معرفی و دانلود کتاب تراوش روشنایی: از جان‌های سوزان تا سرچشمه‌ای تابان

معرفی کتاب تراوش روشنایی: از جان‌های سوزان تا سرچشمه‌ای تابان

کتاب تراوش روشنایی نوشتۀ کوین بروکمیر، رمان جذابی است که داستانی پرکشش و خواندنی را روایت می‌کند. در این رمان روانشناسانه، شش داستان مجزا و در عین حال مرتبط در خصوص آدم‌هایی با سنین و طبقات اجتماعی متفاوت روایت می‌شود. داستان خیالی آدم‌هایی که با پدیده‌ای عجیب به نام «روشنایی» مواجه می‌شوند. این کتاب جوایز متعددی را از آن نویسنده‌اش کرده است.

درباره‌ی کتاب تراوش روشنایی

کوین بروکمیر (Kevin Brockmeier) در رمان تراوش روشنایی (The Illumination) با لحنی جذاب و گیرا ماجرای زندگی شش انسان متفاوت را روایت می‌کند که همگی ساکن یک شهر هستند: یک تدوینگر اخبار بازار بورس، یک عکاس خبرنگار، کودکی درونگرا، یک روحانی، نویسنده‌ای مشهور و یک دستفروش که کتاب‌های دست دوم را معامله می‌کند. داستان از این قرار است که این آدم‌ها با رویدادی عجیب به نام «تراوش روشنایی» مواجهه می‌شوند. حال این روشنایی چیست و منشأ آن کجاست، دستمایۀ اصلی نویسنده در پرداختن به این شش داستان تخیلی متفاوت شده است.

تراوش روشنایی پنجمین رمان بروکمیر است. بروکمیر به ارائۀ تفسیری خیالی از زندگی مدرن در رمان‌هایش شهرت دارد. ترکیب داستان و خیال و مفاهیمی از فیزیک کوانتوم در این اثر پرکشش موجب شده است خواننده به خوبی جذب رمان شود و تا پایان کتاب همراه باشد. نویسنده در این اثر در کنار پرداختن به داستان‌ها و شخصیت‌ها سعی داشته است به یک پرسش اساسی پاسخی درخور ارائه دهد: اینکه چرا ما در زندگی متحمل دردهای روحی و جسمی طاقت‌فرسا می‌شویم؟ چرا انسان باید درد از دست دادن عزیزانش را تحمل کند و رنج سختی‌ها و دشواری‌هایی نظیر بلایای طبیعی و بیماری‌های صعب العلاج را متحمل شود؟

جوایز و افتخارات کتاب تراوش روشنایی

• نامزد جایزه ادبی کالج سنت فرانسیس سال 2011
• کسب عنوان بهترین کتاب سال از سوی Seattle Times
• کسب عنوان بهترین کتاب ماه در آمازون (در فوریه 2011)
• کسب عنوان بهترین کتاب سال از سوی The Kansas City Star
• کسب عنوان بهترین کتاب سال از سوی hiladelphia City Paper
• کسب عنوان بهترین کتاب سال از سوی ان‌پی‌آر (رادیوی ملی آمریکا)

نکوداشت‌های کتاب تراوش روشنایی

• جذاب، عجیب و بسیار زیبا. درگیری‌ پرکشش، دلخراش و عمیقاً میخکوب‌کنندهٔ شخصیت‌های داستان حاصل زبان غنی بروکمیر است؛ آنجا که حتی درد را هم شاعرانه توصیف می‌کند. (بوستون گلوب)
• در پایان کتاب تصور می‌کردم اگر صفحه‌ای از خود رمان را پاره کنم، کتاب نوری خیره‌کننده و نافذ از خود ساطع خواهد کرد. (آلن چوز، مجری ان‌پی‌آر)
• اثری به شدت ابتکاری. بعد از خواندن آخرین صفحه کتاب هنوز هم مطالب جذاب آن با شما باقی خواهد ماند. (پورتلند اورگونین)
• کتاب بروکمیر درخشش مثبتی دارد. هرگز مشابه چنین اثری را نخوانده‌ایم. (کندی دیلی سان فرانسیسکو)
• نوین و مبتکرانه. بروکمیر تخیل بالایی دارد که می‌تواند چنین تصاویر بی‌نقصی را خلق کند. (مجله اِل)
• عمق موشکافی این نویسنده موجب درخشش داستان‌های او می‌شود. (روزنامه پلین دیلر کلیولند)

کتاب تراوش روشنایی برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به مطالعه‌ی داستان و رمان‌های فلسفی و معنوی علاقه‌مند هستید، مطالعۀ این کتاب را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

