معرفی و دانلود خلاصه کتاب صوتی شبح اپرا
برای دانلود قانونی خلاصه کتاب صوتی شبح اپرا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی خلاصه کتاب صوتی شبح اپرا
کتاب صوتی شبح اپرا (میکروکتاب)، مشهورترین رمان گاستون لورو، داستان زندگی مردی تواناست که ترس و بیم در پاریس ایجاد میکند تا از طریق آن بتواند اسباب ارتقا معشوقهاش در آوازهخوانی را فراهم کند.
کارگردانهای برجستهای از داستان شبح اپرا (The Phantom of the Opera)، فیلمهای جذاب و پرطرفداری ساختهاند و چندین نمایش موزیکال نیز از آن به اجرا درآوردهاند شبح اپرا در ابتدا به صورت قصههای دنبالهدار در روزنامه چاپ شد، اما در نهایت و به صورت جامعتر به کتاب تبدیل شد. این رمان گیرا تا به امروز به چندین زبان مختلف ترجمه شده و یکی از درخشانترین رمانهای دنیا است.
زمانی که لورو از ساختمان پارای پاریس دیدن میکرد، نگارش داستان شبح اپرا به ذهنش خطور کرد. ساکنان حوالی ساختمان از وجود شبحی سفید میگفتند. شبحی که اپرا را جادو کرده و مرگهای بدون دلیل آن اطراف را به او نسبت میدادند. یکی از دلایل گیرا بودن این رمان برای ایرانیان وجود یک شخصیت ایرانی به نام پرشین در قصه است.
داستان این کتاب دربارهی دختر توانمند و زیبایی به نام کریستیان است که آرزوی ستاره اپرا شدن را در سر دارد، درس اپرا را نزد فانتوم (شبح) در زیرزمین اپراخانه پاریس میآموزد. شبح پیوسته نقابی بر صورت دارد چون که نمیخواهد با برداشتن نقاب موجب ترس کریستیان شود و این به دلیل فریفتگی او به کریستیان است. اما پس از مدتی پسر جوانی با نام رائول با کریستیان آشنا میشود که رفیق دوران نوجوانی اوست. کریستیان کمکم عاشق رائول میشود و تراژدی انتقام شبح آغاز میشود.
داستان شبح اپرا دربردارندهی درونمایههای ویژه و خاصی است که هر کدام جای بحث و ژرفنگری دارد. شخصیت اصلی این رمان با نام اریک، انسانی هنرمند است که به وسیله جامعه طرد شده، جامعهای که به دلیل زخمی و زشت بودن صورت اریک او را از خود میراند، تواناییها و هنرهای او را نیز ندید میگیرد و از او شبحی وحشتناک و انسانی فراری به وجود میآورد.
جامعهی به تصویر کشیده شده در این اثر، اریک را هیچگونه قبول نمیکند و حتی در انتهای داستان او را به آتش میکشد. دید منفی لورو نسبت به جامعه تا حد زیادی طبق حقیقت غمانگیزی است که در توده مردم مخفی شده است. انتخابهای احساسی و هیجانی مردم که معمولا بر پایه دیدههای سطحی، تخیلات و پیش فرضهای غیر حقیقی آنهاست، معمولا انسانها و موقعیتهای بسیاری را از بین برده است.
گاستون لورو (Gaston Leroux)، نویسنده و خبرنگاریست که موضوعات جنایی مینویسد و در فرانسه متولد شده است. او پس از ورشکسته شدن، حرفه خبرنگاری قضایی را انتخاب کرد و همزمان نقدنویس تئاتر در روزنامه لکوی پاریس شد. لورو در روند انقلاب اول روسیه به عنوان خبرنگار حاضر میشد و کل آن را با جزییات گزارش میداد، ولی یکی از تاثیرگذارترین حرفههایش، پژوهش وسیعی بود که دربارهی اپرای پاریس و سردابههای اپرا داشت که زمانی مکان حبس زندانیان جنگهای فرانسه بود. او رمانهای بسیاری نوشته است که برجستهترین و درخشانترین آنها شبح اپراست.
این کتاب صوتی در قالب میکروکتاب به شما عرضه شده تا با صرف هزینه و زمان کمتر از تمام بخشهای اصلی و مهم، به دور از حاشیه و اضافهگویی کتاب اصلی از محتوای آن بهرهمند شوید. میکروکتابها تحت قواعد و استانداردهای خلاصهنویسی برای شما چکیده شدهاند. شما با شنیدن آنها همان اطلاعات مفیدی را دریافت میکنید که کتاب اصلی در اختیارتان میگذارد.
در بخشی از میکروکتاب صوتی شبح اپرا میشنویم:
رائول مردی جذاب و باهوش بود که در سن بیست و یک سالگی، توجه همه را به خود جلب میکرد. در بهار سال ۱۸۹۰ او به پاریس رفته بود و مدتی با برادرش فیلیپ زندگی میکرد. فیلیپ چهل و یک ساله و مردی ثروتمند و مهم در پاریس بود. او دوست مدیر خانه اپرا بود و خوانندگان مشهور زیادی را میشناخت. یکی از روزها او به رائول پیشنهاد کرد برای دیدن خواننده محبوبش، کارلوتا، به خانه اپرا بروند. رائول از پیشنهاد فیلیپ خوشحال شد و گفت: «همه درباره کارلوتا میگن. واقعا دوست دارم صداشو بشنوم.»
