معرفی و دانلود کتاب با بهار
برای دانلود قانونی کتاب با بهار و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب با بهار
کتاب با بهار نوشته سیمین جلالی، رمان عاشقانهای است که داستان دختری به نام بهاره را روایت میکند. بهاره که پدر و مادرش را از دست داده، به همراه برادرش در خانه مادربزرگش زندگی میکند. این کتاب بر اساس یک داستان واقعی نوشته شده است.
بعد از مرگ مادربزرگ، عموی بهاره مسئولیت آنها را بر عهده میگیرد. پس از آن که تحصیلات برادرش به پایان میرسد، عمویش او را راهی فرانسه میکند. جدایی از برادر ضربه سختی برای بهاره است. کمی بعد او به اصرار دیگران به ازدواجی که مایل به آن نیست، رضایت میدهد اما بعد از ازدواج میگریزد.
چند ماه بیشتر نمیگذرد که او را پیدا و به ازدواج با یک مرد مسن وادار میکنند. بهاره این بار به این مرد علاقهمند میشود اما چیزی نمیگذرد که همسرش فوت میکند و او باز هم تنها میشود. بعد از تنهایی مجدد، او با مشکلات و اتفاقات زیادی روبهرو میشود که سرنوشتش را تغییر میدهد.
در بخشی از کتاب با بهار میخوانیم:
فردای آن روز به خانهی آنها رفتم. محمود با پدرش حرف زده بود. دو روز بعد، همراه آقاجون، من و محمود و دکترصالحی به محضر رفتیم. بنا به خواهش محمود، به عمو جلیل و عمه صدیق و آقای جواهری نیز خبر دادیم. آنها هم شاهد عقد ما بودند. محمود خودش آنها را خبر کرده بود. در محضر، باز هم بغض و گریه رهایم نمیکرد. علت واقعیاش شاید جای خالی مامان و پدرم بود. شاید هم نبودِ مریم یا شاید از اینکه هرگز نتوانسته بودم لباس سفید عروسی بر تن کنم، اشک میریختم ولی دکتر صالحی معتقد بود این اشک خوشحالی است که موفق شدهام محمود را در تور خود بکشم. محمود در گوشم حرف دیگری زد. آهسته گفت: «غصه نخور. بهت قول میدم این آخرین باری باشه که میرم جبهه. اگه سالم برگشتم، بهت نشون میدم که خوشبختی یعنی چی.»
بعد از عقدم در محضر، آقاجون یک سینهریز پهن به گردنم انداخت. محمود اعتقاداتی داشت که در نظرم تازه و عجیب مینمود، ولی خودش میگفت از زمانی که به جبهه رفته به آنها دست یافته است. او تنها یک انگشتر به دستم کرد. حتی در مورد مراسم عروسی هم عقیده داشت خرجی بیهوده است. بعد از انجام این مراسم، وضو گرفت و همانجا در گوشهای از اتاق محضر نماز خواند. بهتزده به کارهای او نگاه میکردم. آقای جواهری سرم را بوسید و در گوشم گفت: «من آرزو داشتم عروس خودم بشی، ولی حالا خوشحالم که بالاخره عاقبت بهخیر شدی.»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب با بهار |
نویسنده | سیمین جلالی |
ناشر چاپی | انتشارات نسل نواندیش |
سال انتشار | ۱۳۸۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 682 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-412-898-1 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |