معرفی و دانلود کتاب مترسک مین
برای دانلود قانونی کتاب مترسک مین و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب مترسک مین
کتاب مترسک مین، شامل مجموعه داستانهایی به قلم هوشنگ بهداروند با موضوعات گوناگون است که در قالبهای کوتاه کوتاه یا فلش فیکشن و داستان کوتاه و مینی مال به رشتهی تحریر درآمده.
تا به امروز بیشتر جشنوارههای ادبی عرصه پایداری، با حمایت نهادهای دولتی برگزار شدهاند، اما از دیدگاه برگزار کنندگان نخستین "جشنواره خصوصی داستان کوتاه پایداری" به دلیل آنکه بخشی مهمی از دوران جنگ تحمیلی، با دفاع مردمی پیش رفته، این جشنواره مردمی نیز میتواند در ترویج مفهوم پایداری و شنیده شدن صداهای ناگفته ادبیات دفاع مقدس، مؤثر باشد.
هوشنگ بهداورند یکی از شرکت کنندگان همیشگی "جشنواره خصوصی داستان کوتاه پایداری" بوده است که اکنون مجموعه داستانهای ایشان به زیور طبع آراسته شده است.
در بخشی از کتاب مترسک مین میخوانیم:
یک ماهی از راهاندازی کلاس نهضت سواد آموزیم میگذشت، دو برادر در بین پانزده دانشآموزم، درسشان حرف نداشت. مثل مرواریدهایی بودند که آدم آنها را در جوی آب پیدا کند، دقیقا یادم نمیآید چه کسی آنها را به من معرفی کرد. سر وضع مرتبی نداشتند. به راحتی میشد فهمید که فقر، مغز استخوانِ زندگی آنها را سوزانده است، پاهای تاول زده از کفش بیرون افتاده برادر بزرگتر این را داد میزد.
تصمیم گرفتم با حقوق اولم برای کسانی که از نعمت پدر بیبهرهاند کفش ارزان قیمت بگیرم و برای بقیهی بچهها جوراب. پس به بهانه شغل پدرتان چیست؟ فهمیدم، بین پانزده دانشآموزم، فقط این دو برادر یتیم هستند. دو برادر میگفتند: که چند وقت پیش، پدرشان را بر اثر یک بیماری ناعلاج از دست دادهاند و با عمویشان زندگی میکنند. وقتی شماره پاهایشان راپرسیدم، بارانی برادر بزرگتر گفت: شماره پاهایش چهل و چهار است. در حالی که کفشهای پاره پورهاش که انگار دهان به طعنه باز کرده بودند شماره خیلی کمتر از این را نشان میداد.
هر هفته یک ساعت را به عنوان زنگ ورزش در برنامه درسی آنها گنجانده بودم تا با این کار تنوعی بوجود آورده باشم. زنگهای ورزش همه بچهها با کفش کتانی، بازی میکردند، جز بارانی که همیشه خدا، پابرهنه بازی میکرد، هر وقت علتش را میپرسیدم میگفت: آقا میترسیم پاره شوند، تازه این زخمها که چیزی نیست! این در حالی بود که بیشتر اوقات، پوست پایش روی آسفالت برداشته میشد.
سه، چهار ماهی از شروع سال تحصیلی میگذشت؛ باران نمنمی در حال باریدن بود. پای تخته کلاس نوشته بودم «گذشت» و در مورد موضوع گذشت و فداکاری، برای بچهها توضیح میدادم.
فهرست مطالب کتاب
سخن ناشر
واکس مجانی
پازل آشفته
شاعر شهید
عروسک و بچه
حنای شهادت
زندگی نباتی
مستطیل خاکی
پیشروی
ترکش ولگرد
پیشروی پدر
مترسک مین
سُرنگ زندگی
دریا کنار
حکم تخلیه
بعد از جنگ
بشقاب پرنده
اسمارتیسهای بابا
دندان طلا
غواصها اجازۀ درد کشیدن ندارند
حسادت کودکانه
عقد خاک
آمبولانس دشمن
برشانههای اروند
سایۀ جنگ
کارنامۀ شهادت
خیال خمپاره
گلدان چوبی
خط عمر
زن یا آهو
عروسک کوکی
دهانهای الله اکبر گو
از پرندهها بدم مییاد
آکواریوم
کالای شکستنی
اسب اصیل
اشک تابوت
بازی با آتش
گوسفند نذری
تکواندوکار
آرایشگر
گمشده
سنگ قبر
گوسفندی درون چاه
دندانهای مصنوعی پدربزرگ
چشمه گَری
چاه و طناب
ترسناکترین داستان جهان
استعداد نقاشی
گوسفند عقیقه
خلع سلاح
کلاس جبرانی
دعای طول عمر
خواب اسب
برنامۀ غذایی
ضرب دیدگی
مرغ مینا
فرزند خوانده
الهۀ شکار
هووی فلزی
اسب آسیاب عشق
آذوقۀ تظاهرات
استاد بزرگ
بهانۀ شکلات
نقطه پایان
باشگاه بدنسازی
سیب گلو
تنهایی آدمها
خون عشیره
بارانی شدن
قطار باران
راز امید
مثل لکه جوهر
آستین خالی پدر
دوش بی تفنگ بوسیدن ندارد
گلی در کویر
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب مترسک مین |
نویسنده | هوشنگ بهداروند |
ناشر چاپی | انتشارات هزاره ققنوس |
سال انتشار | ۱۳۹۵ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 101 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-286-097-2 |
موضوع کتاب | کتابهای انقلاب و دفاع مقدس |
سلام؛ کتاب بسیار جالبی از خاطرات ارزنده جانبازان عزیز، آموزشیاران سختکوش و دیگر مردمان رنجدیده این مرز و بوم که شایسته تقدیر و توجه است و میتوان درسهای زیادی را از این کتاب گرفت. باتشکر از دست اندکاران محترم کتابراه و جناب بهداروند.