معرفی و دانلود کتاب آبنبات لیمویی

معرفی کتاب آبنبات لیمویی

خبر خوبی برای طرفداران مجموعه‌ی آبنبات داریم: کتاب جدید این مجموعه، یعنی کتاب آبنبات لیمویی با حضور محسن، نوجوان دهه‌ی شصتی بامزه منتشر شد. نوجوان سربه‌هوا و پرهیجانی که در کتاب آبنبات هل‌دار با او آشنا شدیم، در آبنبات دارچینی بزرگ شدنش را به نظاره نشستیم و در آبنبات نارگیلی ماجرای ورودش به دانشگاه و فضای بزرگسالی را دنبال کردیم. در پایان کتاب آبنبات دارچینی متوجه علاقه‌ی محسن به دریا، خواهر امین شدیم و در آبنبات لیمویی مسیر پرماجرا، بامزه و دلنشینی که محسن برای رسیدن به عشقش طی می‌کند را دنبال می‌کنیم. مهرداد صدقی نویسنده‌ی این مجموعه‌ی پرفروش‌ و محبوب‌ طنز ایرانی است.

درباره‌ی کتاب آبنبات لیمویی

مهرداد صدقی در به‌ تصویر کشیدن معصومیت و شیطنت‌های خاص دهه‌ی شصتی مهارت بخصوصی دارد. محسن، شخصیت اصلی و راوی مجموعه‌‌ی داستانی آبنبات است که تاکنون چهار جلد از آن منتشر و به یکی از پرفروش‌ترین مجموعه‌های داستانی چند سال اخیر تبدیل شده. علاوه بر لحن بامزه و سرگرم‌کننده‌ی مهرداد صدقی، ارجاعات دقیق فرهنگی و تاریخی او در کتاب‌ها، روایت صادقانه و نزدیک به واقعیت، و البته شخصیت‌پردازی جذاب، دلنشین و منحصربه‌فردش از دلایلی است که مجموعه‌ی آبنبات را به یکی از محبوب‌ترین مجموعه‌های داستانی برای مخاطبان ایرانی بدل کرده است.

در کتاب آبنبات دارچینی متوجه شدیم محسن سال‌هاست که شیفته‌ی دریا، خواهر امین است و در این جلد با ماجرای عشق پردردسر محسن به خواهر دوست صمیمی‌اش بیشتر آشنا می‌شویم. حالا در کتاب آبنبات لیمویی محسن دوره‌ی دانشگاه خود را به پایان رسانده، بزرگ‌تر شده و همچنان عاشق دریاست؛ پس تصمیم می‌گیرد بالاخره دل به دریا زند و عشق خود را به لیلای قصه‌ی خود ابراز کند.

محسن در هر جلد مجموعه بزرگ‌تر می‌شود و ما که سال‌هاست به خاطرات شیطنت‌ها و حماقت‌های کودکانه‌اش عادت کرده‌ایم را به این باور می‌رساند که شاید این بار دیگر خبری از آن اشتباهات کودکانه نباشد؛ اما غافل از اینکه محسن بزرگ می‌شود و بدبیاری‌هایش بزرگ‌تر. با این حال، خانواده‌ی دوست‌داشتنی، دوستان قابل اعتماد، و شیطنت و روحیه‌ی محسن مانع این می‌شود که از دنبال کردن داستانش دلسرد شویم. محسن با کمک دلخوشی‌ها و امیدهای همیشگی‌اش از تمام مشکلاتش سربلند بیرون می‌آید.

محسن، راوی داستان آبنبات لیمویی را می‌توان نماینده‌ی به‌حق نسل جوانان بعد از انقلاب دانست. همان نسلی که شب‌های کودکی خود را در پناهگاه‌های ضدموشک صبح کردند، نوجوانی خود را در دوره‌ی گذار اقتصادی و اجتماعی ایران در دهه‌ی هفتاد گذراندند، دهه‌ی هشتاد در پیتزافروشی‌ها و با گوش دادن به خواننده‌های نسل جدید شبکه‌های ماهواره‌ای عاشق شدند و در شرایط دشوار اقتصادی و سیاسی دهه‌ی نود تلاش کردند پایه‌های زندگی خود را محکم کنند. محسن در هر دوره از زندگی خود، علاوه بر یادآوری خاطرات تلخ و شیرین گذشته، با لحن و بیان بامزه و اشتباهات مضحک خود، مخاطب را به خنده و همدردی وامی‌دارد.

