معرفی و دانلود کتاب بنفشه اسم کوچهمون بود
برای دانلود قانونی کتاب بنفشه اسم کوچهمون بود و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب بنفشه اسم کوچهمون بود
کتاب بنفشه اسم کوچهمون بود نوشتهی شهلا گریچ و شروین محبی کرمانی، شامل 7 داستان کوتاه جذاب و خواندنی است که به سهم خود اندکی از کودکانههای نسل قبل را با نوجوانان امروز به اشتراک میگذارد.
کتاب بنفشه اسم کوچهمون بود مناسب چه کسانی است؟
این کتاب برای نوجوانان و علاقهمندان به داستانهای کوتاه فارسی مناسب است.
در بخشی از کتاب بنفشه اسم کوچهمون بود میخوانیم:
پاییز آمد و مدرسهها باز شدند؛ هر روز منتظر باران بودم تا با چتر جدیدم به مدرسه بروم. اتفاقاً به بخش هواشناسی اخبار ساعت 21 هم علاقهمند شده بودم، اما گویا تودههای پرفشار اعتصاب کرده بودند و از باران خبری نبود! من هم گاهی در اتاقم با چترم بازی میکردم؛ آنقدر با چتر ور رفتم که دچار نقص فنی شد! زمانیکه دکمۀ روی دستهاش را میزدی، به جای اینکه چتر باز شود، یکی دو متر به جلو پرتاب میشد! با دیدن کارکرد جدید چتر، بسیار خوشحال شدم و جذابیتش دوچندان شده بود، زیرا علاوه بر چتر، به موشک من هم تبدیل شده بود! از این سوی اتاقم، نیروهای دشمن که پشت تختخوابم سنگر گرفته بودند، را هدف قرار میدادم. زمان جنگ بود و فضای کشور هم جنگی بود.
طبیعتاً ما بچهها تحت تأثیر فضایی بودیم که در مدرسه به ما القا میشد. سرودهای حماسی، شعارها و... که همگی بویی از جنگ تحمیلی میداد. هفتهای هم نبود که آژیر قرمز و خطر حملۀ هوایی نداشته باشیم.
خلاصه آنقدر موشکبازی کردم که دیگر چتر بینوا دچار روانپریشی حاد شد و کارهای غیر قابل پیشبینی میکرد!
مثلاً وقتی به زمین میافتاد، سر و تهش ناگهان از هم جدا میشدند و هر کدام به سویی میجهیدند! طبیعتاً چون دستۀ آن سبکتر بود، چند متری میجهید. یک روز، بابا چتر را برای تعمیر بیرون برد.
فهرست مطالب کتاب
سخن ناشر
دوچرخه
چتر
باد
جن مهربان
شازده هوشنگ
خارکن
شیروی گالش
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب بنفشه اسم کوچهمون بود |
نویسنده | شهلا گریچ، شروین محبی کرمانی |
ناشر چاپی | انتشارات نسل روشن |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 70 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-2474-23-2 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه نوجوان |
داستانهاش من رو به زمان کودکیم برد. بوی خونه مادربزرگم رو حس کردم. کودکانههای دهه ۶۰.
وقتی میخوندمش همه اون صحنهها جلوی چشمم میومد...
ممنون از نویسنده، بابت تداعی خاطراتم و بابت آشنایی نسل جدید با کودکانههای ما.