«امشب هم میتونی صداشو بشنوی و هم میتونی از نزدیک ببینیش. من معمولا میرم رختکن و باهاشون صحبت میکنم.»
دو برادر به خانه اپرا رفتند، اما خبری از کارلوتا نبود. مشخص شد که به دلیل بیماری کارلوتا، خواننده دیگری اجرای آن شب را بر عهده گرفته بود. زنی جوان با موهای زیبا و چشمان آبی که بسیار زیبا میخواند. مردم بسیار هیجانزده شده بودند و با تشویق، او را تحسین میکردند. فیلیپ پرسید: «اون کیه؟ واقعا زیبا میخونه!»
«من میشناسمش و تو هم اونو قبلا دیدی. یادته وقتی برتانی بودیم، یه دختری با پدرش رو نیمکت بودن و اون برامون یه آهنگ خوند؟ من شال آبی اونو از دریا پیدا کردم و براش بردم. یادته کاملا خیس شده بودم؟»
«آره یادمه. باباش ویولون میزد و دختر میخوند. اما تا حالا ندیده بودم که اینجا اجرا داشته باشه. واقعا کارش خوبه.»
حضار خواننده جوان را دوست داشتند و در پایان اجرا مدت زمان طولانیای برای او دست زدند. پس از اجرا رائول و فیلیپ با مدیر خانه اپرا ملاقات کردند و درباره دختر جوان از او پرسیدند. «اسمش کریستیناست. یک روز متوجه صدای زیبایی تو خیابون شدم و اونو با خودم به خانه اپرا آوردم. اینجا معلم خیلی خوبی داره و به زودی همه جا اونو میشناسن. امشب که کارلوتا مریض بود، گفتم که کریستینا به جاش اجرا کنه و انصافا هم کارش خیلی خوب بود.»
رائول از فیلیپ خواست که او را به اتاق رختکن ببرد تا بتواند با کریستینا ملاقاتی داشته باشد. آنها با هم به پشت صحنه رفتند و وقتی وارد راهروی اصلی شدند، درهای زیادی در آن جا بود. افراد زیادی پشت در اتاق کریستینا بودند و میخواستند با او صحبت کنند. در باز بود، اما مردی در جلوی در ایستاده بود. او دکتر بود و رو به جمعیت گفت که کریستینا بسیار خسته است و بهتر است که استراحت کند. همه مردم از آن جا پراکنده شدند، اما فیلیپ با دکتر صحبت کرد. در همین حال کریستینا چشمش به رائول خورد و به سرعت به سمت در آمد. رائول به سرعت شروع به صحبت کرد: «من رائول هستم. ما قبلا با هم ملاقاتی داشتیم. اگه یادتون باشه ما ده سال پیش تو ساحل براتنی همدیگه رو دیدیم. همون موقع هم واقعا خوب میخوندین و پدرتون ویولون میزد.»
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | خلاصه کتاب صوتی شبح اپرا |
نویسنده | گاستون لورو |
راوی | راضیه اسدی، مهدی افشاریان |
ناشر صوتی | سبکتو |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۵۶ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | خلاصه کتاب صوتی داستان و رمان خارجی |
این داستان یه داستان مرموز، عاشقانه، ترسناک و کارآگاهی هستش، که معروفترین اثر نویسنده بزرگ فرانسوی، “گاستون لورو”هستش.
این داستان توی سال ۱۹۱۰ نوشته و یه شده، وجود ایرانی به اسم پرشین توی یه داستان فرانسوی، برای ما ایرانیها هم میتونه جالب و هم عجیب باشه. و اینجا شخصیت پرشین یه کاراگاه جسور و باهوش آورده شده که این به نوبه خودش زیبا و غرورافرینه. از داستانهایی که نقش ایرانی توی قصه شون دارن الان توی ذهنم کتاب اووه از نویسنده سوئدی فردریک بکمن اومد که اونجا هم ایرانی شخصیتی خوب و زیبا داشت. نکتههای جالبی راجع به سمبلهای داستان به چشمم اومد مثل؛
- اپرا و استعدادهای موسیقی (به عنوان میزانسن و تم اصلی این داستان)
- بالکن شماره 5 (جایگاه اختصاص شبح)
- سقوط لوستر بر روی سر تماشاچیان اپرا (که گویا در واقعیت هم این اتفاق افتاده و یه زن در اثر این حادثه مرده)
- فرشته موسیقی (که داستانش توسط پدر کریستین طرح شده بود)
- اتاق کریستین (که از طریق آینه به دالانهای شبح دسترسی دارد و عملا کلاس درس کریستینه)
- زخمی بودن چهره شبح (احتمالا حاصل مشکلی مادرزاد در چهره شبح است،)
- ماسک شبح (پوشاننده بخش زخمی صورت شبح)
- زیرزمین سالن اپرا (جای ترسناکی که شبح اپرا خودش طراحی کرده و توی اون زندگی میکنه)
درکل داستانی بود که توی دنیا از اون کلی فیلم و نمایشنامه ساخته شده، پس البته که ارزش گوش کردن داره. ممنون دوست عزیزم کتابراه☘️