معرفی و دانلود کتاب توکا پرنده کوچک

معرفی کتاب توکا پرنده کوچک

کتاب توکا پرنده کوچک نوشته‌ی پونه سعیدی، داستانی است که دنیای رویا و حقیقت را با هم پیوند داده است و مرزهای واقعیت و خیال را درنوردیده. نویسنده در این کتاب، قصه‌ی دختری را روایت می‌کند که هیچ‌کس جز پدرش او را به یاد نمی‌آورد و از این جهت در زندگی به مشکلاتی دچار است. زندگی او رازی را در خود نهفته که همین راز او را با دنیایی عجیب آشنا خواهد کرد. گفتنی‌ست مخاطبان اصلی این رمان نوجوانان هستند.

درباره‌ی کتاب توکا پرنده‌ی کوچک

پونه سعیدی در کتاب توکا پرنده‌ی کوچک، با درآمیختن مرزهای واقعیت و رویا، در پی آن است که روزمرگی‌ها را کنار بزند و تغییری، هرچند کوچک در باورها پدید بیاورد. او با روایت این داستان، ذهنی آشفته را به تصویر می‌کشد که در تلاش است تا به ثبات برسد و به آرامش دست یابد.

در این داستان، تخیل نویسنده، دنیاهای متفاوتی را به وجود می‌آورد که با اینکه از دنیای واقعی بهره گرفته‌اند، اما از هم جدا هستند و تفاوت‌های بسیاری دارند. او پس از ساختن این سرزمین‌ها، آن‌ها را با هم درمی‌آمیزد و مرزهای واقعیت و رویا را در ذهن خواننده مخدوش می‌کند. پونه سعیدی در کتاب توکا پرنده‌ی کوچک بسیار ساده و نزدیک به محاوره است و جذابیت شیوه‌ی بیان او ناشی از آمیختن لحن‌های واقع‌گرایانه و افسانه‌ای است. داستان حاضر، به‌نوعی می‌تواند در گروه داستان‌های متعلق به سبک رئالیسم جادویی قرار گیرد.

کتاب توکا پرنده‌ی کوچک، داستان دختری به نام توکا را روایت می‌کند که رازی در زندگی‌اش، مشکلاتی برای او ایجاد کرده است. داستان با قصه‌ای افسانه‌ای آغاز می‌شود که توکا در کودکی بسیار به آن علاقه‌مند بوده و مادرش برای او تعریف می‌کرده. سپس نویسنده به دوران جوانی توکا می‌پردازد. مشکل اصلی توکا این است که هیچ‌کس جز پدرش نمی‌تواند او را به خاطر بیاورد. انسان‌ها فقط وقتی او را می‌بینند، چهره‌اش را در ذهن دارند. پس از آن، دیگر کسی او را یادش نمی‌آید.

یک روز که توکا از وضعیتش خسته شده، با پدرش درمورد مشکلاتش صحبت می‌کند و پدر تلاش دارد او را تسلی بخشد. اما توکا واقعاً دارد آزار می‌بیند. شب که توکا در خانه تنهاست، اتفاقی باورنکردنی می‌افتد. او مردی سرتاپا سیاه‌پوش را در خانه می‌بیند که سعی می‌کند توکا را بگیرد. در گیرودار مبارزه با این موجود، توکا به درون آینه می‌رود و خود را در باغی می‌یابد که در قصه‌های مادرش توصیفاتی از آن شنیده بوده.

چنانچه اشاره شد، داستان توکا پرنده‌ی کوچک، با بهره‌گیری از عناصری مانند قصه، رویا و خرق عادت، فضایی فراواقعی را ترسیم می‌کند و در این فضای فراواقعی تلاش می‌کند تا از قواعد واقعیت بهره بگیرد. نویسنده از طرفی واقعیت و خیال را به‌طور مجزا بازمی‌تاباند و از طرفی مرز بین واقعیت و خیال را برمی‌دارد.

کتاب توکا پرنده‌ی کوچک نوشته‌ی پونه سعیدی توسط موج به انتشار رسیده است.

کتاب توکا پرنده‌ی کوچک برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب حاضر نه تنها برای نوجوانان، بلکه برای بزرگ‌سالانی که به داستان‌های فراواقعی و روایت‌های مبتنی بر رئالیسم جادویی علاقه‌مند هستند، مناسب است.

در بخشی از کتاب توکا پرنده کوچک می‌خوانیم

توکا: با وحشت از خواب پریدم. دوباره همون خواب بود. تختی با روتختی ساتن سرخ و مردی در تاریکی که می‌گفت: «بالاخره مال من شدی!» هربار وقتی به‌سمت من می‌اومد از خواب می‌پریدم؛ اما انگار صد‌اش و ترسی که از این مرد کل وجودم رو سرد می‌کرد، واقعی بود. انقدر این خواب رو دیده بودم که مثل واقعیت شده بود. از تختم بلند شدم و پرده پنجره رو کنار زدم. زیر لب زمزمه کردم: «کاش می‌دونستم این کیه که منتظره منه!»

با صدای بسته‌شدن درِ خونه به ساعت نگاه کردم. ساعت 8 بود و تایم رفتن بابا! با کرختی دوباره دراز کشیدم رو تخت. از اون روزها بود که هیچ انگیزه‌ای برای زندگی نداشتم. خیلی بده جایی باشی که بهش تعلق نداری و از اون بدتر این هست که بدونی چرا تعلق نداری، اما راه چاره‌ای نیست!

نیم ساعتی گذشت، به زور خودم رو از تخت جدا کردم تا آماده شم. ساعت ده کلاس داشتم؛ ولی واقعاً چه فایده! نود درصد روز‌هام این‌جوری شروع می‌شد. انگار من و تمام کارهام تو این دنیا پوچ و بی‌معنا بود. تنها چیزی که باعث می‌شد ادامه بدم بابا بود. نمی‌تونستم بی‌خیال بابا بشم؛ اما شاید اگه من نبودم اون هم زندگی شادتری داشت. تو آینه به خودم خیره شدم؛ بالاخره باید تصمیم بگیرم!

با همین افکار آماده شدم. یه بیسکوییت از رو میز برداشتم و زدم بیرون. طبق معمول کیوی، روی لبه نرده‌های تراس منتظر من بود. البته این اسمی بود که من روش گذاشته بودم؛ چون پرهاش درست رنگ کیوی بود! بیسکوییت رو شکستم و نصفش رو بر‌اش گذاشتم رو نرده‌ها. با ذوق بال زد دورم و دوباره نشست رو نرده‌ها. تا کفش بپوشم نگاهش می‌کردم؛ دلم می‌خواست فکر کنم کیوی به‌خاطر من هر روز رو نرده‌ها می‌شینه! اما خب، می‌دونستم به‌خاطر بیسکوییته!

فهرست مطالب کتاب

پیشگفتار
فصل اول: دختری با چشم‌های بیش‌ازحد سبز
فصل دوم: ملکه سایه‌ها
فصل سوم: خواب‌هایی که واقعی می‌شوند
فصل چهارم: پادشاه سایه‌ها
فصل پنجم: اشتباه بزرگ
فصل ششم: سایه سبز
فصل هفتم: انتقام شوم
فصل هشتم: قدرت خیال