معرفی و دانلود کتاب حاکم و گدا نقطه امن، رهایی

معرفی کتاب حاکم و گدا نقطه امن، رهایی

کتاب حاکم و گدا نقطه امن، رهایی نوشته‌ی اسماعیل پاداشی دربردارنده‌ی دو داستان کوتاه در مضامین اجتماعی و آزادی‌خواهی است. این اثر به صورت دو زبانه (فارسی - انگلیسی) به رشته تحریر درآمده است.

خلاصه‌ی داستان‌های کتاب حاکم و گدا نقطه امن، رهایی (The Ruler and The Pauper, a Safe Point, Liberation):

«داستان حاکم و گدا»: حاکم توسط پدرش بر تخت پادشاهی نشسته بود. بدون آنکه از خط مشی سیاست، قدرت و تجربه‌ی حکمرانی بر یک سرزمین چیزی بداند. حاکم بی‌سواد برمردم دهکده‌ای حکمرانی می‌کرد که جهل در درونشان موج می‌زد و در گمراهی غوطه‌ور بودند. در آن سرزمین که سراسر نعمت خدادادی بود، حاکم به مردم ستم می‌کرد. مامورین را برسر مزارع می‌فرستاد تا به زور و اجبار از مردم خراج سالیانه را دریافت کنند. اگر هم از میان مردم، کسی اعتراض می‌کرد، او را در سیاهچال زندانی می‌ساخت و اگر هم کسانی به صورت گروهی یا دسته جمعی اعتراض می‌کردند، حاکم دستور میداد که در دم همه را گردن بزنند... .

«داستان نقطه امن، رهایی»: پسری در خانواده‌ای فقیر در دور دست‌ترین نقطه‌ی یک شهر زندگی می‌کرد. او مادری بیمار داشت و پدری که پس از سالیان سال کار پر مشقّت، از کار افتاده شده بود. او خانواده‌ای فقیر داشت، به همین دلیل ترجیح داد تا برای آینده خودش تصمیمی بگیرد. در پی کار گشت و به فکر افتاد تا مهارتی را بیاموزد که به آن علاقه دارد. او به عرصه‌ی هنر علاقه خاصی داشت. زمانی که در تنهایی خود فرو می‌رفت شعرهای فراوانی می‌سرود و داستان‌سرایی می‌کرد به همین جهت روزها و شب‌ها بیداری می‌کشید. او حتی غذایی برای خوردن نداشت از همین حیث به خوردن تکه نانی قناعت می‌کرد و راضی بود تا بالاخره یک روزی با تمام تلاش‌های بی‌وقفه‌اش به آرمان و هدفش خواهد رسید. او همیشه در تنهایی بود و در فکرش اینطور می‌گذشت که باید کاری کند که تا به حال کسی انجام نداده است، یعنی همان ایده‌ی نو. او در اجتماع شهرنشینی، در جستجوی ایده‌ای جدید می‌گشت و فقط به دنبال این بود که از پَسِ همین چیزهای عادی هر روزه یک ایده نو خلق کند... .

کتاب حاکم و گدا نقطه امن، رهایی به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به داستان‌های کوتاه و همچنین کسانی که در صدد تقویت زبان انگلیسی خود هستند، اثری جذاب و آموزنده است.

در بخشی از کتاب حاکم و گدا نقطه امن، رهایی می‌خوانیم:

یکایک مردم از گدا خواستار اعدام و گردن زدن حاکم شدند ولی گدا رو به مردم کرد و گفت:‌ای مردم من قاضی نیستم که جان فردی را بستانم چرا که من جان بر او نبخشیده ام، زیرا اولین قاضی خداوند است و دومین قاضی زمان است. این فرد که روزی به عنوان حاکم بر شما حکم فرمایی می‌کرد با اعمال بد خویش به این روز دچار شده است. اگر من او را بکشم فقط یک آدم را کشته‌ام حال می‌خواهد ظالم باشد یا مظلوم هرچند بین این دو فاصله‌ی زیادیست؛ بنابراین من او را به دست شما می‌سپارم و هر تصمیمی که می‌خواهید بگیرید زیرا او بیشترین ظلم را برشما مردم بیچاره روا داشته است. من که گدایی بیش نبودم و همچون یک گدا از این دنیای پر زرق و برق رخت بر خواهم بست. بنابراین تصمیم باشماست. مردم که دیدند گدا سرنوشت حاکم ظالم را در دستانشان قرارداده او را در مرکز دهکده به دار آویختند تا عبرتی برای آیندگان باشد.

در روزهای بعد مردم به دنبال گدا رفتند و در دوردست‌ترین نقطه جنگل او را یافتند و از او خواستند که رهبری دهکده را در دست گیرد و بر آنان حکومت کند. گدا به دهکده برگشت و زمانیکه مردم خواستاردیدار او در دربار بودند، او با ناراحتی پاسخ داد:‌ای مردم من شما را در مرکز دهکده همانجایی که حاکم را به دار آویخته اید ملاقات خواهم کرد.

فهرست مطالب کتاب

حاکم و گدا
پیشگفتار
نقطه‌ی امن، رهایی
پیشگفتار
The Ruler and the Pauper
Preface
A safe point, liberation
Preface