معرفی و دانلود کتاب جایی در تاریکی

معرفی کتاب جایی در تاریکی

کتاب جایی در تاریکی از آن گروه رمان‌های ژانر نوجوان است که نفس شما را در سینه حبس می‌کند و تا مدت‌ها توصیفات آن در ذهن‌تان حک می‌شود. این رمان که برنده‌ی جایزه‌ی افتخاری کورتا اسکات کینگ شده و توسط والتر دین مایرز، نویسنده‌ی آمریکایی، به نگارش درآمده، شما را به درون مصائب و چالش‌های یک خانواده‌ی سیاه‌پوست می‌بَرَد و با کالبدشکافی عمیقی که در باب مسئله‌ی نژادپرستی دارد، ضربه‌ی مهلکی بر مخاطبان خود وارد می‌کند.

درباره‌ی کتاب جایی در تاریکی

کتاب جایی در تاریکی (Somewhere in the Darkness) روایتی از زندگی شخصیتی به نام جیمی لیتل است که مادرش را از دست داده و پدرش مدت‌هاست که به دلیل سرقت و قتل در زندان حبس شده است. او، از آنجایی که هیچ‌کدام از والدینش را در کنار خود ندارد، مجبور است همراه با مادربزرگ مادری‌اش زندگی کند. جیمی وقتی یک روز از مدرسه به خانه باز می‌گردد، متوجه می‌شود که مادربزرگ، ماما جین، در خانه نیست بلکه مردی مرموز در خانه حضور دارد که ادعا می‌کند پدر اوست. این مرد که کرب نام دارد و پدر جیمی است، هنگامی که ماما جین باز می‌گردد، به او توضیح می‌دهد که با اجازه‌ی مأموران از زندان بیرون آمده و تصمیم دارد پسرش جیمی را به آن سوی کشور ببرد. ماما جین می‌تواند تصور کند که چه مصیبت‌ها و دشواری‌هایی ممکن است در این سفر وجود داشته باشد. او با وجود اینکه احساس نگرانی می‌کند، اما نمی‌خواهد این مرد را در برابر فرزندش مأیوس کند. برای همین به مرد اجازه می‌دهد تا پسرش را با خودش ببرد.

ماما جین که به جیمی لیتل اهمیت زیادی می‌دهد، هنگامی که جیمی در حال جدا شدن از اوست، پولی به جیمی می‌دهد و از او درخواست می‌کند که هرگاه در موقعیت سختی گرفتار شد یا حس کرد که به ماما جین نیاز دارد سریع تلفن را بردارد و به او زنگ بزند. جیمی و پدرش از ماما جین خداحافظی می‌کنند و وارد سفر پرپیچ‌وخم خود می‌شوند. سفری که بی‌شک ساده نخواهد بود و در جاده برای آنان دست‌اندازهای سرسختی آماده کرده است. آن‌ها از ایالتی به ایالت دیگر می‌روند و در همین سفرِ دوتایی است که جیمی متوجه می‌شود پدرش نه‌تنها قانوناً از زندان بیرون نیامده بلکه یک زندانی فراری است که توسط نیروهای دولتی در حال تعقیب شدن است. با وجود آنکه جیمی در ابتدا تلاش می‌کند تا از ماشین پیاده شود و پدرش را ترک کند، اما وقتی توضیحات پدرش را گوش می‌دهد، مجاب می‌شود تا آخرین قدم با او بماند. کتاب زمانی وارد پیچش داستانی می‌شود که جیمی متوجه می‌شود کلیه‌های پدرش خوب کار نمی‌کند و ممکن است در طول مسیر او را از دست بدهد.

رمان جایی در تاریکی نوشته‌ی والتر دین مایرز (Walter Dean Myers) در باب بازگشت به گذشته و تلاش برای ترمیم زخم‌هایی است که اعمال سال‌های قبل به جای گذاشته‌اند. یک رمان احساسی و تأثیرگذار که در آن شاهد یتیم بودن، بزرگ شدن نوجوان بدون والد، تنهایی مطلق، فقر، خشونت محیط اجتماعی، بی‌عدالتی، مرگ و مهم‌تر از همه نژادپرستی و زیست رنگین‌پوستان آمریکایی هستیم. این رمان که به تعبیر بسیاری از تحسین‌کنندگان رمان می‌تواند قلبِ هر مخاطبی را به درد آورد، سیری درونی در مسیرهای پرپیچ‌وخم زندگی و تقلا برای زنده ماندن است. این واقعیت که در زندگی افراد با موقعیت‌ها و فرصت‌های برابر مواجه نمی‌شوند و ممکن است مانند جیمی هیچ‌وقت فرصت شاد بودن برای شخصیت به وجود نیاید.

جیمی که مادرش را هنگام تولد از دست داده و پدرش نیز همیشه غایب و در زندان بوده، هیچگاه فرصت نیافته تا چیزی از روش‌های زیستن و قوانین طبیعت بداند. این سفر دونفره و پیوند دوباره با پدر برای جیمی بدل به فرصتی می‌شود تا چیزهایی زیادی را درباره‌ی زندگی بیاموزد و به چشم پدیده‌های گوناگونی را ببیند. این سفر برای جیمی فراتر از صرفاً فرار و گریز است، نوعی بازیابی هدف و علل‌های زنده بودن است. جیمیِ داستان که والتر دین مایرز در پرداخت شخصیت او از ظرافتی مثال‌زدنی بهره برده، پدرش را همچون فیگوری می‌یابد که مقصر و جانی نیست، بلکه بی‌عدالتی و نژادپرستی است که پدرش را از او گرفته و دریغ کرده است. پس برای جیمی این سفر قرار است به منزله‌ی شناخت جایگاه اجتماعی‌اش در آمریکا باشد: این واقعیت که دوری او از جنایت کافی نیست بلکه همیشه باید به پیرامون خود آگاه باشد تا کسی نتواند او را حذف کند.

