معرفی و دانلود رایگان کتاب برایم از بادبادک‌ها بگو

عکس جلد کتاب برایم از بادبادک‌ها بگو
قیمت:
رایگان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب برایم از بادبادک‌ها بگو و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب برایم از بادبادک‌ها بگو و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب برایم از بادبادک‌ها بگو

کتاب برایم از بادبادک‌ها بگو دربرگیرنده‌ی ده مورد از بهترین داستان‌های کوتاه نویسنده‌ی معاصر، نوشین جم نژاد است که از فضایی احساسی و تصاویری خیال‌انگیز برخوردارند. داستان‌هایی که در این مجموعه جای گرفته‌اند هرکدام نمایانگر زندگی مردم عادی و دغدغه‌های ریزودرشت زندگی آن‌ها هستند که نوعی حس هم‌ذات‌پنداری را در مخاطبان بیدار می‌کنند.

درباره‌ی کتاب برایم از بادبادک‌ها بگو

ده داستان کوتاه با مضامین اجتماعی، عاشقانه و... در کتاب برایم از بادبادک‌ها بگو گرد آمده‌اند تا یکی از موفق‌ترین مجموعه‌های داستان کوتاه را به ادبیات معاصر فارسی پیشکش کنند. نوشین جم‌نژاد در این مجموعه‌ی داستانی به سراغ شخصیت‌هایی رفته که در رویارویی با فرازوفرودهای زندگی دست‌و‌پا می‌زنند؛ برخی درگیر عشقی ازدست‌رفته‌اند و بعضی نیز با فقر و محدودیت‌های مادی دست‌به‌گریبانند. تمامی داستان‌های کوتاه این اثر، جز یک مورد، از زبان راوی اول‌شخص روایت می‌شوند و به این شکل دنیای درونی و ذهنی قهرمان اصلی را به مخاطبان نشان می‌دهند.

داستان‌های کتاب برایم از بادبادک‌ها بگو آمیزه‌ای از رئالیسم و سوررئالیسم هستند و در عین واقع‌گرایانه بودن، خوانندگان را با خیالات وهم‌انگیز راوی و شخصیت‌های داستان همراه می‌کنند. در ادامه، چکیده‌ای کوتاه از داستان‌های ده‌گانه‌ی این کتاب ارائه شده که توجه به آن‌ها می‌تواند در درک فضای کلی کتاب و داستان‌هایش یاری‌گر مخاطبان باشد.

در داستان کوتاه «ابرهای خاکستری» راوی که زنی رنجور و غم‌زده است در یک روز دلگیر پاییزی، از زندگی تلخ گذشته‌اش برایمان می‌گوید. از همسر بدخلق و ناراضی‌اش که عاقبت جوان‌مرگ می‌شود و همچنین کودکش که دختری بیمار و معلول به نام «ماریا»ست. بااین‌حال، با ورود «ویلیام» به زندگی این زن، به نظر می‌رسد سرنوشت دارد روی خوشش را به او نشان می‌دهد، تا این‌که زن با دوراهی دشواری روبه‌رو می‌شود: زندگی با ویلیام به شرط از بین بردن فرزند خود، یا جدایی از او و تمام عمر مراقبت کردن از یک کودک معلول و ویلچرنشین!

داستان «زمزمه‌های پنهان» ماجرای مادری را برایمان بازگو می‌کند که قصد دارد فرهنگ و سنت‌های ایرانی را در میان اعضای خانواده‌ی خود زنده نگه دارد، اما همسرش، «نیک» و فرزندانش، «بیتا» و «امید» به اجرای آداب و مراسم‌های کهن ایرانی علاقه‌ای نشان نمی‌دهند. آن‌ها که در آمریکا سکونت دارند، آن‌چنان از فرهنگ اصیل ایرانی فاصله گرفته‌اند که نه نوروز برایشان اهمیتی دارد و نه از تماشای آوازخوانی حاجی فیروز به وجد می‌آیند. بااین‌وجود، مادر خانواده و راوی داستان همچنان به فرهنگ بومی ایران پایبند است و قصد دارد ارزش آن‌ها را به فرزندان خود نیز نشان دهد.

داستان «حلقه‌های بیضی‌شکل و براق» حال‌و‌هوایی سوررئال دارد و آشفتگی‌های ذهنی راوی را برایمان ترسیم می‌کند. «قوطی حلبی» نیز ماجرای دو پسربچه‌ی کارتن‌خواب به نام‌های «تامی» و «تونی» است که با گدایی از مردم روزهایشان را سپری می‌کنند.

در داستان کوتاه «ساعتی که گم شد» با دختر جوانی آشنا می‌شویم که حین رانندگی با یک عابر پیاده تصادف کرده و اکنون راهی بازداشتگاه شده تا روند قانونی پرونده‌اش را طی کند. در این بین اما سردرگمی‌های ذهنی دختر گویا او را به جهان دیگری پرتاب می‌کنند؛ جهانی مملو از ساعت‌هایی که هر کدام زمان متفاوتی را نشان می‌دهند. جالب‌تر اینجاست که با وجود این همه ساعت در چنین جهانی، گویی زمان در آن از حرکت ایستاده است!

«درخت افرا» دربردارنده‌ی سرگذشت مرد میانسالی است که سال‌ها با افسردگی دست‌و‌پنجه نرم می‌کرده و اکنون به توصیه‌ی پزشکش، برای بهبود حال روحی‌اش، روانه‌ی باغی مملو از درخت‌های افرا می‌شود. درخت‌های افرا بیش از هر چیز دیگری گذشته و چشم‌های زمردی «نرگس» را به خاطرش می‌آورند و یاد عشقی ناکام را در دلش زنده می‌کنند.

راوی داستان «خاطره‌ی آن شب تلخ» همسر و مادری است که یک‌شبه زندگی‌اش دگرگون می‌شود؛ همان شبی که متوجه حقیقت ناگواری در مورد همسر خود، «سامان» می‌شود و تصمیم می‌گیرد هرطور شده خود و دخترش را از مخمصه‌ای که به خاطر سامان در آن گرفتار شده‌اند، نجات دهد.

داستان «باید عادت کنم» از زبان کودکی روایت می‌شود که پدر خود را از دست داده و مادرش با کار و زحمت فراوان می‌کوشد تا از پس هزینه‌های زندگی دونفره‌شان بربیاید. لحن کودکانه و نگاه کنجکاو راوی نسبت به اطرافیان و رفتارهای مادرش، همچنین فلش‌بک‌هایی که به گذشته و وقایع آن دارد، مخاطب را تا انتهای داستان مجذوب خود می‌کند.

در آخرین داستان نیز با عنوان «آب، جان، خوزستان» با خبرنگاری روبه‌رو خواهیم شد که عازم خوزستان شده تا از نزدیک شاهد بحران کم‌آبی در این استان باشد. مواجهات نویسنده با مردم خوزستان و فرهنگ بومی آن‌ها، همچنین شرح رنج‌هایی که اهالی این استان برای تأمین اساسی‌ترین نیازهایشان متحمل می شوند، درون‌مایه‌ی اصلی این داستان کوتاه را می‌سازند.

لحن احساسی، نگاه ظریف و زنانه‌ی نویسنده، همچنین تنوع مضامین از مشخصه‌های بارز کتاب حاضر هستند. نوشین جم‌نژاد در تلاش بوده تا راوی زندگی مردمی باشد که هرروزه در کوچه و خیابان با آن‌ها مواجه می‌شویم، مردمی عادی که به نظر می‌رسد زندگی ساده و بی‌‌حاشیه‌ای دارند، اما اگر به عمق شخصیت و سرگذشت آن‌ها نفوذ کنیم می‌بینیم همگی بازیچه‌‌ی پیچیدگی‌های سرنوشت و گرفتار بازی‌های عجیب روزگار شده‌اند.

چاپ و انتشار این مجموعه‌‌ی داستانی را کانون فرهنگی چوک به عهده داشته است.

کتاب برایم از بادبادک‌ها بگو برای چه کسانی مناسب است؟

علاقه‌مندان به داستان‌های کوتاه فارسی یا مخاطبانی که قصد دارند با نویسندگان نوظهور ادبیات معاصر و قلم خاص ایشان بیشتر آشنا شوند، مطالعه‌ی کتاب برایم از بادبادک‌ها بگو را حتماً در اولویت‌های کتاب‌خوانی خود قرار دهند.

