معرفی و دانلود کتاب پیاز سوخته

معرفی کتاب پیاز سوخته

کتاب پیاز سوخته نوشته‌ی زینب غفوری کفشگر در قالب داستانی کوتاه روایتگر زندگی پیرزنی است که تمام وقت خود را در انتظار رسیدن شخصی مهم‌ می‌گذراند.

درباره کتاب پیاز سوخته:

این کتاب قصه پیرزنی مهربان را به تصویر می‌کشد که در انتظار آمدن شخصی مهم است. داستان با مکالمه‌ی پیرزن با بچه‌هایی که در بالای درخت مشغول چیدن سیب هستند شروع می‌شود و با سوالات تمام نشدنی او در رابطه با رسیدن رضا، شخصی که انتظارش را می‌کشد، ادامه پیدا می‌کند...

کتاب پیاز سوخته مناسب چه کسانی است؟

اگر به داستان‌ها کوتاه علاقه‌مند هستید، این کتاب را از دست ندهید.

در بخشی از کتاب پیاز سوخته می‌خوانیم:

صدای زوزه گرگ‌ها و سگ‌های ولگرد با صدای باد در هم آمیخته بود. صدای به هم خوردن برگ‌ها و اجسام در حیاط مانده هم کمتر، ولی به گوش می‌رسید. مرد در اتاق را به هم زد و بالاپوش رنگ و رو رفته‌اش را به میخ پشت در چوبی آویزان کرد:

- اُف، چه بادی می‌زنه. در آغُل از جا در اومد. هر چه چرخیدم چکش را پیدا نکردم. یک دسته کاه گذاشتم پشتش، صبح حواست باشد زور الکی نزنی.

زن همان طور که موهای دخترک را نوازش می‌کرد، لحاف را تا گردنش می‌کشید و دوباره پایین می‌آورد. با صدایی آرام از مرد پرسید: «عباس آقا! دکتر چی گفت؟» مرد لحاف سفید با گل‌های قرمز بزرگ را بلند کرد گرمای لحاف را به تن کشید. ضربه‌ای به متکا زد و جواب داد: «خوابید؟» زن سرش را جلوی صورت دخترک گرفت و گفت: «نمی‌دونم... آره، آره» مرد سر روی متکا گذاشت و گفت: «سوی چراغ را کم کن.» زن از جایش بلند شد و به سمت چراغ نفت سوز روی طاقچه رفت. دود لبه‌های شیشه چراغ را سیاه کرده بود. زن به دنبال پارچه چرخی دور خود زد که صدای مرد بلند شد: «وِلش کن زن. باشه فردا تمیزش کن. بگیر بخواب.» زن بی‌حرف به سمتش رفت و گوشۀ لحاف را بلند کرد و آرام زیر آن خزید. دوباره پرسید: «عباس آقا! دکتر چی گفت؟» مرد جواب داد: «مثل همیشه. یکی از دواهاشو عوض کرد. حواست باشه قرص قرمز را باید هر شب یکی بدهی.»

فهرست مطالب کتاب

ننه آقا
فقط خودم
شدی همه نفسم
قربانی
کلاغ پر
گاو یا گاب
گم شده
منِ خودم را کُشت
«پیاز سوخته»
تکیه گاه
پاییز عشق
عروسک
خیلی دور، خیلی نزدیک
محکومه‌ی بی گناه
برت می‌گردونند
دو سوی دیوار
زندگی به شکل احمقانه‌ای می‌چرخد
شروع از پایان
کاش...
همه شاگردان من
موجی