معرفی و دانلود کتاب و باز هم سفر

معرفی کتاب و باز هم سفر

داستان جذاب و هیجان‌انگیز کتاب و باز هم سفر، نوشته‌ی ناصر یوسفی قصه‌ی یک رسم قدیمی را روایت می‌کند؛ رسمی که بر پایه‌ی آن، نوجوانان باید در سن چهارده‌سالگی به سفری شناختی بروند و خود را بیابند. این کتاب، داستانِ سفر شناختی سه نوجوان را روایت خواهد کرد. اثر حاضر برنده‌ی چهار لاک‌پشت پرنده شده است.

درباره‌ی کتاب و باز هم سفر

ناصر یوسفی (Nasser Yousefi) نویسنده‌ی تأثیرگذار ادبیات نوجوان است که به‌عنوان یکی از مروّجان این نوع ادبی شناخته می‌شود. او در آثارش به ادبیات و افسانه‌های کهن توجه ویژه‌ای دارد و در راستای ترویج داستان‌های افسانه‌ای در میان نوجوانان و ایجاد یک پل ارتباطی بین نسل نوین امروز و فرهنگ گذشته تلاش بسیار می‌کند. یوسفی در داستان‌هایش بر مسائلی مانند صلح، همدلی، انسان‌دوستی و میانه‌روی تأکید فراوان دارد. آثار یوسفی غالباً جوّی صمیمی و خوش‌بینانه دارند. همچنین او غالباً از شخصیت‌های پاک و معصوم و عاری از اشتباه در داستان‌هایش بهره می‌گیرد. ناصر یوسفی درحال حاضر از اعضای نهاد بین‌المللی یونیسف است.

کتاب و باز هم سفر یکی از داستان‌های گیرای ناصر یوسفی است که به نحوی بسیار جذاب و با یک رسم عجیب و غریب آغاز می‌شود؛ طوری که خواننده را از همان ابتدا با گنگی و ناشناختگی جهان داستان همراه می‌کند. داستان و باز هم سفر روایتی از همراهی سه نوجوان به نام‌های شوکا، سام و پونه است. یوسفی داستان سفر این سه نوجوان را برپایه‌ی یک رسم قدیمی روایت می‌کند؛ رسمی که افراد را زمانی که به چهارده‌سالگی می‌رسند، راهی یک سفر شناختی بزرگ می‌کند. مسافران باید قبل از عازم شدن به این سفر، با کسب تجربیاتی، آمادگی لازم را به‌دست بیاورند؛ تجربه‌هایی مانند گذراندن کلاس، آموزش‌های مختلف و ایجاد موقعیت‌های کوچک سفری.

ناصر یوسفی در کتاب و باز هم سفر، داستان‌های شوکا، سام و پونه را به‌صورت موازی روایت می‌کند. او معتقد است که در کتاب و بازهم سفر داستان هر سفر کمک می‌کند تا مخاطب بتواند موضوع سفر را در قالب داستان‌های متفاوت تجربه و زیست کند. در سفری، یکی از این نوجوانان وارد شهری می‌شود که مردمان آن شهر، مطیع و برده‌ی قوانین کنترل‌گر آنجا هستند و هیچ‌گونه آزادی عمل و اندیشه‌ای از خود ندارند. در سفری دیگر، نوجوانی با کولی‌ها همراه می‌شود و درمی‌یابد که زندگی می‌تواند راه و روش و رسم‌های گوناگون و مختلفی داشته باشد. و در سومین و آخرین سفر نیز یک نوجوان به باغی می‌رسد و برخی رخدادها از جمله رفتار دلچسب و مهربان پیرمردی که شب و روزش را در باغ سپری می‌کند، او را در همین مقصد اول ماندگار می‌کند.

کتاب و بازهم سفر نوشته‌ی ناصر یوسفی به همت انتشارات افق به چاپ رسیده است.

جوایز و افتخارات کتاب و باز هم سفر

• برگزیده‌ی جشنواره‌ی کتاب برتر در سال 1396؛
• دریافت 4 جایزه‌ی لاک‌پشت پرنده؛
• قرار داشتن در میان نامزدهای نهایی اولین جشنواره‌ی هدهد سفید در سال 1398.

در نکوداشت‌ کتاب و باز هم سفر

• جملات تفکربرانگیز زیادی در رمان و باز هم سفر وجود دارد که می‌تواند ذهن خواننده و مخاطب را به چالش بکشد. (محبوبه نجف‌خانی، مترجم ادبیات کودک و نوجوان)

کتاب و بازهم سفر برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای نوجوانانی که می‌خواهند در معانی زندگی کنکاش و برای کشف آن‌ها تلاش کنند، مناسب است.

در بخشی از کتاب و باز هم سفر می‌خوانیم

سام نشست و به درخت تکیه داد و آرام‌آرام خودش را رها کرد. سرش را روی چمن‌ها و علف‌های پای درخت گذاشت و دراز کشید. خنکای زمین تمام داغی بدنش را گرفت. همان‌طور که دراز کشیده بود احساس کرد زمین و آسمان و هوا او را در پناه خود گرفته‌اند. انگار هر چیزی که آنجا بود سعی می‌کرد او را آرام کند. اما او به این سادگی‌ها آرام نمی‌شد. احساس طرد شدن، چیزی نبود که به راحتی بتواند از آن خلاص شود. او همیشه آرام، صبور و سر به زیر بود. و همین‌طور ترسو، خجالتی و بدون اعتماد به نفس! دوستان کمی داشت. در مدرسه بیشتر تنها بود. با کسی دعوا نمی‌کرد. نه دشمنی داشت و نه دوستی صمیمی. هر اتفاق و ماجرای تازه‌ای باعث می‌شد تا او در لاک خودش فرو برود. از هیاهو دوری می‌کرد. حاضرجواب نبود و هیچ وقت سراغ ناشناخته‌ها نمی‌رفت. حالا با چنین روحیه‌ای رها شده بود تا برود و دنیا را تجربه کند! همیشه سعی می‌کرد رفتار مناسبی از خود نشان دهد تا شاید خانواده‌اش از فرستادن او به این سفر منصرف شوند. حتی گاهی خودش را طوری نشان می‌داد که فکر کنند او نیازی به این سفر ندارد. نه درخواستی از کسی داشت، نه انتظاری و نه ارتباطی! با تمام این‌ها حالا او را به دنیایی بسیار بزرگ و ناشناخته پرتاب کرده بودند و او این پرتاب بی‌رحمانه را دوست نداشت. چگونه می‌توانست آرام باشد؟

احساس می‌کرد کسی یا چیزی او را صدا می‌زد. فکر کرد این صدا از درونش است. با خودش فکر کرد شاید خواب می‌بیند. با این حس آشنا بود، چون همیشه خواب می‌دید. خواب‌هایی که بیشتر کابوس بودند. سعی کرد از خواب بیدار شود. اما نه! این بار خواب نبود.