با نوشین جم‌نژاد بیشتر آشنا شویم

نوشین جم‌نژاد (متولد 1349 در تهران)، داستان‌نویس، شاعر و مقاله‌نویس ایرانی است. او که در مقطع کارشناسی، رشته‌ی زبان و ادبیات انگلیسی را برای تحصیل انتخاب کرده بود، در مقطع کارشناسی‌ارشد، تحصیلات خود را در رشته‌ی مدیریت بانکداری ادامه داد. او همچنین برای تحصیل در زمینه‌ی روان‌شناسی کودک راهی آمریکا شده و همچنان در این کشور سکونت دارد.

از آثار نوشین جم‌نژاد می‌توان مجموعه شعر «آخرین لک‌لک کنار تالاب» و مجموعه داستان‌های «آن‌ سوی اقیانوس» و «برایم از بادبادک‌ها بگو» را نام برد. این بانوی نویسنده کتاب «زمزمه‌های پنهان» را نیز با نویسندگان دیگر به‌صورت مشترک به چاپ رسانده است.

خانم جم‌نژاد هم‌اکنون به‌عنوان یکی از اعضای هیئت‌تحریره‌ی مؤسسه‌ و انتشارات وزین چوک و نشریه‌ی پرستو فعالیت دارد.

در بخشی از کتاب برایم از بادبادک‌ها بگو می‌خوانیم

نور شدید خورشید از سمت جنوب به صورتم افتاده بود. مجبور بودم نگاهم را تیز کنم تا جلو را بهتر ببینم؛ یادم افتاد داخل داشبورد ماشین عینک آفتابی دارم؛ برداشتم زدمش به چشم‌هایم؛ آرام جان تمام شده بود و من آهسته می‌راندم. از مزارع رد می‌شدیم، اسب‌هایی را می‌دیدم که در حال شیهه کشیدن بودند؛ انگار از عطر و زیبایی طبیعت به رقص آمده بودند!

سرتاسر دشت‌ها و تپه‌ها از گل‌های بنفشه و شب بو پوشیده بود؛ من عاشق گل‌ها بودم. تا چشم کار می‌کرد سبز و خرم و طلایی بود؛ گل‌های آفتابگردان سر برآورده بودند؛ فکر کردم با پیراهنی که پوشیده‌ام با این زمین و تپه‌ها، با طبیعت یکی شده‌ام. لبخند زدم، یاد روزهایی افتادم که ایران بودم و در جاده چالوس رانندگی می‌کردم. یاد روزهایی که پدرم زنده بود و همه باهم خوش بودیم! پدرم هروقت جای سرسبزی می‌دید شیشهٔ ماشین را پایین می‌کشید، می‌گفت: «بابا، همینجا نگهدار یه کم نفس بکشیم!»

فهرست مطالب کتاب

ابرهای خاکستری
زمزمه‌های پنهان
حلقه‌های بیضی‌شکل و براق
قوطی حلبی
ساعتی که گم شد
درخت افرا
خاطره آن شب تلخ
باید عادت کنم
آب، جان، خوزستان
طلوعی دوباره

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب برایم از بادبادک‌ها بگو
نویسنده
ناشر چاپی خانه داستان چوک
سال انتشار۱۴۰۱
فرمت کتابPDF
تعداد صفحات69
زبانفارسی
شابک978-622-9469-68-2
موضوع کتابکتاب‌های داستان کوتاه ایرانی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب برایم از بادبادک‌ها بگو

