معرفی و دانلود کتاب تارا

معرفی کتاب تارا

کتاب تارا به قلم سحر جعفری، داستان زندگی دختری به نام تارا را به تصویر می‌کشد که به دلیل وضعیت بد اقتصادی و نداشتن پدر، مجبور می‌شود برای کار به تهران بیاید تا بتواند هزینه زندگی مادر مریض و برادر کوچکش را بپردازد.

تارا که آرزوی تحصیل در دانشگاه را دارد، ‌به دلیل شرایط زندگی‌اش مجبور می‌شود آن را فراموش کند و در تهران به دنبال شغلی از این سو به آن سو برود. او چند جایی کار پیدا می‌کند اما زیاد دوام نمی‌آورد تا اینکه برای خدمتکاری یک خانه در شمال تهران انتخاب می‌شود و بعد از مدتی کار را شروع می‌کند.

زندگی اعیانی و بریز و بپاش‌های آن خانه، تفاوت زندگی و فاصله طبقاتی را به خوبی نمایان می‌کند. اما گاهی سرنوشت، خواب دیگری برای انسان می‌بیند و او را به راهی می‌کشاند که شاید در خواب هم تصورش را نمی‌کرد. این کتاب قصه‌ای عاشقانه و پر از فراز و نشیب‌های عاشقانه و لحظات تلخ و شیرینی است که نشان می‌دهد تارا به سرنوشتش تن نمی‌دهد و برای زندگی‌اش می‌جنگد.

در بخشی از کتاب تارا می‌خوانیم:

مادر و پدر ایمان هر دو شاغل بودند. پدرش تاجر بود و مادرش معاون یک شرکت خصوصی و با وجود اینکه با درآمد بالای همسرش، هیچ احتیاجی به کار کردن نداشت همچنان به کارش عشق می‌ورزید و با جان و دل صبح زود عازم محل کارش می‌شد و دقیقاً تا پایان ساعت کاری در آن جا حضور داشت. از نظر او زن باید علاوه بر همسر و مادر بودن مدیر خوبی در خارج از خانه نیز باشد و مهم‌تر از آن اینکه استقلال مالی داشته باشد اما همین امر باعث شده بود اکثر اوقات خانه بهم ریخته و نامرتب باشد.

او حدود هشت تا ده ساعت در روز کار می‌کرد و خسته‌تر از آن می‌شد که به تمامی کارهای خانه رسیدگی کند و هر بار که ایمان زحمت مرتب کردن خانه را می‌کشید ناراحت می‌شد، اما چاره چه بود؟ زندگی را اینطور می‌پسندید و به آن عشق می‌ورزید.

ایمان هنوز خواب بود که تلفن زنگ زد، با عجله بلند شد و با چشم دنبال گوشی تلفن گشت اما قبل از پیدا کردن گوشی چشمش به پارکت جلوی آشپزخانه افتاد که همینطور به مقدار آب موجود در آن جا اضافه می‌شد. مثل فنر از جا پرید و تازه یادش افتاد که بعد از باز کردن شیر ظرفشویی فراموش کرده آن را ببندد.

ظرف‌هایی هم که در سینک ریخته بود خروجی آب را گرفته و بخاطر همین تمام کف آشپزخانه و قسمتی از قالیچه دستباف هال خیس شده بود. ایمان سریع و بی‌توجه به زنگ ممتد تلفن فرش را جمع کرد و در قسمت خشک هال گذاشت و توسط تی و چند دستمال بزرگ که از داخل کشوی کابینت برداشت سعی کرد تمام آب‌های روی زمین را خشک کند اما مطمئن بود با تمام این کارها باید شانس بیاورد که پارکت جلوی آشپزخانه و قسمتی از هال خراب نشود.

این‌ کار حدود یک ساعت از وقتش را گرفت و قسمت خیس قالیچه را روی رادیاتور خاموش گذاشت بلکه قبل از ورود مادرش خشک شود اما خود نیز اطمینان داشت خشک شدن فرش آن هم تا یک ساعت دیگر امکان‌پذیر نیست.