با کوین بروکمیر بیشتر آشنا شویم

کوین بروکمیر، نویسنده و رمان‌نویس آمریکایی، در آرکانزاس متولد شد. او برندۀ جوایز مختلفی از جمله جایزۀ اُ. هنری، نلسون آلگرن و کمک هزینۀ ملی وقف هنر است. آثار او از سوی خوانندگان و منتقدان با استقبال زیادی مواجه شده و آن‌ها را به زبان‌های مختلفی برگردانده‌اند. داستان‌های بروکمیر بیشتر در ژانر تخیلی نوشته شده و خلاقیت بالای او در تصویرسازی و داستان‌سرایی تحسین منتقدان را برانگیخته است. از معروف‌ترین رمان‌های او می‌توان به کتاب «تاریخچۀ مردگان» و «تراوش روشنایی» اشاره کرد که هر دو به زبان فارسی نیز ترجمه شده‌اند.

جملات برگزیده‌ی کتاب تراوش روشنایی

- زایش جهان، با شکفتن زخم‌ها آغاز شد. (جِی. جی. بالارد)

- چه خوب است که نوک پیکان، فقط می‌تواند زخمی به اندازۀ خودش ایجاد کند. (کافکا)

- همان گونه که خواندن و نوشتن یا نحوۀ وارد شدن به معاملات تجاری را فرامی‌گیریم، باید پیش از هر چیز بیاموزیم که همۀ کائنات در فرمان‌برداری مطلق از خداوند به سر می‌برند. (سیمون ویل)

- یکی از اشتباهات ما و شاید بزرگ‌ترینشان، این باشد که بگوییم زخم درمان خواهد شد یا درمان شده است؛ غافل از آن که زخم به هیچ رو هراسناک نیست. موضوع مهم‌تر از درمان زخم، ضرورت وجود آن است. (ویتیکر چمبرز)

در بخشی از کتاب تراوش روشنایی می‌خوانیم

خیلی وقت‌ها ذهنش به سوی زنی که در بیمارستان ملاقات کرده بود، می‌رفت. شاید به این علت که وقتی درِ دفتر کارش روی پاشنه می‌چرخید، صدایی خاص می‌داد. این در، طی سه‌چهارم چرخش خود به نشانه‌ای که روی کفپوش چسبیده بود، گیر می‌کرد و صدای کلیک‌کلیک آن درمی‌آمد؛ صدایی که یادآور صوتی بود که میان گلوی زنِ در حال احتضار، شکست و دیگر ندایی از او شنیده نشد. شاید هم او به این دلیل برای کارول اهمیت داشت که هرگز مرگ کسی را ندیده بود. کارول چشمان زلال و آبی‌رنگ زن، پلک زدن عمدی او و مدتی را که طول کشید تا پرتوافشانی جسمش به خاموشی گراید و پس از آن، پزشکان مرگ او را اعلام کردند، به یاد می‌آورد. چرا کارول در پذیرفتن واقعیت دچار تردید بود؟ آیا ادامه یافتن زندگی‌مان به تحمل ما در درد کشیدن بستگی داشت؟ چه قدر می‌توانیم به این دنیا بچسبیم؟ او چنان به دفتر یادداشت آن زن وابسته بود که به محض رسیدن به خانه، روی کاناپه می‌افتاد و برگی از آن را می‌خواند:

امروز صبح دیدم بیداری، اما خودت را زیر پتو جمع کردی و به خواب زدی؛ عاشق این شیطنت‌هایت هستم. دیشب از آخرین سؤالت خیلی خوشم آمد. از تُک‌زبانی حرف زدن تو خوشم می‌آید. دوست دارم وقتی کتاب‌ها را به ترتیب قد می‌چینی، نگاهت کنم. وقتی تو را در کت زمستانی آبی‌رنگت می‌بینم، بیش‌تر عاشقت می‌شوم. وقتی حلقۀ ازدواجم را درمی‌آورم تا ظرف‌ها را بشویم، آن را دستت می‌کنی و دور اتاق می‌چرخی و می‌خوانی: «من خودم را عقد کردم! من خودم را عقد کردم!» از همان روز اول عاشق این دیوانه‌بازی‌هایت شدم! عزیز دلم، مرا ببخش که دیروز بد رانندگی کردم و باعث ناراحتی تو شدم. خوشم می‌آید وقتی از چیزی بدت می‌آید، فوری می‌گویی: «وحشتناکه!» من، عاشق وحشتناک گفتن تو هستم! من، عاشق چین سمت چپ لبت هستم که وقتی می‌خندی، گودتر از چین طرف دیگر می‌شود.

فهرست مطالب کتاب

سخن مترجم
داستان یکم: کارول آن پیج
داستان دوم: جیسن ویلیفرد
داستان سوم: چاک کارتر
داستان چهارم: رایان شیفرین
داستان پنجم: نینا پوگیونه
داستان ششم: مورس پوتنام استرابریج