معرفی و دانلود کتاب تروا - جلد اول: ارباب کمان نقره‌ای

معرفی کتاب تروا - جلد اول: ارباب کمان نقره‌ای

دیوید گمل در کتاب تروا - جلد اول: ارباب کمان نقره‌ای با نگاهی تازه جنگ حماسی و مشهور تروا را بازآفریده است. این رمان پرشور مخاطبان جوان و نوجوان خود را به دل زندگی سه شخصیت اسطوره‌ای در یونان باستان می‌برد که هلیکون در رأس آن قرار دارد؛ جنگجویی خشن و باصلابت که دست سرنوشت او را به سمت آتش جهان‌سوزی از عشق و نفرت روانه می‌کند.

درباره‌ی کتاب تروا - جلد اول: ارباب کمان نقره‌ای

در کتاب تروا - جلد اول: ارباب کمان نقره‌ای (lord of the silver bow) اثر دیوید گمل (David Gemmell) اگرچه در حدود ده شخصیت مهم وجود دارد اما سه شخصیت، بار اصلی روایت را به دوش می‌کشند. اولین نفر، مردی است با نام‌های بسیار! برخی او را مرد طلایی صدا می‌کنند و بعضی دیگر با نام ارباب کمان نقره‌ای می‌شناسندش. مردم داردانیا از او به‌عنوان شاهزاده آئنیاس یاد می‌کنند اما در میان دوستانش هلیکون است. مردی قدرتمند، سریع، تیزذهن که برای دشمنانش منفور است و متحدانش مرعوب او هستند. چراکه همه می‌دانند در قلبش سیاهی نهفته‌ای پنهان است و اگر زمانی از وجودش سربرآورد، وحشی‌گری بی‌افساری را بروز می‌دهد که فقط با خون و خون‌ریزی آرام می‌گیرد.

ازآنجاکه ارواح به آگاممنون هشدار داده‌اند که هلیکون سلطنت را تهدید می‌کند. از این‌رو تصمیم می‌گیرد به هر کس که بتواند این شاهزاده را به قتل برساند معادل وزنش، طلا خواهد بخشد. آرگوریوس شخصیت مهم دیگر این رمان، جنگجویی فوق‌العاده و یگانه است، مردی که از اصول خود عدول نمی‌کند و اراده‌ای آهنین و شکست‌ناپذیر دارد. او که دشمنی عمیقی با هلیکون دارد به‌عنوان مأمور اعزامی آگاممنون منصوب می‌شود.

شخصیت اصلی دیگر این رمان، آندروماک، کاهنه‌ای اهل ترواست که برخلاف میلش با هکتور، شاهزاده‌ی تروا نامزد شده است. این زن از سنت‌ها نفرت دارد و در هنرهای جنگ بسیار ماهر است. او اصول زندگی خودش را دارد و با خود عهد کرده هر که را بخواهد دوست می‌دارد و به شیوه‌ی دلخواه خودش زندگی خواهد کرد.

و حالا سرنوشت، این سه نفر را در مسیر یکدیگر قرار داده است و عشق و نفرتِ آن‌ها آتشی را شعله‌ور می‌کند که می‌تواند جهان را یکپارچه بسوزاند. دیوید گمل در رمان تروا - جلد اول: ارباب کمان نقره‌ای مخاطبان خود را به‌خوبی با جنبه‌های مختلف زندگی شخصیت‌های داستان آشنا می‌کند و به نوعی پیش‌درآمدی را شکل می‌دهد تا خواننده را برای آشوبی که در راه است و در جلدهای بعدی رمان قرار است شاهد آن باشد، آماده کند.

کتاب تروا - جلد اول: ارباب کمان نقره‌ای اولین جلد از اثر سه‌گانه‌ی ترواست که آخرین کتاب دیوید گمل محسوب می‌شود. او پس از نوشتن آخرین جلد این مجموعه از دنیا رفت و همسرش با استفاده از یادداشت‌های به‌جا مانده از گمل این اثر را برای انتشار آماده کرد. دیوید گمل در این رمان مانند سایر آثارش از نثر پرکشش، طرح داستانی پرهیجان و شخصیت‌هایی پرقدرت بهره برده است و با الهام از جنگ تروا یکی از مشهورترین و مهم‌ترین وقایع اسطوره‌شناسی یونان اثری متفاوت خلق کرده است.