کیومرث صدیق وزیری
۱۴۰۲/۰۷/۲۲
در داستان‌های این کتاب از تمثیل ها و تشبیهات خاص نویسنده استفاده شده که قابل ملاحظه است. از داستان سوم سر در نیاوردم مگر به جن وپری... و تشبیه چشمان به دو حلقه که حلقه خود مفهومی میان تهی دارد خیلی جالب نبود. برای نویسنده گرامی توفیق بیشتر آرزو میکنم.
جان فورد
۱۴۰۳/۰۱/۲۰
کتاب با گرد آوردن چند داستان کوتاه فضایی رنگارنگ و متنوع برای سلایق مختلف فراهم آورده و بیان کننده تنوع سبک‌های زندگی متنوعی است که در زیر آسمان یک شهر می‌گذرد و برخی از آن‌ها بلحاظ مکانی فاصله بسیار کمی با هم داشته باشند.
F.Namazi
۱۴۰۲/۱۰/۱۲
سلام کتاب خوندن خیلی برام جالبه از دنیای خودت فاصله میگیری و وارد یه دنیای دیگه میشی دنیایی که نه واقعی هست و نه خیالی با شخصیت‌ها زندگی میکنی و از اینکه کنارشون هستی لذت میبری کتاب زیبایی بود، از خوندنش لذت بردم
Tayebe Ahmadi
۱۴۰۲/۰۷/۱۳
داستانهابسیار زیبا بودند ورنگی از غم‌در همه آن‌ها بود بیشتر وقتها واقعیتها غم دارند و نویسنده بسیار عالی آنهارا به رشته تحریر درآورده بود وانسان را به تفکر وامیداشت آرزوی توفیق برای نویسنده دارم
با تشکر از کتاب اه
فریبا امینی امینه
۱۴۰۲/۰۷/۱۱
با سلام. داستانهاشو دوست داشتم. زیبا و مفهومی بودن مخصوصا دو داستان آخری! ممنون از نویسنده محترم بابت قلم زیباشون و اینکه با رایگان قرار دادن کتابشون به ترویج کتابخوانی کمک کردند و ممنون از کتابراه خوبم!
حسین
۱۴۰۳/۰۲/۱۳
من بسیار از سبک رئالیسم و سوررئالیسم لذت میبرم که این کتاب به خوبی این دو سبک را مدیریت کرده است. من بانو نوشین جم نژاد را با کتاب ابر‌های خاکستری شناختم که در نوشتن داستان‌های کوتاه عالی عمل می‌کند.
Mustafa,r
۱۴۰۲/۰۷/۲۸
با درود و احترام، نویسنده از قلم شیوایی برخودار بوده و احساسات خویش را در قالب تشبیه و استعاره بیان داشته است، نگارش وی تصاویر پیرامون شخصیت‌های داستان را به خوبی برای خواننده تداعی می‌کند....
محمد امین حصاوی
۱۴۰۳/۰۶/۲۰
کتاب یک داستان کامل نیست و پرش زمانی نامفهومی داره
موضوع‌ها بهم ربطی ندارن ادم زیاد نمیفهمه دقیق داستان از چی قراره
تخیل زیاد استفاده شده و بیمزه کرده کتاب و داستان رو
طیبه احمدی
۱۴۰۲/۱۰/۱۱
عمیق و پر از درد بود. واقعا لایه لایه بودن انسان‌های بظاهر سطحی را به تصویر میکشد. در کنار نثر سنگینش ساختار منسجم و روایتی شوکه کننده داشت. و تعلیقش هم خوب بود. یاعلی
فائقه
۱۴۰۲/۰۶/۱۳
ده داستان کوتاه که قلم روانی داره وداستان بی سروته تمام نمیشه فقط من یه چیز متوجه نشدم کتاب ایرانی نویسنده ایرانی اسم ویلیاام؟ قیمه‌ها رو نریز تو ماستا دیگه
نابغه
۱۴۰۳/۰۳/۲۲
این کتاب در قالب داستان های متفاوت از واقعیت های تلخی بود که ممکن است برای هرکدام از ما اتفاق بیافتد. به همین خاطر درک کردنش برای خواننده آسان تر است
R R
۱۴۰۲/۰۹/۱۲
دیوانه وار عاشق این کتاب شدم
اون فضای گرگ و میش و خاکستری رنگ چیزیه که همیشه باهاش زندگی کردم
غم توی خط به خط کتاب موج میزد و من عاشقش شدم‌..
Saeedehpardis
۱۴۰۳/۰۶/۲۰
کتاب‌های مجموعه داستان کوتاه را دوست دارم چون اگر با داستانی ارتباط نگیری زود تمام می‌شود. از این ده داستان، سه داستان آخر را خوشم آمد.
maniya
۱۴۰۳/۰۱/۱۶
داستان‌های غمگینی بود که در مورد مشکلات زندگی، جامعه، اقتصادی و اجتماعی بود در واقع نویسنده هر یک از کمبودها را بطور دقیق بیان کرده بود.
محمدرضا
۱۴۰۲/۰۶/۰۹
در این کتاب ده داستان با ژانر‌ها و مفهوم‌های متفاوتی وجود داشت. قلم نویسنده شیوا و گیرا بود و خواننده را در عمق داستان فرو میبرد.
مشاهده همه نظرات 26

راهنمای مطالعه کتاب برایم از بادبادک‌ها بگو

برای دریافت کتاب برایم از بادبادک‌ها بگو و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.