معرفی و دانلود کتاب خاطرات این سه نفر
برای دانلود قانونی کتاب خاطرات این سه نفر و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب خاطرات این سه نفر
کتاب خاطرات این سه نفر روایتی خواندنی و جذاب به قلم میلاد تشکری است و از اتفاقات تلخی حکایت دارد که یک بار زندگی سمیه، شخصیت اصلی داستان را زیر آوار زلزله مدفون میکند و بار دیگر در آتش جنگ میسوزاند. هفت بخش از این کتاب که با عنوان گناه اول تا هفتم تقسیمبندی شدهاند، از هفت اپیزود مختلف روایی، حکایت دارد. با قهرمان این رمان همراه شوید تا ببینید او چگونه این مسیر دشوار را پشت سر میگذارد.
درباره کتاب خاطرات این سه نفر:
چیزی از زلزله و آوار مصیبتها نگذشته بود که جنگ آغاز شد. سمیه بعد از پشت سر گذاشتن وقایع دردناک گذشته و بیدار شدن از یک کابوس طولانی، حالا دیگر رویاهایش را زندگی میکرد. همسرش، سهراب عاشقانه او را دوست داشت و به او قول داده بود که بعد از گرفتن مدرک پزشکی، بهترین زندگی را برای او فراهم کند. هرچند همان زمان هم با وجود فرزندشان فرهاد، عشقشان رنگ دیگری گرفته بود و خانواده سه نفری آنها خوشبختی را تجربه میکرد. تا اینکه جنگ از راه رسید...
جنگ همان خمپارهای بود که به پیکر زندگی سمیه خورد و سهراب را از او دور کرد اما هرگز ناامید نشد. حتی با آمدن سمیر به زندگیاش و دلمشغولیهایی که برای فرهاد داشت، از یاد سهراب غافل نشده بود.
مشکلات زندگی، انتقام، انتظار، نگرانیها و غمی جانسوز مضامین اصلی این رمان هستند و شما را غرق اشک میکند اما درک عمیقی از مصایب و مشکلات زندگی را برای شما به همراه میآورد. اتفاقات هیجانانگیز و غیرقابل پیشبینی، این رمان را به اثری خواندنی و جذاب تبدیل کرده است.
کتاب پیشرو مرور خاطرات همه افرادیست که جنگ یا یک سختی بزرگ را متحمل شدند و حالا با امید به زندگی این مسیر را ادامه میدهند. میلاد تشکری با قلم توانا و بیانی جذاب این داستان را روایت کرده است.
کتاب خاطرات این سه نفر مناسب چه کسانی است؟
اگر به خواندن داستانهای غمانگیز اما عمیق و عاشقانه علاقمندید، کتاب خاطرات این سه نفر را به شما پیشنهاد میکنیم.
در بخشی از کتاب خاطرات این سه نفر میخوانیم:
خودش میگفت و میخندید. سرخی صورتش بیشتر میشد؛ انگار دلش خیلی پر بود. انگار مدت زیادیست که میخواهد راجع به این موضوع صحبت کند؛ چه محرمی بهتر از من که خواهرشم. همینجور که صحبت میکرد، درب خانه باز شد. صحبتش را قطع کرد؛ مادرم آمده بود، با دست پر و کلی خرید.
خواهرم برای کمک به مادر به مطبخ انتهای حیاط رفت. صدای غرغر کردن مادرم میآمد که میگفت: «دوتا دختر بزرگ دارم، خودم باید برم خرید!» اون دوتا با هم بحث میکردند و من به این فکر میکردم که چه لزومی دارد شاگرد بنا با کت و شلوار به سر کار برود، شاید میخواهد با خوشپوشی دل خواهرم را بیشتر تصاحب کند.
تو حال خودم بودم که صدای کوبیدن در خانه را شنیدم، از جا پریدم. مادر و خواهرم همچنان در حال بحث بودند و یکی در میزد؛ هرچه صدایشان میزدم متوجه نمیشدند.
رفتم در خانه را باز کردم؛ از ترس میخکوب شدم! سیاهپوش غمگین با همان ظاهر همیشگی، گوشه چادر تو لبش که فقط نیمی از صورتش معلوم بود و چهره غمگینش که چروکهای صورتش را بیشتر میکرد، تو چشمام زل زده بود. از ترس جیغ کشیدم و غش کردم!
با بوی نم خاک چشمام رو باز کردم. روی پاهای مادرم بودم، مُهر جانمازش را زیر بینیام گرفته بود و مرتب کتفم را فشار میداد. مادرم مدام به رعنا بد و بیراه میگفت: «این زنه کیه که مدام آسایش دخترم رو به هم زده؟! خدا ازش نگذره! دستم بهش برسه تیکهتیکهاش میکنم!»
رفت و آمدهای این زن هر روز وحشت درونم را بیشتر میکند؛ مثل سایهای که همیشه کنارم ایستاده، او را در کنار خودم میبینم. انگار او جزئی از من یا من جزئی از او باشم. پدرم میگوید: «حتماً این زن تنها و بیماره، کسی رو نداره، بهتره باهاش مدارا کنیم.»
تو همین روزها باید به مشهد بروم؛ پیش دکترم، شاید لازم باشد داروهایم را عوض کند. نمیدانم این وضعیت چه زمان تغییر میکند. کی از این رعشههای بیوقت، این سردرد وحشتناک و صدای سوت لعنتی که در سرم میپیچد، خلاص میشوم.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب خاطرات این سه نفر |
نویسنده | میلاد تشکری |
ناشر چاپی | انتشارات نسل روشن |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 317 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-247420-1 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |