معرفی و دانلود کتاب انتظار سراب: بر اساس واقعیت پاییز 1353

معرفی کتاب انتظار سراب: بر اساس واقعیت پاییز 1353

کتاب انتظار سراب نوشته کبری اسدی مستقیم، داستانی بر اساس خاطرات واقعی فردی با نام مستعار «ک.م» است که در طول خدمت دو ساله‌اش در سپاه دانش در پاییز 1353 نگاشته شده است. این کتاب، با الهام از واقعیت‌های زندگی افرادی که در آن زمان در سپاه دانش خدمت می‌کردند نوشته شده و سعی در دور نگه داشتن جوانان از گزندهایی دارد که متوجه آن‌ها شده است.

درباره‌ی کتاب انتظار سراب

کبری اسدی مستقیم در کتاب داستان انتظار سراب روایتگر زندگی جوانانی است که در دوران خدمت «سپاه دانش» با چالش‌های زیادی روبه‌رو می‌شوند. شخصیت اصلی، «ک.م»، در این دوران با دوستان خود که هر کدام با مشکلات و وسوسه‌های خاصی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، همراه است. این جوانان، هر کدام به نوعی تحت تأثیر رفتارهای ناپسند و نامعقول خود و اطرافیانشان قرار گرفته‌اند و در مسیر زندگی خود با مشکلات جدی مواجه می‌شوند. نویسنده در این کتاب به بررسی چالش‌ها و مشکلاتی که این افراد با آن مواجه بودند، می‌پردازد. کبری اسدی در مقدمه کتاب توضیح داده است که داستان بر پایه تجربیات واقعی و مشاهدات «ک.م» از زندگی و رفتار دوستانش (ا.ک، ش.ش، ح.ط، م.ف و...) نوشته شده که همگی قربانی رفتارهای ناپسند و تأثیرات منفی افراد فرصت‌طلب و شیاد شده‌اند.

کتاب به بررسی تاثیرات اجتماعی و روانی این رفتارها بر جوانان و جامعه می‌پردازد. «ک.م» با مشاهده این رفتارها و تجربیات تلخ دوستانش، به درک عمیقی از مشکلات و چالش‌هایی که نسل جوان با آن‌ها مواجه بودند، می‌رسد. یکی از اهداف اصلی کبری اسدی مستقیم از نگارش کتاب انتظار سراب، افشای حقایق تلخی است که جوانان آن دوران با آن‌ها روبه‌رو بودند. او امیدوار است که این افشاگری‌ها، درسی برای جوانان امروزی باشد تا از تکرار اشتباهات گذشته جلوگیری کنند و در دام افراد فرصت‌طلب و شیاد نیفتند. در همین راستا کتاب به اهمیت جهاد با امیال نفسانی و تلاش برای رسیدن به فضیلت‌های اخلاقی اشاره دارد. نویسنده امیدوار است که جوانان با غلبه بر امیال نفسانی خود و پرهیز از رفتارهای نامعقول، بتوانند آینده‌ی بهتری را برای خود و کشورشان رقم بزنند. البته نویسنده برای حفظ شرف و حیثیت افراد واقعی که داستان بر اساس خاطرات آن‌ها نوشته شده است، نام‌ها و مکان‌های اصلی را تغییر داده است. این تغییرات به منظور جلوگیری از هرگونه آسیب به آبروی افراد بوده و به خواننده امکان می‌دهد تا بدون قضاوت شخصی، به درک عمیق‌تری از مسائل و مشکلات مطرح شده در کتاب برسد.

کتاب انتظار سراب یک روایت تاثیرگذار و آموزنده است که به بررسی چالش‌ها و مشکلات جوانان در دوران خدمت «سپاه دانش» می‌پردازد. کتاب با ارائه تجربیات واقعی و مشاهدات دقیق، تصویری واقعی و ملموس از تاثیرات منفی رفتارهای ناپسند و وسوسه‌های نفسانی بر زندگی افراد ارائه می‌دهد. این اثر، نه‌تنها به‌عنوان یک داستان جذاب و خواندنی، بلکه به عنوان یک درس عبرت برای جوانان امروزی نیز ارزشمند است. نویسنده با نگارش این کتاب، به اهمیت پرهیز از رفتارهای ناپسند و تلاش برای رسیدن به فضیلت‌های اخلاقی تاکید می‌کند و امیدوار است که خوانندگان از این داستان‌ها عبرت بگیرند و در مسیر درست زندگی قدم بردارند.

این اثر به‌اهتمام انتشارات طلایه چاپ و منتشر شده است.