کتاب جایی در تاریکی یک رمان رئالیستی ممتاز است که سعی می‌کند نمودهای درونی و بیرونی را با هم پیوند بزند و جهانی را در قالب روایت ترسیم کند که به لحاظ عینیت اجتماعی و بازتاب روح زمانه نیز کارکرد اجتماعی داشته باشد. این رمان که از نمودهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در راستای پردازش بدبینی جهان خود بهره می‌برد، به عنوان اثری ضد-نژادپرستی خود را معرفی و معنی می‌کند. اثری که سعی دارد در ادعاهای داستانی خود نمونه‌هایی از بی‌عدالتی‌های قانونی‌ای که نسبت به سیاه‌پوستان و اقلیت‌های نژادی در آمریکا و در دنیا وجود دارد را بیان کند.

جوایز و افتخارات کتاب جایی در تاریکی

• نامزد دریافت مدال نیوبری
• برنده‌ی جایزه‌ی افتخاری کورتا اسکات کینگ
• برنده‌ی جایزه‌ی گلوب/هورن بوستون
• برنده‌ی جایزه‌ی انجمن کتابخانه‌ی میشیگان

نکوداشت‌های کتاب جایی در تاریکی

• اثری از نویسنده‌ای شناخته شده و تحسین‌برانگیز که هم در بسط داستان‌های تراژیک مهارت دارد و هم داستان‌های کمدی. او روایت‌های تاریکی و جدی‌ای ترسیم می‌کند اما درون این داستان‌ها در جستجوی امید است. یک اثر هشیار، جدی، تأمل‌برانگیز با نقطه‌دیدی غنی و پرجزئیات که بار دیگر مهارت بالای والتر دین مایرز در عرصه‌ی نوشتن رمان را ثابت می‌کند. (Kirkus Reviews)
• کتابی بسیار هیجان‌انگیز و مجذوب‌کننده از نویسنده‌ی سرشناسی که از نویسندگان پرفروش آمریکا محسوب می‌شود. (Barnes & Noble)

کتاب جایی در تاریکی برای چه کسانی مناسب است؟

خواندن این کتاب به کسانی که به رمان‌ها و داستان‌های نوجوان علاقه‌مند هستند پیشنهاد می‌شود. همچنین علاقه‌مندان به رمان‌های اجتماعی، هیجان‌انگیز و ماجراجویانه اثر حاضر را مفید می‌یابند.

در بخشی از کتاب جایی در تاریکی می‌خوانیم

جیمی که به درِ ورودی رسید، باران تقریباً قطع شده بود، ولی هوا هنوز سرد بود و باد تندی می‌وزید. در هوا، تکه‌های کاغذ، لابه‌لای خودروهای پارک‌شده پراکنده بودند و به پاهای کارگرهایی می‌خوردند که صبح زود باعجله به طرف قطار زیرزمینی می‌رفتند. آن ‌طرف خیابان، چند پسربچه دور آقای جانسون حلقه زده بودند. مرد مست به دیوار عمارتی تکیه داده بود و در جیب‌هایش دنبال چیزی می‌گشت. تا آن لحظه هم مدرسه‌ی جیمی دیر شده بود، ولی هنوز در ذهنش برنامه‌ریزی می‌کرد. بایستی طوری برنامه‌ریزی می‌کرد که بتواند به‌خوبی بقیه‌ی سال را بگذراند. ماه مارس بود و فقط چند ماه وقت داشت. اگر اوضاع را یک بار دیگر خوب جفت‌وجور می‌کرد و این چند ماه را پشت سر می‌گذاشت، از کلاس دهم می‌گذشت و یکراست به کلاس یازدهم می‌رسید. از بقیه خیلی عقب بود، ولی خوب می‌دانست خیلی‌ها از او عقب‌ترند، با این تفاوت که آن‌ها زیادی غیبت ندارند. معلم‌ها سر این قضیه خوب مچ‌گیری می‌کردند. در مدرسه می‌شد نمره‌ی بدی گرفت و از زیر آن در رفت، ولی وقتی پای غیبت پیش می‌آمد، موضوع فرق می‌کرد. آن‌ها سر مسئله‌ی غیبت گیر می‌دادند و ممکن بود حتی طرف را در یک دقیقه به خانه برگردانند.

باد، مستقیم، توی سر و صورت جیمی می‌خورد. خودش را مچاله کرد. بوی سیر و بارهنگ سرخ‌شده در هوا پیچیده بود و پیرمردی پا پرانتزی کنار در ورودی مغازه‌ی مسلمان‌ها ایستاده بود و صفحه‌ی شطرنجی زیر بغل داشت. ناگهان فریاد بلندی از پشت سر به گوش رسید. جیمی برگشت. انگار پسر‌بچه‌ای چیزی به طرف آقای جانسون پرتاب کرده بود و آن فریاد، صدای آن مردِ تقریباً معلول بود که مشتش را به سمت پسرک حواله کرده بود و فریاد می‌زد. جیمی چرخی زد و به‌سرعت به طرف پسرها برگشت. نعره‌زنان گفت: «هی، شماها! راحتش بگذارید و فوری از اینجا بروید.»