معرفی و دانلود کتاب مرد تمام شده

معرفی کتاب مرد تمام شده

کتاب مرد تمام شده، مجموعه قطعاتی خواندنی درباره‌ی تنهایی، احساسات عاشقانه و سردرگمی انسان است. بیژن سلیمانی، نویسنده‌ی کتاب، با قلمی جذاب و کلامی گیرا، خواننده را با این واقعیت آشنا می‌کند که در زندگی، هیچ تضمینی برای برآورده شدنِ نیاز انسان‌ها به برقراری ارتباط وجود ندارد و انسان را گریزی از تنهایی نیست. پس از مطالعه‌ی کتاب حاضر، تصویری شاعرانه از عشق و جدایی، پیش روی خواننده قرار می‌گیرد.

درباره‌ی کتاب مرد تمام شده

کتاب مرد تمام شده، خواننده را با واقعیتِ تنهایی انسان روبه‌رو می‌کند. بیژن سلیمانی، نویسنده‌ی کتاب، در این اثر از رهایی که به‌ تنهاییِ انسان منجر می‌شود، سخن گفته است. در این اثر، سرگذشت افرادی روایت شده که در گرفتاری‌هایِ زندگی، سرگردان و حیران مانده‌اند. شخصیتِ کتاب مردِ تمام شده، به‌دنبال مسیری است که بتواند خودش را از روزی که گم کرده بود، پیدا کند. نویسنده با قلمی شاعرانه، سعی کرده تا این واقعیت را به خواننده منتقل کند که در زندگی انسان‌ها، ضمانتی وجود ندارد تا نیاز به محبت و عشقِ از طرف دیگران به آن‌ها، برآورده شود. تنهایی، در زمان‌های مختلفی سراغ انسان می‌آید. گاهی اوقات، تنهایی گریبان انسان را در روزهای شلوغ می‌گیرد و گاهی اوقات نیز در خلوت به سراغش می‌آید.

در حین مطالعه‌ی کتاب مرد تمام شده، خواننده با این واقعیت روبه‌رو می‌شود که تنهایی و عاشقی دو روی یک سکه‌ هستند. این دو مفهومِ به‌ظاهر متضاد، درواقع به‌شدت به هم وابسته‌اند و بر هم تأثیر می‌گذارند. متن‌های عاشقانه‌ی کتاب مرد تمام شده، همانندِ محرکی برای رشد شخصی و جستجوی معنا در زندگی انسان عمل می‌کند. خواننده پس از مطالعه‌ی کتاب، در میابد که حتی در بهترین روابط، احساس تنهایی درونی ممکن است وجود داشته باشد. این تنهایی ریشه در درون انسان دارد و با برقراری یک رابطه برطرف نمی‌شود. به همین دلیل، انسان باید واقعیت تنهایی را پذیرد و با در نظر گرفتن این واقعیت، ارتباط معناداری با اطرافیان برقرار کند.

کتاب مرد تمام شده را انتشارات کتاب دانیال، چاپ و روانه‌ی بازار کرده است.

کتاب مرد تمام شده برای چه کسانی مناسب است؟

تمامی علاقه‌مندان به مطالعه‌ی مطالب پرمعنا و خواندنی درباره‌ی تنهایی، مخاطب‌های کتاب مرد تمام شده به‌حساب می‌آیند.

در بخشی از کتاب مرد تمام شده می‌خوانیم

هرگز نمی‌دانستم دوری تو آن‌قدر ویران‌کننده است. نمی‌دانستم وقتی کنارم نیستی درونم آن‌قدر آشفته و بی‌قرار می‌شود که گویی سکان زندگی‌ام از دستم درآمده و بی‌مقصد در دریای بیکران غم شناورم.

کاش می‌توانستم ذره‌ای از طوفانی که با نبودنت در دلم به پا کردی آگاهت کنم. از کجا بگویم از روزهای فنا شده‌ام یا شب‌های پر دردم؟ از بغض‌های دائمی‌ام یا چشمان همیشه گریانم؟ نمی‌دانم باید از دستان سرد و لرزانم بگویم یا نبض‌های نامنظمم؟

چگونه می‌توانم از جسمی بگویم که همه شواهد حاکی از مردنش است. چگونه بگویم وقتی که نیستی. می‌خواهم که نباشم، نمانم و نبینم. چطور داستان غم و اندوه این روزهایم را بگویم. از غم‌های بی‌پایانم و دلهره‌های ترسناکم. چگونه می‌توانم از زانوهای بی‌توانم و قامت خمیده‌ام بگویم. چگونه می‌توانم از نحوه مردنم بگویم از لحظاتی که بی تو در مسلخ عشق سلاخی می‌شوم.

چه عذابی است از لحظاتی بگویم که هر دقیقه‌ای ساعتی و هر روزش سالی خواهد بود. چگونه از قلبی بگویم که از لحظه رفتنت دیگر جوابی برای احساساتم ندارد. از قلبی که گویی تصمیم گرفته تا ابد سنگ باشد. دیگر از چه بگویم. تمایل داری از نحوه مردنم بگویم؟ از زمانی که رفتی تمام اعضای وجودم متحدشدن که به‌جای ادامه زندگی در کمای زمان به سر ببرند.

نمی‌دانم آیا از احوال پریشانم خبر داری؟ آثار شکنجه‌های دوریت را بر جسم بی‌جانم می‌بینی؟ رقت‌انگیز است مرور پریشانی و داستان غم پنهانی‌ام. سخت است بگویم از لحظه رفتنت با مرگ طرح دوستی ریخته‌ام و مشتاق به آمدنش هستم. سلام ای مرگ جان‌سوز و جان‌گدازم. مرا در آغوش بگیر که دیگر آغوشی برای پناه گرفتن ندارم.

فهرست مطالب کتاب

سخن ناشر
قلبِ سنگی
من و او
در پناهِ طبیعت
اَسرارِ طبیعت
گودال
در جستجوی معشوق
کلبه عاشقانه
نیمکتِ انتظار
ضیافتِ بدون محبوب
کتابِ خاطراتم
قطارِ بی‌مقصد
روزهای بدون تو
روزهای بیقرار
تنهایی
خونخواهی دل از عقل
مخاطبِ خاص
مجادله با مرگ