معرفی و دانلود رایگان کتاب یاران باغ و عهد فراموش شده

معرفی کتاب یاران باغ و عهد فراموش شده

کتاب یاران باغ و عهد فراموش شده به قلم شادی سرهرودی، دومین داستان از مجموعه داستان‌های قرآن کریم که به زبان کودکان و نوجوانان نوشته شده، آن‌ها را با مفاهیم انفاق و بخشش، اهمیت آن از دیدگاه قرآن کریم و همچنین آفت بخل، خودپسندی و ناسپاسی به صورت عمیق‌تری آشنا می‌کند.

یاران باغ و عهد فراموش شده، داستان فرزندان مرد نیکوکار و بخشنده‌ای است که باغی پر حاصل را از پس از مرگ او، به ارث می‌برند. ولی علی‌رغم وصیت پدر، با روش وی که بخشش و انفاق و کمک به نیازمندان بود، مخالفت می‌کنند و در نتیجه، دچار خسران و محرومیت می‌شوند.

این داستان عمیق و پر مفهوم، در آیات 17 تا 32 سوره مبارکه قلم (سوره 68 قرآن کریم) به زیبایی بیان شده است و این کتاب اقتباسی از این آیات نورانی است.

در بخشی از کتاب یاران باغ و عهد فراموش شده می‌خوانیم:

ماه‌ها و فصل‌ها آرام، آرام و یکی پس از دیگری سپری می‌شد تا اینکه دوباره فصل برداشت محصول فرا رسید. یک شب که بچه‌های پیرمرد دور هم جمع شده بودند و مشغول صحبت در مورد باغ و برنامه‌ریزی برای برداشت میوه‌ها بودند، یکی از برادرها رو به دیگران کرد و گفت: "ببینید برادران! من یک نگرانی عمیق دارم، که باید اون رو با شما در میان بگذارم. به نظر من ما دیگه نمی‌تونیم مثل هر سال محصولات باغ رو به فقرا و یتیمان بدیم و مراسم سالیانه پدر رو برگزار کنیم.

ما هزینه‌های خیلی زیادی داریم، خود این باغ کلی هزینه و زحمت داره! فرزندان و خانواده‌های ما هر روز نیازهای بیشتری دارند و ما نمی‌تونیم راه پدر رو به این شکل ادامه بدیم و محصولات باغ رو مفت و مجانی در اختیار دیگران قرار بدیم!"

برادر دیگه سری تکون داد و گفت:" درسته! حق با توست. به نظر من هم این کار اشتباهیه! اگر پدر ما کمی هوشمندانه‌تر عمل می‌کرد و منافع باغ رو برای خودمون نگه می‌داشت، الان ما چند باغ به زیبایی و بزرگی این باغ داشتیم. به نظر من با ادامه‌ی این راه ما فقیر خواهیم شد. ما باید هر چه سریع‌تر تغیری ایجاد کنیم و خودمون رو از این وضعیت نجات بدیم در غیر این صورت فردا بسیار دیر خواهد بود.

بقیه برادرها هم با شنیدن این صحبت‌ها، لبخند حاکی از رضایتی زدند و سرشون رو به نشانه‌ی موافقت تکون دادند.

اما، ناگهان برادر دانا و مهربان در حالی که خیلی پریشان و مضطرب به نظر می‌رسید حرف بقیه رو قطع کرد و گفت: "برادران عزیزم! خواهش می‌کنم کمی صبر کنید. مگه وصایا و سفارش‌های پدر رو فراموش کردید؟ مگه فراموش کردید که این باغ و تمام میوه‌ها و محصولات اون و همینطور تمام دارایی و ثروتی که ما داریم، هدیه‌ای از خداوند متعال هست و خداوند در این نعمت‌ها سهمی برای فقرا قرار داده که ما وظیفه داریم به اون‌ها برسونیم.