گمل در جلد اول این مجموعه از دلاوری‌ها و نبردهای خونبار، شرافت و خیانت و عشق‌های از دست رفته و بازیافته سخن به میان می‌آورد تا بار دیگر طرفداران خود را راضی کند. این رمان خواندنی با ترجمه‌ی طاهره صدیقیان به شکلی روان به فارسی برگردانده شده و انتشارات کتابسرای تندیس آن را در اختیار مخاطبان خود قرار داده است.

نکوداشت‌های کتاب تروا - جلد اول: ارباب کمان نقره‌ای

• این‌گونه باید قدیمی‌ترین داستان‌ها، بازخوانی و شناسانده شوند. این سبکِ ارزشمندِ روایتگری است. دیوید گمل استاد طرح داستان است اما پیروزی واقعی او آفرینش شخصیت‌های زن و مردی است که چنان واقعی‌اند که رنج‌هایشان دردآور و پیروزی‌هایشان باشکوه است. (کن ایگلدن، نویسنده‌ی کتاب خدایان جنگ)
• می‌توانم درباره‌ی دیوید گمل بگویم او تنها نویسنده‌ در حوزه‌ی داستان تاریخی و فانتزی است که آثارش را خط به خط می‌خوانم و تلاش می‌کنم رمز و راز نهفته در آن را کشف کنم. (استیون پرسفیلد، نویسنده‌ی پرفروش آمریکایی)
• کنش روان و سریع و لایه‌ای غنی از درک انسانی در هر گره داستانی، شخصیت‌های کتاب گمل را پوشش می‌دهد. (کرکوس ریویوز)
• نثر پرشور، بی‌آلایش، طرح‌های داستانی و مهم‌تر از همه داستان‌سرایی عالیِ کتاب تروا - جلد اول: ارباب کمان نقره‌ای به چشم هر مخاطبی می‌آید. (تایم‌اوت لندن)

کتاب تروا - جلد اول: ارباب کمان نقره‌ای برای چه کسانی مناسب است؟

افرادی که به داستان‌های فانتزی علاقه‌مندند و از دنبال کردن ماجراهای شجاعانه‌ی جنگجویان باستانی لذت می‌برند و همین‌طور خوانندگان نوجوان علاقه‌مند به اسطوره‌شناسی یونان، جنگ تروا و به‌طورکلی داستان‌های تاریخی آمیخته با افسانه، از مطالعه‌ی این رمان شگفت‌زده خواهند شد.

در بخشی از کتاب تروا - جلد اول: ارباب کمان نقره‌ای می‌خوانیم

براى لودایک آن بعدازظهر اندوهى بى‌وقفه بود و چنان خوب شروع شده بود. او در اتاقش که رو به سوى دشت‌هاى شمالى داشت شوخى مى‌کرد و مى‌خندید. آندروماک کلاه‌ها و جامه‌هاى گوناگونى را که سفراى خارجى به لودایک هدیه کرده بودند امتحان مى‌کرد. بیش‌ترشان مضحک بودند که نشان مى‌داد چقدر مردم ملت‌هاى دیگر احمق و بدوى هستند. کلاهى چوبى از فریگیه با روبندى مکمل، چنان سنگین که هر زنى آن را روى سر مى‌گذاشت نیمه نابینا مى‌شد؛ یک کلاه قیفى شکل بابلى که از حلقه‌هاى کوبیده شده‌ى نقره درست شده بود و به طرزى متزلزل روى سر قرار مى‌گرفت و فقط با بندى در زیر چانه سر جایش قرار مى‌گرفت. او و آندروماک دور اتاق‌ها جست و خیز مى‌کردند و به قهقهه مى‌خندیدند. یک بار آندروماک لباس سنگینى از کتان برودرى دوزى شده با نخ طلا پوشید. طورى طراحى شده بود که سینه‌ها بیرون مى‌ماند و شکم‌بندى استخوانى کمر را تو مى‌کشید و بر برجستگى‌هاى بدن تأکید مى‌گذارد.

