معرفی و دانلود کتاب بام نشینان

معرفی کتاب بام نشینان

اثری فوق‌العاده که می‌توان با آن زندگی کرد! کتاب بام نشینان شاهکاری از کاترین راندل، داستان زیبای نوزادی را به تصویر می‌کشد که در یک سانحه در دریا والدینش را از دست می‌دهد و مردی عجیب اما دوست داشتنی به نام چارلز او را بزرگ می‌کند. این نوزاد که سوفی نام دارد زمانی که بزرگ می‌شود تصمیم می‌گیرد تا برای پیدا کردن سوالاتش در مورد گذشته و سرنوشتش به پاریس سفر کند. این کتاب برنده و نامزد جوایز معتبر بسیاری شده است.

درباره‌ی کتاب بام نشینان:

رمان‌هایی هستند که می‌توانیم با ماجراها و اتفاقات آن زندگی کنیم. کتاب بام نشینان (Rooftoppers) نیز درست یکی از همین رمان‌هاست. این کتاب داستان پرفراز و نشیب زندگی دختری به نام سوفی است. سانحه‌ای برای یک کشتی بزرگ در دریا رخ می‌دهد که منجر به غرق شدن آن می‌شود. نوزادی به نام سوفی به همراه والدینش یکی از مسافران این کشتی بودند و سوفیِ سوار بر جعبه‌ی ویلون تنها باقی‌مانده‌های آن کشتی بودند. مردی به نام چارلز که محققی مودب و دوست داشتنی بود سرپرستی نوزاد را برعهده می‌گیرد تا او را بزرگ کند. چارلز برای نوزاد که به نظر یک ساله می‌آمد نام سوفی را انتخاب می‌کند.

آژانس بین المللی کودکان ابتدا به چارلز اجازه نمی‌داد تا سوفی را به فرزندی بگیرد اما چارلز قاطعانه پای تصمیمش ایستاد تا در نهایت موفق شد دختر را به فرزند خواندگی بگیرد. او که مردی قوی، سخت‌کوش، اهل مطالعه و لجوج بود این خصوصیات اخلاقی‌اش را به سوفی نیز منتقل کرد. سال‌ها گذشت و سوفی هر روز بزرگتر می‌شد. او و پدر خوانده‌اش یکدیگر را بسیار دوست داشتند. سوفی داستان زندگی‌اش را از آقای چارلز شنیده بود و می‌دانست که او پدر واقعی‌اش نیست.

آقای چالز برای سوفی تعریف کرده است که کشتی و همه‌ی مسافرانش غرق شده‌اند اما سوفی می‌گوید که چهره‌ی مادرش را به خاطر دارد و اطمینان دارد که او غرق نشده و یک روز به دنبالش می‌آید. خانم الیزابت که از سمت آژانس بین المللی کودکان به آن‌ها سر می‌زند هیچکدام از حرف‌های سوفی را باور نمی‌کند اما با اصرارهای چارلز و سوفی بالاخره رضایت می‌دهد که آن دو به پاریس سفر کنند تا از گذشته سر دربیاورند و در همین سفر است که سوفی نکته‌ی مهم زندگی‌اش را پیدا می‌کند...

کاترین راندل (Katherine Rundell) در این کتاب در قالب داستانی احساسی از صلح، دوستی، شجاعت، ماجراجویی و امید با کودکان صحبت می‌کند. او با توصیف فوق‌العاده‌ی اماکن و افراد همراه با پیرنگ داستانی جذاب، رمانی جذاب را پدید آورده است که به سختی می‌توان آن را زمین گذاشت و از خواندن آن دست کشید.

جوایز و افتخارات کتاب بام نشینان:

- برنده جایزه پیتر آبی برای بهترین داستان در سال 2014
- برنده جایزه کودک واتر استونز
- نامزد مدال کارنگی در سال 2014
- نامزد جایزه El Templo de las Mil Puertas در سال 2017

نکوداشت‌های کتاب بام نشینان:

- داستانی دلگرم کننده (تلگراف)
- کتابی بسیار لذت‌بخش (The School Librarian)
- داستانی تخیلی از عشق، امید و دوستی (Families Online)
- کمیاب، قابل توجه، شوخ و پر از مفهوم... این کتاب عجیب و غریب از کنجکاوی، تفکر، آزادی و شجاعت حمایت می‌کند. (ساندی تایمز)
- زبان شاعرانه و رویکرد تخیلی کاترین راندل این کتاب را از بسیاری دیگر از داستان‌های ماجراجویی برای این گروه سنی متمایز می‌کند. (Booktrust)

کتاب بام نشینان مناسب چه کسانی است؟

این کتاب برای کودکان سنین 9 تا 12 سال آموزنده و دوست داشتنی است. همچنین به جهت اینکه این رمان جذاب با عناصر غنی به نگارش درآمده، خواندن آن برای نوجوانان و بزرگسالان نیز لذت‌بخش خواهد بود.

کاترین راندل را بیشتر بشناسیم:

کاترین راندل در سال 1987 متولد شد و سال‌های نخست زندگی خود را در آفریقا و اروپا گذراند چرا که پدر او دیپلمات بود. او هنگامی که 14 سال داشت به همراه خانواده به بروکسل رفت. این مهاجرات در ایام نوجوانی برای کاترین تجربه‌ی سختی بود و به قول خودش دچار شوک فرهنگی شد. نخستین رمان او به نام دختر وحشی نیز در ستایش زیمباوه نوشته شده است، جایی که روزهای کودکی خود را گذرانده بود. از میان سایر آثار او می‌توان به مواردی مانند بام‌نشین‌ها، کاوشگر، دزدهای خوب و... اشاره کرد.

در بخشی از کتاب بام نشینان می‌خوانیم:

از همه‌چیز بد‌تر اینکه بین مسافرها یک پلیس هم بود. سوفی با خودش فکر کرد: «این غیر ممکنه که برای دستگیری ما اومده باشه، حتماً داره سفر می‌کنه.» با همه‌ی ‌این‌ها بدنش از ترس می‌لرزید.

و مدام سعی می‌کرد به نقطه‌ای برود که جلو چشم او نباشد. سعی می‌کرد دریا را هم نادیده بگیرد ولی نادیده گرفتن دریا درست مثل‌ این بود که مردی با اسلحه کنارت باشد و تو نادیده‌اش بگیری. ‌ این کار غیر ممکن بود. دریا تا انتهای افق گسترده بود و هیچ اثری هم از فرانسه دیده نمی‌شد. سوفی محکم میله‌ای را با دستش گرفته بود و سعی می‌کرد ترسش را نشان ندهد.

چارلز حالت صورت او را از دور دید و چنان آهسته به طرفش آمد که سوفی اصلاً متوجه نشد. بعد دستش را به آرامی یک مادر روی شانه‌اش گذاشت. خوب گوش کن! می‌تونی صداش رو بشنوی؟

سوفی فقط صدای دریا را می‌شنید. صدای چی رو؟
نگرانی‌اش کمی از دستش در رفته بود: «چی رو باید گوش کنم؟» صدای‌ این زمزمه‌ای که تو فضاست. صدای پیام خوش‌شانسی ما.