معرفی و دانلود کتاب جزیره آخر

معرفی کتاب جزیره آخر

زولفو لیوانلی در کتاب جزیره آخر داستان رئیس جمهور دیکتاتوری را به تصویر می‌کشد که وارد جزیره‌ای آرام می‌شود تا دوران بازنشستگی خود را در آنجا بگذراند، اما به مرور آرامش جزیره را به هم می‌زند و ساکنین را به جان هم می‌اندازد. این روایت جذاب در سال 2009 موفق به دریافت جایزه‌ی رمان اورهان کمال شده است.

درباره کتاب جزیره آخر:

زولفو لیوانلی (Zulfu Livaneli) رمان جزیره آخر (The Last Island) را که محتوایی سیاسی اجتماعی دارد، از لحظه‌ای شروع می‌کند که دنیا در حال نابودی است؛ جهانی پیوسته پریشان و مضطرب که صلح و آرامشی در آن دیده نمی‌شود، اما به دور از چشم همه دنیا جزیره‌ای وجود دارد که 40 خانواده در آن ساکن هستند.

این خانواده‌ها که به وسیله‌ی صاحب جزیره به آن‌جا دعوت شده‌اند از میان انسان‌ترین افراد انتخاب شده و فارغ از هیاهوی دنیای بیرون، با صلح و دوستی کنار یکدیگر زندگی می‌کنند، اما این اوضاع خوب چندان طول نمی‌کشد و همه چیز به یک باره تغییر می‌کند.

روزی یکی از ساکنین جزیره از دنیا می‌رود و یکی از رئیس جمهوران دیکتاتور کشور که در دوران بازنشستگی به سر می‌برد برای گذراندن باقی عمر به این جزیره می‌آید. او خانه‌ی شخص فوت شده را می‌خرد و از آن روز به بعد جزیره‌ای که همانند بهشت بود، به جهنم تبدیل می‌شود.

کتاب جزیره آخر مناسب چه کسانی است؟

اگر به داستان‌های سیاسی اجتماعی علاقه دارید و می‌خواهید وارد دنیایی شگفت‌انگیز شوید، این کتاب برای شما مناسب و جذاب خواهد بود.

زولفو لیوانلی را بیشتر بشناسیم:

این نویسنده‌ی ترکیه‌ای که تاکنون رمان‌هایش به 40 زبان مختلف دنیا چاپ شده است، در سال 1946 دیده به جهان گشود. او تا به حال در بسیاری از دانشگاه‌های معتبر دنیا مانند هاروارد و پرینستون سخنرانی کرده و به خاطر رمان‌ها، فیلم‌ها و موسیقی‌های بی‌نظیرش در مطبوعات جهانی مورد ستایش قرار گرفته است. همچنین بسیاری از آثار لیوانلی به جز ترکیه در کشورهای چین، اسپانیا، کره و آلمان فروش بسیاری داشته و موفق به دریافت جوایزی نظیر نوبل، بالکان، یونس نادی و... شده‌اند.

در بخشی از کتاب جزیره آخر می‌خوانیم:

صبح چهارشنبه هنگامی که کشتی بزرگ سفید در زمان همیشگی آمد، اکثر ما با کنجکاوی و تعجب در اسکله جمع شده بودیم.

این کنجکاوی دیگر مربوط به فردی که می‌آمد، نبود. چونکه طی چند هفته گذشته، تعدادی کارگر آمده، خانه را رنگ‌ کاری کرده، باغچه را مرتب کرده، چند پنجره شکسته را عوض کرده، نرده‌ها و پله‌ها را ساییده و صیقل داده و خانه را به شکل تعجب‌آوری حاضر کرده بودند.

در رأس این افراد یک شخص خوش‌تیپ حضور داشت. شاید این مرد که به دلیل مراقبت از لباس غیرنظامی خود نتوانسته سرباز بودنش را پنهان کند، دائماً کارگران را تحت کنترل نگه می‌داشت. با این حال، فهمیده بودیم که چه کسی خواهد آمد. بالاخره هر طور هم که باشد کارگران انسان هستند و نتوانسته بودند دهان خود را قرص نگه دارند.

رئیس جمهوری که بعد از سال‌ها حکومت دیکتاتوری دیگر خواهان نداشت و از طرف شورای انقلاب هم عزل شده بود، به جزیره تشریف فرما می‌شد. این خبر شوک بزرگی برای همه ما بود. چرا به اینجا می‌آمد، چه کاری داشت؟ کسی که به آن همه تزئین، مراسمات، تجملات عادت داشته، در این جزیره چگونه می‌توانست زندگی کند!

و حتی بدتر، از آن جا که این مرد به اندازه دوست، دشمن هم داشت، جزیره مورد هدف قرار می‌گرفت. یکبار، از انفجار بمبی در خیابانی که ماشین ضد گلوله‌اش از آن عبور می‌کرد و دو بار نیز از یک سوء قصد به سختی جان سالم به در برده بود.