کتاب انتظار سراب برای چه کسانی مناسب است؟

علاوه‌بر جوانان و نوجوانان که نویسنده اعلام کرده مخاطب اصلی کتابش هستند، انتظار سراب با توجه به اینکه بر اساس واقعیت‌های تاریخی و اجتماعی ایران در پاییز 1353 نوشته شده است، می‌تواند برای افرادی که به تاریخ معاصر کشور علاقه‌مند هستند نیز بسیار جذاب و آموزنده باشد.

در بخشی از کتاب انتظار سراب: بر اساس واقعیت پاییز 1353 می‌خوانیم

دیگر درس و مدرسه را از یاد برده بودم. به خاطر ناراحتى روحى بسیار شدید، حتّى بعد از تعطیلات نوروزى، چند روزى به مدرسه نرفتم. همکلاسى‌هایم به دیدنم مى‌آمدند و دلداریم مى‌دادند. براى آنان تعجّب‌آور بود که چرا مرگ پدربزرگ این گونه مرا دگرگون و متأثّر ساخته است. این به دلیل وابستگى شدیدى بود که به پدربزرگ پیدا کرده بودم. بعد از سال ها غریبى و بى‌کسى، تازه به پدربزرگ رسیده بودم. چه دیر او را شناختم و چه زود از دست دادمش. زمانى خالى بودن جایش را بیشتر احساس کردم که اقوام و خویشان بعد از مراسم چهلّم که هفته‌ى اوّل اردیبهشت ماه برگزار شده بود، هر کدام به شهر و دیارشان بازگشته بودند و خانه سوت و کور شده بود. وقتى از مدرسه بر مى‌گشتم و خانه را تهى از وجود عزیز پدربزرگ مى‌دیدم، دلم مى‌گرفت. هر روز غروب روى ایوان مى‌نشستم و چشمانم را به هواى دیدارش به در مى‌دوختم.

دلم مى‌خواست از در وارد مى‌شد تا به او سلام کنم. دلم براى جواب سلامش تنگ شده بود. تنها گریستن بود که مرا تسکین مى‌داد. با وجودى که یک هفته بیشتر به امتحانات نمانده بود دل و دماغ درس خواندن را نداشتم. از کتاب بیزار بودم. از مادرم خواهش کردم که در امتحانات شرکت نکنم و سال بعد با آمادگى بیشتر و وضع روحى بهترى در امتحانات نهایى شرکت کنم. چون مى‌دانستم هیچ امکان قبولى در دانشگاه را نخواهم داشت، زیرا یکى از شرایط قبولى در دانشگاه، داشتن معدل بالاى دیپلم بود. با این وصف هیچ شانسى براى احراز معدل بالا نداشتم. ولى آنچه که براى مادرم مهم بود قبولى من بود، نه دانشگاه رفتنم. مى‌گفت هر طور شده باید قبول شوم وگرنه آبرویش نزد فامیل مى‌رود. من هم اگرچه نتوانستم درخردادماه قبول شوم ولى در شهریور ماه دیپلم گرفتم آن هم با معدل پایین.

در نتیجه در دانشگاه هم قبول نشدم. روزى که نتیجه‌ى سال آخر تحصیلاتم راگرفته بودم داشتن مدرک دیپلم براى یک دختر، افتخار بود. به همین دلیل پدر و مادر من هم راضى بودند. برایشان دانشگاه رفتن مهم نبود آن هم براى یک دختر. هرگز کلمه‌ى دانشگاه را در ذهن ما تداعى نکرده بودند. همین قدر که دخترشان بتواند دیپلم بگیرد و کارى براى خود دست و پا کند، بسیار راضى بودند.

فهرست مطالب کتاب

«مقدمه»
«شاید در بهارى دیگر...»
فصل اول: وداع
فصل دوم: تعیین سرنوشت
فصل سوم: خواب بى‌هنگام
فصل چهارم: اوّلین پرواز
فصل پنجم: نگهبان شب
فصل ششم: اوّلین روز پادگان
فصل هفتم: انکار ازدواج
فصل هشتم: اهانت
فصل نهم: جشن در زندان
فصل دهم: روز آزادى زنان
فصل یازدهم: شرارت
فصل دوازدهم: پیام رهایى
فصل سیزدهم: روز امتحان
فصل چهاردهم: نتیجه‌ى امتحان
فصل پانزدهم: جشن اختتامیه
فصل شانزدهم: زمزمه‌ى محبّت
فصل هفدهم: ماتمکده
فصل هجدهم: مهمان ناخوانده
فصل نوزدهم: فال بین
فصل بیستم: مقاومت
فصل بیست‌ویکم: انتظار سراب
فصل بیست‌ودوم: عشق مطلق
فصل بیست‌وسوم: نساء
فصل بیست‌وچهارم: عشق نافرجام
فصل بیست‌وپنجم: فریاد بى صدا
فصل بیست‌وششم: عشق و غرور
سخنى با شما
و اینک...
حاصل کلام