معرفی و دانلود کتاب گیتی در چشم گیتی
برای دانلود قانونی کتاب گیتی در چشم گیتی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب گیتی در چشم گیتی
کتاب گیتی در چشم گیتی رمانی از نویسندهی جوان ایرانی، مریم محمدزاده است. این کتاب داستان زندگی زنی منزوی به نام گیتی را میگوید که در یک آسایشگاه سالمندان زندگی میکند. گیتی سرگذشت خود را در پردهای از راز باقی گذاشته و با هیچکس ارتباطی برقرار نمیکند، اما پس از مرگش دفتری به جای میگذارد که آنچه بر او گذشت را از زبان خودش روایت میکند.
دربارهی کتاب گیتی در چشم گیتی
زنی زیبا، ساکت و آدمگریز که در گوشهی یک آسایشگاه سالمندان انزوا پیشه کرده است و اغلب وقتش را با بافتنی کردن، به یک نقطه خیره شدن و غرق شدن در دلتنگی و حسرت میگذراند، شخصیت اصلی کتاب گیتی در چشم گیتی است. او از همه دوری میکند و هرگز با کسی هم صحبت نمیشود. میگویند زمانی در یک بیمارستان روانی بستری شده بود و حالا خانوادهای ندارد. هیچکس چیز بیشتری نمیداند، حتی پرستاری که دائماً تلاش دارد سر صحبت را با او باز کند، اما مرگ از راه میرسد و رازها را از زبان خود زن تعریف میکند.
کتاب گیتی در چشم گیتی اولین رمان نویسندهی جوان ایرانی، مریم محمدزاده است. این کتاب سرگذشت زنی به نام گیتی را روایت میکند که در یک آسایشگاه سالمندان به سر میبرد. یکی از کارکنان آسایشگاه مزبور، زن جوانی است که نظرش به گیتی جلب میشود، اما با وجود تلاش بسیار، هرگز فرصت گفتوگو با او را پیدا نمیکند. در نهایت، با مرگ گیتی یک صندوقچه از او به زن جوان میرسد. در آن صندوقچه، دفترچهی یادداشتی از گیتی به چشم میخورد که او در آن داستان زندگیاش را باز میگوید. گیتی که در تمام عمر لب از لب باز نکرده بود، در آن دفترچه پرده از رازهای مسکوتش برمیدارد.
کتاب گیتی در چشم گیتی در 24 فصل نوشته شده است. این کتاب به کوشش انتشارات نوآوران دانش به انتشار رسیده و روانهی بازار کتاب ایران شده است.
کتاب گیتی در چشم گیتی برای چه کسانی مناسب است؟
مطالعهی این کتاب به کسانی که به ادبیات معاصر ایران، به ویژه رمانهای نویسندگان زن علاقه دارند، توصیه میشود.
در بخشی از کتاب گیتی در چشم گیتی میخوانیم
به اصرار خانواده و همکارانم چند روزی آسایشگاه نرفتم. از لحاظ روحی شرایط خوبی نداشتم. اما من نمیتوانستم، مدام میرفتم و روی تختش مینشستم و از پنجره اتاقش بیرون را نگاه میکردم. یاد حرفهایش میافتادم. یکی از همکارانم صندوقچه گیتی را برایم آورد و گفت: توی یک نامه نوشته بود که این صندوقچه را به تو بدهیم، وصیتش بود.
واقعاً برای همیشه به خاطرهها پیوست. صندوقچه را با خودم به خانه بردم. دلم میخواست هرچه زودتر بازش کنم بلکه نشانی از او پیدا کنم.
حالم اصلاً خوب نبود. دست و دلم به کار نمیرفت. وقتی کس دیگهای را در اتاقش میدیدم اذیت میشدم. نمیتوانستم جای خالی او را ببینم. حالا دیگر وقتش بود چند روزی خانه بمانم تا از لحاظ روحی بهتر شوم.
در خانه همه حالم را درک میکردند و میدانستند حوصله حرف زدن با کسی را ندارم. شام مختصری خوردم و به اتاقم پناه بردم. صندوقچه را از درون کیسه درآوردم و روی تختم نشستم. صندوقچهای خیلی قدیمی و کهنه که قفل کوچکی روی درش بود. همه جای صندوقچه را نگاه کردم. زیر صندوقچه یک جای مخفی کوچک بود که کلید را آنجا گذاشته بود.
در صندوقچه را باز کردم. یک دفتر قدیمی و یک گردنبند طلا و یک جفت میل بافتنی داخل صندوقچه بود. گردنبند را دست گرفتم. بوی گیتی را میداد. خیلی قدیمی بود. نقش نگارههای روی گردنبند کار دست بود، زیبا و خاص. چه هدیه ارزشمندی بهم داده بود. هدیهای والاتر از محبتی که به او کرده بودم.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب گیتی در چشم گیتی |
نویسنده | مریم محمدزاده |
ناشر چاپی | انتشارات نوآوران دانش |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 202 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-5947-66-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |