معرفی و دانلود کتاب مجموعه داستان کودکان: پنج داستان کوتاه و آموزنده

معرفی کتاب مجموعه داستان کودکان: پنج داستان کوتاه و آموزنده

اگر فرزند شما به خواندن داستان علاقه‌مند است یا عادت دارد قبل از استراحت شبانه به یک قصه کوتاه گوش دهد و سپس به خوابی شیرین برود، کتاب مجموعه داستان کودکان: پنج داستان کوتاه و آموزنده نوشته‌ی نسرین نیکدل انتخاب خوبی برای او خواهد بود. «فداکاری» و «تفکر نقادانه» از جمله مفاهیمی‌ست که در این کتاب به کودکان آموزش داده شده است.

درباره‌ی کتاب مجموعه داستان کودکان: پنج داستان کوتاه و آموزنده

خواندن و شنیدن قصه، تخیل کودکان را پرورش می‌دهد و آن‌ها را با عالم کتاب‌خوانی آشنا می‌سازد. کودکانی که قصه‌های بیشتری شنیده یا خوانده‌اند، هوش و تعامل اجتماعی بالاتری دارند و مسائل پیرامون خود را بهتر درک می‌کنند.

کتاب مجموعه داستان کودکان: پنج داستان کوتاه و آموزنده مجموعه زیبایی‌ست که توسط نسرین نیکدل تألیف شده است. این داستان‌ها که از زبان مادری مهربان برای فرزندش نقل می‌شوند، کودکان را به دنیای خیال‌انگیز قصه‌ها می‌برد.

یکی از داستان‌های این کتاب با عنوان بهترین هدیه، از یک ماجرای واقعی الهام گرفته شده است. این قصه‌ی خواندنی در برنامه پرسش مهر 7، در استان گیلان رتبه اول را کسب کرد.

پیش از این، داستان‌های کتاب حاضر در برنامه کودک رادیو گیلان به صورت نمایشنامه برای بچه‌های دبستانی پخش می‌شد؛ اما از آنجایی که کودکان به شنیدن داستان از زبان والدین خود و به صورت حضوری علاقه بیشتری دارند، این کتاب فرصت مناسبی برای ارتباط برقرار کردن با کودکتان را در اختیار شما قرار می‌دهد.

کتاب مجموعه داستان کودکان: پنج داستان کوتاه و آموزنده مناسب چه کسانی است؟

کودکان 6 تا 12 سال از شنیدن و خواندن این کتاب‌ها لذت می‌برند.

در بخشی از کتاب مجموعه داستان کودکان: پنج داستان کوتاه و آموزنده می‌خوانیم

پدر ومادر او به همراه فیل‌های دیگر برای گردش به جنگل می‌رفتند. همه‌ی فیل‌ها، بچه‌های خود را همراه خود به جنگل می‌بردند. اما فیل کوچولو به علت خرطوم درازش چون به دست و پایش گیرمی کرد و از سایر فیل‌ها عقب می‌ماند، همراه آن‌ها به جنگل نمی‌رفت. چون آن‌ها اورامسخره می‌کردند و مادرش غصه می‌خورد.

ولی فیل کوچولو بسیار باهوش ودانا بود. او بسیار با ادب هم بود. درکارهای خانه به مادرش کمک می‌کرد. خرطومش را گره می‌زد و به مادرش کمک می‌کرد. یک روز، خرطومش را گره زده بود تا همراه فیل‌های دیگر به گردش برود.

همین که فیل‌ها او را با خرطوم گره زده دیدند، شروع به خندیدن کردند. آنقدرخندیدند وخندیدند. یکی از فیل‌ها درحالی که از خنده شدید، شکمش را با دستش گرفته بودگفت: دماغت چقدر بادکرده؟ درازکه بودکم بود؟ حالا باد هم کرده؟!

یکی گفت: دماغ گنده. خلاصه هرکسی یک چیزی می‌گفت. همه به جنگل رفتند وفیل کوچولو با ناراحتی به خانه برگشت، درحالی که دلش پر از غصه بود. تشنه‌اش شده بود. به لب رودخانه رفت. گره خرطومش را بازکرد و آب خورد. چون خرطومش دراز بود مقدار زیادی آب توی خرطومش ریخت.

دوباره به خانه برگشت تا استراحت کند. هنوز چند لحظه‌ای نگذشته بودکه بوی دود حس کرد. به بیرون خانه آمد. خانه فیل همسایه که همیشه او را مسخره می‌کرد، آتش گرفته بود. ابتدا خوشحال شد. با خودش گفت: آخ جون، خوب شد. خانه‌اش بسوزد. دیگرخانه نداشته باشند. آن‌ها همیشه مرا مسخره می‌کنند. اما به یاد حرف‌های پدرش افتاد...

فهرست مطالب کتاب

اشتباه امین کوچولو
بهترین هدیه
دختر کوچولویی که هیچ چیز را بدون دلیل نمی‌پذیرفت
فیل کوچولوی فداکار
گلابی امیدوار