از دیگر نکاتی که باعث جذابیت کتاب آبنبات لیمویی می‌شود، ارجاعات فرهنگی و تاریخی مهرداد صدقی در کل داستان است. جلد اول مجموعه، یعنی آبنبات هل‌دار در دوره‌ی جنگ ایران و عراق و کودکی محسن در دهه‌ی شصت شمسی اتفاق می‌افتد؛ آبنبات پسته‌ای، جلد دوم مجموعه وارد دهه‌ی هفتاد و فضای اجتماعی و فرهنگی خاص آن زمان می‌شود و ماجرای محسن نوجوان و روابط دوستانه‌اش را روایت می‌کند؛ آبنبات دارچینی، جلد سوم این مجموعه است و همچنان در دهه‌ی هفتاد پیش می‌رود. جلد چهارم مجموعه آبنبات نارگیلی نام دارد و اینجا محسن در سال‌های پایانی دهه‌ی هفتاد، به‌تازگی وارد دانشگاه شده و ورق جدیدی از زندگی خود را رقم می‌زند.

حالا مهرداد صدقی با جلد جدید مجموعه‌ی خود، یعنی آبنبات لیمویی برگشته و خوانندگانی که دلتنگ محسن شده بودند را با خبر بازگشتش خوشحال می‌کند. محسن در فصل اول داستان به کرمان رفته و صادقانه به دریا ابراز عشق می‌کند؛ اما بعد از شنیدن جواب منفی و خبر نامزدی دریا تمام امیدهایش نقش برآب می‌شود. او نه‌تنها دریا را از دست داده، بلکه رابطه‌اش با دوست صمیمی‌اش، امین هم شکرآب شده است. حالا دیگر اوضاع برای محسن از قبل هم سخت‌تر شده. دیگر حتی نمی‌تواند به دریا فکر کند. وقتی آهنگ عاشقانه‌ای می‌شنود بغض می‌کند اما به خاطره‌ی هیچکس فکر نمی‌کند؛ او تبدیل به عاشق بدون معشوقی شده است. همه‌ی این‌ها به‌کنار، دوست صمیمی‌اش از دستش دلخور شده و با او حرف نمی‌زند.

محسن در کتاب آبنبات لیمویی با اینکه از بجنورد رفته و از شهر مادری‌اش دور شده اما همچنان روابط و خاطرات خانوادگی‌اش نقش بسیار پررنگی در زندگی‌اش بازی می‌کنند. او هنوز با لهجه‌ی شیرین و بانمک بجنوردی شوخی می‌کند، مخاطب را به خنده وامی‌دارد و با همان لحن شیرین خواننده را در جریان زندگی پرماجرا و جدیدترین حادثه‌های فامیلی قرار می‌دهد.

در نهایت محسن می‌تواند به عشقش برسد؟ دلخوری امین به کجا می‌رسد؟ محسن دوباره عاشق می‌شود؟ عاقبت خانواده‌ی پرهرج و مرجش به کجا می‌کشد؟ بالاخره محسن بزرگ می‌شود و دست از شیطنت برمی‌دارد؟ برای دنبال کردن ماجرای محسن و عاقبت این سوالات شما را به مطالعه‌ی آخرین کتاب مجموعه‌ی آبنبات‌ها، آبنبات لیمویی دعوت می‌کنیم.

کتاب آبنبات لیمویی توسط مهرداد صدقی به نگارش درآمده و به همت انتشارات سوره مهر چاپ شده و در اختیار مخاطبان فارسی زبان قرار گرفته است.

کتاب آبنبات لیمویی برای چه کسانی مناسب است؟

اگر شما هم از خوانندگان و دوست‌داران قدیمی مجموعه‌ی آبنباتی مهرداد صدقی هستید یا به مطالعه‌ی آثار طنز نوستالژیک ایرانی علاقه دارید، مطالعه‌ی کتاب آبنبات لیمویی را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب آبنبات لیمویی می‌خوانیم

امین بلند شد. بلافاصله دنبالش رفتم تا نگذارم حساب کند. اما او با اخم گفت: «کجا؟ دارم می‌رم دستشویی.» به طرف صندوق رفتم و پول شام را حساب کردم. بعد پیش دریا برگشتم. این همان لحظه‌ای بود که سال‌ها منتتظرش بودم. دریا کنار من نشسته بود و دو تکه از پیتزایش هم مانده بود. اگر همان‌جا جواب مثبت می‌گرفتم، می‌توانستیم برای شروع زندگی مشترک پیتزاها را با هم تقسیم کنیم.

دلم می‌خواست همه‌ی حرف‌هایم را به او بگویم. اما رویم نمی‌شد. زندگی چند دقیقه به من مهلت داده بود تا آینده‌ام را بسازم. اگر حرفی از علاقه‌ام می‌زدم ممکن بود شاکی شود. اما اگر چیزی نمی‌گفتم تا آخر عمر خودم را سرزنش می‌کردم. دلم می‌خواست همان‌جا از روی صندلی بلند شوم، مثل فیلم‌ها جلویش زانو بزنم، و بگویم: «ای کسی که عمری در انتظار دیدنش بودم، ای عشق من، ای کسی که به زندگی من معنا بخشیدی، یک‌ قاچ از پیتزات هم به من مِبخشی؟»

همان چند لحظه را که امین نبود غنیمت دانستم و گفتم: «ببخشید؛ ولی صادقانه مِگم که راجع به آمدنم به کرمان یک کم دروغ گفتم.» دریا سرش را پایین انداخت و بدون اینکه به من نگاه کند، درحالی‌که گونه‌هایش کمی قرمز شده بود، گفت: «متوجه شدم.» قلبم تندتند می‌زد. از اینکه دروغم را فهمیده بود هم جاخوردم هم بیشتر از او خوشم آمد. باهوش بود؛ همانی بود که می‌خواستم. فهمیدم نمی‌شود با او روراست نبود. بلافاصله ادامه دادم: «شاید امین منِ نبخشه که این حرفا رِ مِزنم. ولی، اگه نگم، هیچ‌وقت در آینده خودمِ نِمِبخشم ... دفعه‌ی پیش هم برای دیدن شما آمده بودم؛ ولی نه به اون دلیلی که گفتم. ولی، خا واقعاً مادربزرگم فوت شد و قبل از اینکه شما رِ ببینم برگشتم.» دریا چیزی نگفت. ادامه دادم: «ولی نِمِخوام امین از دستم ناراحت بشه. برای همین، فقط همین حرفی که رو دلم مانده بودِ گفتم بگم.»

دریا چیزی نگفت. اما مشخص بود کمی مضطرب شده. امین هنوز برنگشته بود. خوشحال شدم که زندگی دارد با من همکاری می‌کند و کائنات کاری در حقش کرده که نتواند زودتر از دستشویی بیرون بیاید. با خودم گفتم اگر دریا مخالف حرف‌های من باشد، الان باید واکنش نشان دهد. اما اینکه سکوت کرده، یعنی راضی است. باز با خوش‌خیالی گفتم اگر کائنات کاری کند که امین مجبور شود چهار تا زور دیگر بزند، وقتی برگردد، احتمالاً من جواب مثبت را هم گرفته‌ام و زنگ زده‌ایم خانواده‌ها هم بیایند و داریم برای مراسم هماهنگ می‌کنیم و به کسانی که در رستوران نشسته‌اند خواهیم گفت بعد از شام فقط آشناها بیایند پیلوت.

فهرست مطالب کتاب

صد سال تنهاخوری
زینقو و رینقو
عروس هلندی
سی و نه
دختر کیوسکی
زیر درخت گاردو
قُدی جون
زررررررر
شفت
خواهر و مادر قدرت
زنِ محسن
خشتک اول
خشم و هیاهو
بین مریض
دروغ‌سنج
اسکندری