معرفی و دانلود کتاب آتاناز
برای دانلود قانونی کتاب آتاناز و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب آتاناز
کتاب آتاناز نوشتهی ناهید سدیدی روایتگر داستان زنی جوان است که به همراه دختر و مادر شوهرش در روستایی به نام گلدره زندگی میکند. زنی که به تنهایی تمام مسئولیتهای یک زندگی را به دوش میکشد و حالا که دختر کوچکش مریض شده، ناچار است تمام راه تا شهر را تنها برود. در مسیر پیدا کردن ماشین برای رسیدن به بهداری، با مردی جوان به نام آرش برخورد میکند و...
دربارهی کتاب آتاناز
هیچگاه نمیدانیم چه چیزی در انتظارمان است. داستان کتاب آتاناز که به قلم ناهید سدیدی نوشته شده، در یک روز ابری و طوفانی در روستای گلدره آغاز میشود. گلناز دختر کوچک آتاناز در تب شدیدی میسوزد و آتاناز مجبور میشود او را به شهر ببرد. در مسیر رفتن به بهداری با مردی به نام آرش آشنا میشود و از آنجاست که سلسله اتفاقات مختلف، مسیر زندگی آتاناز را عوض میکند. این کتاب داستانی عاشقانه با زبانی ساده و روان است که با توصیفات بهجا و تصویرسازی مناسب، حال و هوایی روستایی را به خواننده القا میکند.
در کتاب آتاناز با ماجرای زنی مستقل و قوی آشنا میشویم که با وجود زندگی در روستا، جایی که اکثر زنان حق تحصیل ندارند، ادامه تحصیل میدهد و روزی در مسیر رفتن به شهر، به طور اتفاقی با چشمپزشکی جوان به نام آرش آشنا میشود. ناهید سدیدی در این کتاب به مفاهیم سازگاری، صبوری، شانس و عشق میپردازد و ماجرای آتاناز و آرش و چالشهایی که در مسیر زندگی متوجهشان است را تعریف میکند. آتاناز نمایندهی تمام زنان قوی و هشیاری است که علیرغم شرایطی محدودکننده، به بالندگی و پیشرفت خود اهمیت میدهند و برای رسیدن به خواستههایشان تلاش میکنند و جسارت به خرج میدهند. در این کتاب اتفاقاتی که از خلال مشکلات روزمره برای این زن جوان میافتد، پاداشی برای صبوری و استقامتش در زندگی تلقی میشود. به این ترتیب این کتاب به اهمیت تلاش و صبوری در زندگی نیز اشاره دارد و این موضوع را در بستر داستانی عاشقانه به مخاطب منتقل میکند.
این کتاب به همت انتشارات شمشاد در اختیار خوانندگان قرار گرفته است.
کتاب آتاناز برای چه کسانی مناسب است؟
کتاب پیش رو برای کسانی که به رمانهای عاشقانهی ایرانی و داستانهایی در بستر روستا علاقهمندند، مناسب است.
در بخشی از کتاب آتاناز میخوانیم
در دوردست دامنهی کوهها پوشیده از مه غلیظی بود و فقط قلهها مغرور و باشکوه سرک میکشیدند. سالها زندگی در روستای گلدره به من آموخته بود که تنها در عرض چند دقیقه، آن مه سفید پنبهای همهجا را از نظر پنهان میکند. میدانستم که در چنین هوایی، رفتن به شهر عاقلانه نیست، ولی چارهای نداشتم. دو روز بود که گلناز در تب میسوخت. بارها و بارها دست و پایش را شستم. شب تا صبح و صبح تا شب پارچهی نمدار روی پیشانیاش گذاشتم، ولی بیفایده بود. تبش بالا رفت و پایین نیامد. صبح زود کته پختم و سعی کردم با سیرماست چند قاشق به خوردش دهم، ولی سرش را برمیگرداند و با چشمهای تبدار و اشکآلود از من میخواست کاری کنم. دلم آتش گرفته بود. تصمیمم را گرفتم. مقداری پول را که دور از چشم زنعمو پسانداز کرده بودم برداشتم، پتوی لوزیلوزی سبز و سفید گلناز را دورش پیچیدم و به راه افتادم.
زنعمو که تا در حیاط به دنبالم آمده بود، همچنان مشغول نقزدن بود:
«مگر در این هوای بیپدر ماشین پیدا میکنی؟ نخیر راهت را هم گم میکنی و معلوم نیست از کدام جنگل سردربیاوری! بس که هوا سرد است، حال بچه هم بدتر میشود. آرزو بهدل ماندم که یکبار به حرف بزرگترت گوش کنی!»
صدایش دور و دورتر میشد و من در جادهی پر پیچ و خم و گلآلود جلو میرفتم. (اگر پسر جانت فرفری را، صرف عیاشی نکرده بود، یکساعته، مثل باد خودم را به شهر میرساندم. کاش برای پسرت بزرگتری میکردی!)
از نزدیکی خانهی کدخدا ناصر گذشتم. درها بسته بود، ولی صدای گنگ رادیو به گوش میرسید. باران میبارید، گاهی نمنم، گاهی رگبار.
از میان مه، گنبد شسته و براق مسجد پدیدار شد. از مسجد رد شدم. فاطمه بیبی داشت آبهای جمعشده در تلار خانهاش را جارو میکرد. خانهی او اولین خانهی روستا بود. قبل از آن مدرسه و بعدش مسجد قرار داشت. فاطمه بیبی و شوهر خدابیامرزش عبدالله متولی مسجد بودند. از وقتی عمو عبدالله مُرد، بیبی با خانوادهی پسرش امیر زندگی میکرد. عروسش شکر خانم تقریباً هرسال حامله بود و خانهی آنها همیشه شلوغ و پرسروصدا.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب آتاناز |
نویسنده | ناهید سدیدی |
ناشر چاپی | انتشارات شمشاد |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 484 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-8392-91-0 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |