معرفی و دانلود کتاب اتاق زجر: تصویر و چهرهی قربانی
برای دانلود قانونی کتاب اتاق زجر و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب اتاق زجر: تصویر و چهرهی قربانی
کتاب اتاق زجر به قلم امیر نصری جستاری است که به تحلیل چهار عکس منتشر شده از زنان قربانی جنایت اسید پاشی میپردازد. این بررسی نشان میدهد که حتی یک عکس خبری و بیطرفانه از این اتفاق هم میتواند با تصویری تاریخی و هنری از گذشته ارتباط معنایی و مفهومی پیدا کند و برای مثال تداعی کننده یک نقاشی مربوط به قرن شانزدهم باشد.
درباره کتاب اتاق زجر:
جیمز الکینز عبارت مشهوری دارد با این عنوان که عکاسی را اتاق زجر میداند. امیر نصری هم با استفاده از این مفهوم در این اثر، انتشار چند عکس از زنان قربانی اسید پاشی را با تاریخ رنج و زشتی پیوند میزند. در این عکسها این زنان حادثه دیده، عکسهای قدیمی و پیش از آن که این جنایت بر سرشان آوار شود را در دست دارند. گویی در تلاشند تا گذشتهشان را در زمان جست و جو کنند و هنوز آن نقاب دردناکی که اسید بر صورتشان انداخته است را باور ندارند.
امیر نصری در کتاب اتاق زجر به عکاسی هم با دید آکادمیک و هنری مینگرد و هم از جهاتی دیگر آن را مورد بررسی قرار میدهد. گردش متنی این جستار میان تصویرهای قبلی و بعدی قربانیان جنایت اسید پاشی و هم چنین سیر در میان تاریخ هنر بر آن اساس است که هم تفکر درباره موضوع چهره را بر انگیزد و هم به آن چه که در گذشته رایج بوده پرداخته شود.
برخلاف این باور که رواج تصاویر خشونت و قربانیان آن موجب گسترش خشونت و از میان رفتن قبح آن است، انتشار چنین تصاویری میتواند امکان مواجههی چشمدرچشم ما را با خشونت فراهم سازد و مانع آن شود. تصاویر قربانیان اسیدپاشی به این معناست که بخشی از «اتاق زجر» هستند.
کتاب اتاق زجر مناسب چه کسانی است؟
مطالعه این کتاب به کسانی که هم به عکاسی علاقهمندند و هم دغدغههای اجتماعی دارند، پیشنهاد میشود.
جملات برگزیده کتاب اتاق زجر:
- چشم پنجرهی روح است.
- عکسها مستدل نیستند؛ آنها صرفاً گزارشهای دلخراشی از حقیقتاند که چشم را مخاطب قرار میدهند.
- ماسک چهره را پنهان نمیسازد، بلکه خودش چهره است. کشیش از چهرهی خدا بهره میبرد. هر چیزی صرفاً از طریق چهره شأنیت مییابد.
- بهترین طریق مواجهه با دیگری این است که حتی متوجه رنگ چشمهای او نشوید! وقتی رنگ چشمها را مشاهده میکنیم برکنار از رابطهی اجتماعی با دیگری هستیم.
در بخشی از کتاب اتاق زجر میخوانیم:
کسانی که چهرهی خود را از دست میدهند به صدا بدل میشوند. کسی چهرهی آنها را نمیبیند، منتهی صدایی را میشنود که جایگزین چهره شده است. چهره به هنگامی چهره است که با دیگر چهرهها در تعامل باشد، ببیند و دیده شود یا بشنود و سخن بگوید. به هنگام از میان رفتن چهره و اختلال در فرآیند دیدن، تبادل با دیگر چهرهها از طریق صدا صورت میگیرد و به آن تقلیل مییابد. فرد چهرهی تخریبشدهی خود را پنهان میسازد که حاصل انزجار از آن است و کارکردهای چهره را به صدا انتقال میدهد. به تعبیر بلتینگ، «چهره صرفاً از طریق نگاه و صدا پا به عرصهی وجود میگذارد.»
میتوان مختصات اصلی چهره را در سه چیز خلاصه کرد: دیدن، سخن گفتن و بلعیدن. دو مورد نخست نیازمند تبادلاند و مورد آخر به تبادل نیازی ندارد. وقتی ادعا میشود «چهرهای که کسی آن را نبیند وجود ندارد»، باید فرآیند دیدن را به شنیدن نیز تعمیم دهیم. الیاس کانهتی عنوان مجموعهای از داستانهای کوتاهش را که به توصیف پنجاه شخصیت میپردازد شاهدِ گوشی نام نهاده که به سیاق واژهی «شاهد عینی» ساخته شده است. این جعل واژه دیدن را به شنیدن تعمیم میدهد. واژهی یونانی prosopon نیز، که هم معنای چهره و هم معنای ماسک را در بر میگیرد، به آن چیزی اشاره میکند که در مقابل ما قرار دارد، برابرایستایی که هم با دیدن و هم با شنیدن بر ما آشکار میشود. چهره رسانهی بیان احساسات، ارائهی خود و ارتباط است. در «اتاق زجر» تمامی این کارکردهای چهره به یاری صدا به فعلیت درمیآیند. «اتاق زجر» محلی است که انزجار یا شرم نسبت به چهره وجود دارد. از اینرو، صدا جایگزین چهره میشود.
این وضعیت را میتوان با مسخ کافکا مقایسه کرد. گرگور زامزا هنگامی که با بدن جدیدش مواجه میشود، از خودش میپرسد: «چه بر سرم آمده است؟» او در اتاقش حبس میشود و به دنبال یافتن ردپایی از بدن قبلیاش است و بدن جدیدش را به رسمیت نمیشناسد. توجهش به عکس خود در لباس نظامی نیز از سر تلاش وی برای بازیابی گذشته و حفظ چهرهی قبلیاش است. در چنین شرایطی، که محبوس شدن در «اتاق زجر» نام دارد، بدن / چهرهی قبلی به واسطهی عکس به فرد نزدیک است و به موجب چهرهی فعلی از او دور است. میل او به دیده نشدن است، چرا که از بدن / چهرهی فعلی منزجر است و آن را طرد میکند. پنهان شدن گرگور زامزا پشت در، یا تلاش وی برای خوابیدن در ابتدای داستان و تجسم بدن انسانیاش کاملاً برخاسته از این میلاند. گرگور زامزا در مسخ کافکا و سرگرد کاوالیف در داستان دماغ نیکولای گوگول نمونههایی از کنار نیامدن با بدن / چهرهی جدید خودشان هستند. حفظ چهرهی قبلی دیگر در ید قدرت آنها نیست و ماجرای پیشآمده برای خودشان را به دیگری منتسب میسازند. در این شرایط «خود» به «دیگری» بدل میشود. کافکا در مسخ حتی به دگردیسی چهره اکتفا نمیکند و این فرآیند را با از میان رفتن صدای گرگور زامزا همراه میسازد. یعنی وی دو مؤلفهی دیده شدن و شنیده شدن را از دست میدهد که لازمهی تبادل با دیگران است. او فقط چهرهای دارد که میبلعد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب اتاق زجر: تصویر و چهرهی قربانی |
نویسنده | امیر نصری |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 155 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-01-0571-8 |
موضوع کتاب | کتابهای آموزش عکاسی |