معرفی و دانلود کتاب تپهی خرگوش
برای دانلود قانونی کتاب تپهی خرگوش و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب تپهی خرگوش
کتاب تپهی خرگوش به قلم علی اکبر حیدری نخستین رمان اوست که توانست نامزد و برندهی جوایز مختلف ادبی شود. داستان کتاب درمورد پستیها و بلندیهای اعضای یک خانواده از سال 57 تا سال 88 است که نویسنده باظرافت کامل به اتفاقات سیاسی و اجتماعی این بازهی زمانی میپردازد. روایت دردناک از زندگی روزمرهی این خانواده و دردهایی که بهخاطر جریانات سیاسی ایران متحمل میشوند، برای هر خوانندهی ایرانی ملموس است.
دربارهی کتاب تپهی خرگوش
علیاکبر حیدری در کتاب تپهی خرگوش خانوادهای را در اوضاع نابسامان سال 57 تصویر کرده که اعضای آن خانواده نیز همراه با تحولات عظیم کشور، در آستانهی دگرگونی قرار دارند. سهیلا، عروس این خانواده، پابهماه و در بیمارستان بستری است که خوابی هولناک میبیند. ازاینرو دچار خونریزی شدید میشود و ازآنجاییکه خون همگروه سهیلا کمیاب شده، فقط و فقط باعث بدتر شدن شرایط میشود. خیابان پر از درگیری است و مجروح و زخمی بسیار و همین موضوع باعث شده تا غم و اندوهی که در بیمارستان وجود دارد، بهمراتب بیشتر و بیشتر شود. پیش از اینکه سهیلا با همسرش به بیمارستان برسد، در خیابان با یک ساواکی درگیر میشوند و طی این زدوخورد، سهیلا که دوقولو باردار است، یکی از بچههایش را در شکمش از دست میدهد و همین باعث میشود حالوروز سهیلا به طور کامل دگرگون بشود.
علیاکبر حیدری در کتاب تپهی خرگوش سالهایی را روایت کرده که مربوط به جنگ بین ایران و عراق است و چشمانداز متفاوتی به آن دارد. داستان این بخش از رمان در زمان جنگ روایت میشود و رضا، تنها فرزند سهیلا، که توانست در آن درگیری در شکم مادر زنده بماند، اکنون بزرگ شده و تولدش است. ارغوان، خواهرشوهر سهیلا، که در سالهای جنگ از گروه منافقین بود و به علت خیانت آنها متواری شده بود، ناگهان در جشن تولد ظاهر میشود. اما وقتی مأمورها از حضور او مطلع میشوند، برای دستگیر کردن ارغوان دست به کار میشوند و او با این که تمایلی به فرار نداشت، مجدداً فرار میکند. سپس به بخش نهایی کتاب میرسیم، جایی که پس از گذشتن چندین سال یوسف، معشوق ارغوان که در سالهای جنگ دلباختهی یکدیگر بودند اما دیدگاه سیاسی متفاوتی داشتند، میفهمد که ارغوان در کانادا ساکن است و تصمیم میگیرد تا به آنجا برود و به این عشق دیرینه و نافرجام پایان بدهد. رضا نیز که دیگر پا به سن گذاشته، ازدواج کرده و چشم انتظار فرزند است.
علیاکبر حیدری با توانایی بالا و مهارتی که در روایت و تصویرسازی دارد، بیآلایش و سلیس توانسته دگرگونیهای سیاسی ایران را در میان مشکلات یک خانوادهی ایرانی قلم بزند. نویسنده با آگاهی از این موضوع که پدیدهی جنگ، همواره موضوعات جالبی برای روایتکردن دارد، این قصه را برگزیده و توانسته اثرش را ماندگار کند. او با هوش بالا و ذهن پویای خود موفق شده تا تصاویر سرشار از هرجومرج و نابسامانی دوران جنگ و اثرات مخربش را روی کاغذ بیاورد. نویسنده با روایت داستان جنگ، پا فراتر میگذارد و چشماندازی تاریخی را پیش چشمان خواننده قرار میدهد. او با زیرکی و دقت سرشار، از اختلافات ایدئولوژیک، زدوبندهای سیاسی، سازوکار اجتماعی و درگیریهایی مینویسد که درون نهاد و سازمانها وجود داشت. علیاکبر حیدری با کتاب تپه خرگوش قصد دارد یکسری از اتفاقات تاریخی را به باد انتقاد بگیرد و مخاطبش را به فکر فرو ببرد. این کتاب اکنون به یاری نشر چشمه چاپ و منتشر شده و در اختیار شما علاقهمندان به این سبک قرار گرفته است.
کتاب تپهی خرگوش برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به رمانهای تاریخی، بهویژه تاریخ معاصر ایران، علاقه دارید که مربوط به جنگ باشد و شرایط موجود را نقد کند، خواندن این کتاب میتواند برایتان لذتبخش باشد.
در بخشی از کتاب تپهی خرگوش میخوانیم
از سینما آمدیم بیرون. انگارنهانگار ساعت از دوازده گذشته بود. جلوِ خروجی شلوغ بود و نور السیدی بزرگ بالای ساختمان خیابان را آبی و سفید و قرمز میکرد. مژگان آرام و ریزریز قدم برمیداشت. تمام حواسش، به قول مادرجان، پی بارِ شیشهاش بود. کیارنگ با نگین جلوتر میرفت. از خُلقِ خوشش خبری نبود. حواسم پی کیارنگ بود و متوجه نشدم پسربچهای که چند لحظه قبل دورتر ورجهوورجه میکرد کی رسید به ما و خودش را کوبید به پای مژگان؛ کلاه لبهپهن سیاه داشت و چشمبند سیاه زورو بسته بود. مژگان دست گذاشت پشتش. «مواظب باش! … گروهبانگارسیا دنبالته؟»
مگر هنوز هم زورو پخش میکردند؟ چند قسمتی نشان داده بودند و تازه آقا فتوحی خراز ماسکش را آورده بود که قطع کردند و دیگر هیچوقت دوباره نشانش ندادند. حتماً پدر یا مادرش عاشق آن زدی بودند که روی سیاهی میکشید و از آن آتش بیرون میزد. بابا ماسکش را خرید اما خیلی زود رفت کنار بقیهی اسباببازیهای خارجی که از ترس اینکه خرابشان کنم مامان میگذاشتشان توی طبقهی بالای کمددیواری و قفلش میکرد که از دست زلزلهی هفتریشتری در امان باشد. مژگان خم شد و لپ پسر را کشید. پسر دستش را پس زد و فرار کرد. معلوم نبود پدر و مادرش کجا بودند. این هم یک زلزلهی هفتریشتری دیگر بود. نگاه کردم به مژگان که دست گذاشت پشتش و کمر راست کرد. دختر داشتن هم نعمت است. کمتر احتمالش هست بشود یکی مثل باباش که در یک چشم بر هم زدن همهچیز را بریزد به هم. پا تند کردم و جلوتر از مژگان پا گذاشتم دو سوی جوی، روی بلوکهای سیمانی. دست انداختم زیر بازوش. آرام پا گذاشت طرف دیگر و رد شد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب تپهی خرگوش |
نویسنده | علی اکبر حیدری |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 252 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-01-1201-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان تاریخی ایرانی |