچکِ دردسرساز
وقتی فقط گوشها میشنیدند
وقتی زبان بدون فکر به کار میافتد
دوران آموزش نظامی قبل از اعزام به جبهه: (الف) (در پادگان)
دوران آموزش نظامی قبل از اعزام به جبهه: (ب) (در میدان تیر)
دوران آموزش نظامی قبل از اعزام به جبهه: (پ) (در اردوی سه روزه)
لبخندهایش
در اتوبوس دو طبقه
سفر مکه
مَنِشِ بزرگان
درمسیرِ خانه تا مرکز شهر
پایان
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب خاطرات واقعی من |
نویسنده | محمدی ضیائی |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 96 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-00-0571-1 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان واقعی ایرانی |