معرفی و دانلود کتاب بچه تمساح کجا رفت؟

معرفی کتاب بچه تمساح کجا رفت؟

کتاب بچه تمساح کجا رفت؟ به قلم یگانه مرادی لاکه، ماجرای بامزه‌ی پدربزرگ و مادربزرگی دوست داشتنی را به تصویر می‌کشد. پدربزرگ یک عینک دارد که از پشت آن همه چیز خیلی بزرگ به نظر می‌رسد، عینک او روی میز بود که کم‌کم سر و کله‌ی چند حیوان پیدا می‌شود و ماجراهای جالبی رخ می‌دهد.

موضوع کتاب بچه تمساح کجا رفت؟ (Where Did The Crocodile Baby Go) چیست؟

یک صبح زیبا پدربزرگ عینکش را به چشمش زده بود و در حین صبحانه خوردن، روزنامه هم می‌خواند. مادربزرگ به او گفت که بعد از تمام شدن صبحانه خرده نان‌ها را از روی میز جمع کند، اما پدربزرگ این حرف را فراموش کرد و عینکش را روی میز گذاشت و رفت. در همان موقع یک مورچه کوچولو پیدا شد و از پشت عینک خرده نان‌ها را خیلی بزرگ می‌دید و وقتی آن طرف عینک می‌رفت خرده نان‌ها کوچک می‌شدند، در همین زمان بود که کم‌کم سوسک، عنکبوت و مارمولک هم سر رسیدند و ماجراهای شیرین داستان ادامه پیدا می‌کند.

کتاب بچه تمساح کجا رفت؟ مناسب چه کسانی است؟

این کتاب با بیانی دلنشین و تصاویری جذاب برای کودکان پیش دبستانی و دبستانی سرگرم‌کننده است و با بیانی ساده به آ‌ن‌ها می‌آموزد که قبل از تصمیم‌گیری و انجام دادن هر کاری ابتدا خوب فکر کنند و در نگاه اول هر چیزی را که می‌بینند، زود باور نکنند.

در بخشی از کتاب بچه تمساح کجا رفت؟ می‌خوانیم:

در همین وقت مادربزرگ وارد آشپزخانه شد. چشمش که به میز افتاد، شروع به جیغ کشیدن کرد. پدربزرگ به آشپزخانه دوید و پرسید: «چی شده خانم؟ چی شده؟» مادربزرگ که از ترس چشم‌هایش را بسته بود، به میز اشاره می‌کرد و داد میزد: آن جا یک بچه تمساح... پدربزرگ گفت: کجا؟» مادر بزرگ فریاد زد: «پشت عینک. پدربزرگ عینکش را برداشت و آن را به چشمش زد و گفت: «چه می‌گویی خانم؟ این جا که چیزی نیست. تازه، مگر بچه تمساح پشت عینک جا می‌گیرد؟ اینجا فقط چند تکه نان روی میز است که فراموش کرده‌ام آن‌ها را جمع کنم. بعد شروع کرد به جمع کردن خرده نان ها. مادربزرگ چشم‌هایش را باز کرد و همین طور که به میز خیره شده بود، از خودش پرسید: یعنی چه؟ بچه تمساح چی شد؟ کجا رفت؟