معرفی و دانلود کتاب چند ورق عاشقی

معرفی کتاب چند ورق عاشقی

فاطمه بوسلیک روح خود را در شصت شعرِ کتاب چند ورق عاشقی بازتاب می‌دهد. او در این کتاب جزئی‌ترین احساسات انسانی را در قالب شعری عاشقانه یا پندآموز بیان می‌کند و تصویر انسان عصر حاضر را به نمایش می‌گذارد.

درباره‌ی کتاب چند ورق عاشقی

کتاب چند ورق عاشقی شامل شصت شعر کوتاه سروده‌ی فاطمه بوسلیک است. برخی از عناوین شعرها عبارتند از: «من زنم»، «تو انسان باش»، «حماقت دل»، «تو فقط بخند»، «بنده‌ی درمانده» و...

اشعار که در قالب شعر نو سروده شده‌اند، مضامین متنوعی را دنبال می‌کنند؛ گاه پند می‌دهند، گاه سرزنش می‌کنند و در اغلبِ مواقع به ستایش عشقی مقدس می‌پردازند. شعر آیینه‌ی افکار و احساسات شاعر است و فاطمه بوسلیک به‌خوبی درونیاتِ خود را با ظرایف شعری درهم‌آمیخته تا تأثیر دل‌خواه را بر جان مخاطب بگذارد.

در شعر «قامت غم»، عاشقْ رفتن و دور شدنِ معشوق را نظاره‌گر است. او منفعلانه غمِ خود را هنگام ترک شدن توسط یار، در قالب واژه‌ها به تصویر می‌کشد. مخاطب می‌تواند حس کند که در این موقعیت هیچ عملی ممکن نیست و مثل بسیاری دوراهی‌های سخت، انسان فقط باید تماشا و گذر کند.

کتاب چند ورق عاشقی به همت انتشارات اهورا قلم روانه‌ی بازار شده است.

کتاب چند ورق عاشقی برای چه کسانی مناسب است؟

طرفداران اشعار نو فارسی مخاطبان اصلی کتاب حاضر هستند.

در بخشی از کتاب چند ورق عاشقی می‌خوانیم

دلم لبریز از شوری پر از غوغاست این روزها
بَسی دیر است!
زمان با من مدارا کن
که می‌خواهم گُل بوسه بکارم
به لب‌هایش، به پیشانی، به دستانش و غم‌هایش
که غم‌هایش کمی درد می‌کند گویا...
زمان با من مدارا کن
که می‌خواهم زنم بوسه به چشمانش
که او دیریست چشم‌انتظارم بوده است اینجا
زنم بوسه به پیشانیش که او آرامشش کم شد برای من
تمام روزها در اضطرابی بس گران بوده
به دستانش زنم بوسه که او دست از تلاشش برنمی‌دارد
برای من
برای آرزوهایم
برای آنچه می‌خواهم...
زمان با من مدارا کن
که می‌خواهم بسازم من بهشتی را در این دنیا برای او
جهانی نو که آرامش بگیرد جان جانانم کنار من
خدا باشد
و من باشم
و چشمانش
همین کافیست...
زمان با من
مدارا کن...

فهرست مطالب کتاب

تولد اشعار
بوی عشق ما
با ما به از این باش
زِ آدم‌ها بترس
باران معجزه
کنارم بمان
بیتو
تو فقط بخند
بنده‌ی درمانده
و خدا خواهد بود
برای تو
یادش به‌خیر...
معامله‌ی عشق
تردید در تو
اسب پیش‌کشی
اِنَ مع العسر یُسراً
قهرمان من
من زنم
تو انسان باش
حماقت دل
نقطه‌ی دیدار تو
تَوَهم خوشبختی
طریقه‌ی عاشقی
تو را در خواب می‌خواهم
افسانه‌ی دنیا
ای کاش
دوران خوش
قامت غم
مرگ بی‌کسی
ایستگاه زمان
بوی خاطراتت
باید تو را دانست
همه خوشبخت‌اند
بهشت تویی
کلاه کلک
فصل عشق
خواب تو
بدرقه‌ی امید
کابوس من
بلاتکلیفی
غزل چشمانت
سایه‌ی خیالت
لکنت قلبم
نقاب غصه
از چشمانم افتادی
مرا دوست‌تر بدار
صبح عاشقانه
پتروس کجایی؟
نبود تو
تولد شادی
سکوت کن روزگار
مرگ عشق
مرگ یک زن
تو باش و نقشه‌هایمان
تاریخ انسان‌ها
جناب غصه
تکرار تو ...
مرگ رابطه‌ها
پاداش غم
روزی آید که نیستم من