آندروماک شانه‌هایش را عقب کشید و گفت: «این ناراحت‌ترین لباسى است که تا حالا پوشیدم.» حالت شوخ طبعى لودایک در آن لحظه گمرنگ شد. آندروماک، با آن لباس احمقانه و موهاى آتشین آن‌جا ایستاده بود و شبیه یک الهه به نظر مى‌رسید و لودایک احساس کرد خودش به طرز وصف ناپذیرى ساده و بى‌حالت است.

وقتى به قصر تابستانى مادر مى‌رفتند کمى روحیه‌اش بهتر شده بود، اما نه چندان. مادر هرگز او را دوست نداشت. کودکىِ لودایک سرزنشى دائمى بود. او هرگز نمى‌توانست نام تمام کشورهاى حاشیه‌ى سبزِ کبیر را به خاطر بسپارد و حتى وقتى نام‌شان را به یاد مى‌آورد، در مى‌یافت شهرها را با هم قاطى مى‌کند. بسیارى از آن‌ها شبیه بودند مائونیا، میسیا، مِسین، کیوس و کاس. در آخر همگى در ذهنش در هم و تار مى‌شدند. هنگام درس‌هاى مادر وحشت مى‌کرد و دروازه‌هاى ذهنش بسته مى‌شد و دسترسى را غیرممکن مى‌ساخت حتى به چیزهایى که مى‌دانست. کروسا و پاریس همیشه پاسخ‌ها را مى‌دانستند، همان‌طور که هکتور پیش از او مى‌دانست. تردیدى نداشت که کاساندراى کوچک و غریب نیز مادرش را خرسند مى‌سازد.

فهرست مطالب کتاب

سرآغاز
قسمت اول: سبزِ کبیر
فصل اول: غارِ بال‌ها
فصل دوم: رب‌النوعِ معبد
فصل سوم: کشتى طلایى
فصل چهارم:‌ دیوانه‌اى از میلتوز
فصل پنجم: مردى از دریا
فصل ششم: پوزیدون شنا مى‌کند
فصل هفتم: قهرمان گمشده
فصل هشتم: خلیج جغد آبى
فصل نهم: پیشگویى آندروماک
فصل دهم: ضیافت پادشاه چاق
فصل یازدهم: شمشیرى در مهتاب
فصل دوازدهم: توفانى در راه
فصل سیزدهم: کشتىِ شعله ور
فصل چهاردهم: آواز وداع
قسمت دوم: شهر طلایى
فصل پانزدهم: شهر رویاها
فصل شانزدهم: دروازه‌هاى عاجى و شاخى
فصل هفدهم:‌ پادشاه طلایى
فصل هجدهم: خانه افعى‌ها
فصل نوزدهم: بال‌هایى بر فراز کوه المپ
فصل بیستم:‌ معبد هرمس
قسمت سوم: توفان‌هاى زمستان
فصل بیست و یکم: مردى پشت دروازه
فصل بیست و دوم: کمان فِریگى
فصل بیست و سوم: شیر زخمى
فصل بیست و چهارم: هشدار جنگ
فصل بیست و پنجم: سرِ خاموش
فصل بیست و ششم: پرتگاه آفرودیت
فصل بیست و هفتم: سقوط شاهزاده
فصل بیست و هشتم: خدایان باستانى
فصل بیست و نهم: خون قهرمانان
قسمت چهارم: سپرِ قهرمان
فصل سى‌ام: خون روى دیوارها
فصل سى و یکم: محاصره آغاز مى‌شود
فصل سى و دوم: نیزه‌اى در شب
فصل سى و سوم: سپرِ ایلیوس
فصل سى و چهارم: باغ گمشده
فصل سى و پنجم: وعده‌ى قو
فصل سى و ششم: حکمت پادشاه
سرانجام: طوق طلایى