معرفی و دانلود کتاب اسیر یک نگاه
برای دانلود قانونی کتاب اسیر یک نگاه و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب اسیر یک نگاه
کتاب اسیر یک نگاه نوشتهی ثویبه فلاحی ماجرای عاشقانهای را در قالب رمان از زبان دختری به نام نساء روایت میکند که شخصیت اصلی داستان است. او در خانوادهای سنتی زندگی میکند و در انتظار نتایج کنکور و قبولی در دانشگاه است.
دربارهی کتاب اسیر یک نگاه
کتاب اسیر یک نگاه اثر ثویبه فلاحی برای اولین بار در سال 1400 به چاپ رسید. این رمان اجتماعی داستان دختری به نام نساء را روایت میکند که در انتظار نتایج کنکور است. نساء در خانوادهای چهار نفره زندگی میکند؛ پدرش معلم و مادرش خانهدار است و رابطهاش با نیما برادر بزرگش چندان خوب نیست. پدر نساء دوست دارد او پزشک شود. داستان رمان از اینجا شروع میشود که نساء و دوستش الناز در انتظار جواب کنکور هستند. او استرس زیادی دارد و نمیخواهد پدرش را شرمنده کند. از طرفی خانواده آنها از نظر درآمدی وضع چندان خوبی ندارند و قبولی او در دانشگاه خرج اضافهای بر دوش خانواده میگذارد. برادرش هم به جای آن که کمک خرج خانواده باشد، نیمی از حقوق بازنشستگی پدرش را میگیرد و هر روز در خانه دعوا راه میاندازد.
در این میان پسرعموی نساء که پزشک عمومی است از مدتها قبل دلباخته اوست و اصرار دارد با هم نامزد کنند. اما نساء احساس عاشقانهای به او ندارد و او را فقط به عنوان پسرعمویش دوست دارد نه بیشتر. ثویبه فلاحی در این رمان اجتماعی با زبانی ساده و گیرا روایتی خواندنی را از زبان راوی اول شخص برای مخاطب تعریف میکند و همین سادگی و صمیمیتی که در بیان رویدادها و روایتهای کتاب اسیر یک نگاه وجود دارد، خواننده را مجاب میکند تا آخرین صفحه رمان ماجرا را دنبال کند.
کتاب اسیر یک نگاه برای چه کسانی مناسب است؟
کتاب اسیر یک نگاه برای تمامی علاقهمندان به رمانها و داستانهای فارسی به ویژه رمانهای عاشقانه مناسب است.
با ثویبه فلاحی بیشتر آشنا شویم
ثویبه فلاحی نویسنده ایرانی است که در سال 1361 متولد شد. از این نویسنده جوان تاکنون یک اثر منتشر شده که عنوان آن «اسیر یک نگاه» است.
در بخشی از کتاب اسیر یک نگاه میخوانیم
زیر رگبار حرفهایش که هر کدام تازیانهای بود بر وجود خستهام، سست شدم. خدایا من دارم با خودم و اون چیکار میکنم؟ دیگر تحمل آن جا ماندن را نداشتم. کولۀ خالیام را برداشتم و با قدمهای بیجان ازش دور شدم. انگار همۀ وجودم پیشش ماند. تنها جسمی بیجان، مثل مردهای متحرک به راه افتادم. برگشتم و نگاهش کردم. هنوز آن جا نشسته بود و تکیده و درمانده نگاهش را به زمین دوخته بود. من باهاش چیکار کردم خدا جونم؟ پشیمان شدم. کاش میتونستم برگردم و پشت پا به هر عهد و پیمانی بزنم. اما عقل و منطقم اجازه این کار را ازم گرفت. ناامید و دلمرده به خانه برگشتم و به اتاقم رفتم و تا جان در بدن داشتم برای درماندگی خودم گریستم.
مامان نگران از حال من سعی کرد مرهمی شود برای دردم، اما مگر میشد؟ دیگر هیچ چیز حالم را خوب نمیکرد. از آن روز که با آن حال پریشان از ماکان جدا شدم دیگر خندیدن برایم معنایی نداشت؛ مثل یک جسم متحرک، یک عروسک کوکی محکوم بودم زندگی کنم. دنیا در نظرم تیره و تار، همه چیز برایم رنگ ماتم به خود گرفت.
رضا و خانوادهاش وقتی فهمیدند که نظرم عوض شده است و رضایت به ازدواج دادهام خیلی زود دست به کار شدند و به خواستگاریام آمدند. برای آخر هفته ترتیب مراسم نامزدی را دادند. در هیچ کدام از تصمیمهایشان مداخله نکردم و تنها مثل یک آدمآهنی، دستورها و برنامههایشان را اجرا میکردم. قرار شد شب پنجشنبه همان هفته نامزد کنیم. شبی که دلم میخواست هرگز از راه نرسد. تمام فکر و ذکرم ماکان بود و خاطراتش.
از آن روز دیگر ندیدمش، اما حس میکردم گاهی تعقیبم میکند یا زنگ میزد و حرف نمیزد. میدانستم دل کندن از کسی که عاشقش باشی راحت نیست. یکی از همان روزهای تلخ نزدیکیهای عصر تنها در خانه نشسته بودم.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب اسیر یک نگاه |
نویسنده | ثویبه فلاحی |
ناشر چاپی | انتشارات زانکو |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 450 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-993-406-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |
خدا قوت
ممنونم از کتابراه
تشکر ویژه از نویسندهی عزیز
رمان مزبور خوب وشیرین ورندگی بخش بود
از امید وصبر گفته بود که نتیجه خوبی داره
از غرور بی جا میگفت که باعث نابودی زندگی میشه
از قضاوتهای کور کورانه میگفت که باعث مشکلات عدیده میشه
ازدرد بی توجهی والدین گفت که بدون توضیح بی توجه میشن
از تبعیض بین فرزندان گفت که باعث کدورت بین آنهذ میشه واما از ازدواج بدون عشق گفت که دیگه خودش مصیبت عظمایی هست برا خودش
وازدواج اجباری که توشط والدین برنامه ریزی میشه برای فرزندان که بیچارهها نقشی درش ندارن وحتی حق انتخاب هم باهاشون نیست
یک عاشقانه عمیق که با صبر وشکیبایی وایستادی. استقامت به نتیجه رسید
نویسنده واقعا عاقبت همهی کراکترها را نوشت وخواننده را سردر گم نگذاشت با یک پایان شیرین دلخواه ولذت بخش
🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