معرفی و دانلود کتاب ماهی جان
برای دانلود قانونی کتاب ماهی جان و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب ماهی جان
کتاب ماهی جان مجموعهای از داستانهای کوتاه زهرا محمودی است. داستانهای این کتاب به سبک واقعگرایانه نگاشته شدهاند و با عناصر زندگی روزمره در ارتباط هستند. این شما و این مجموعهای ارزنده از داستانهای کوتاه فارسی.
دربارهی کتاب ماهی جان
کتاب ماهی جان مجموعهای از داستانهای کوتاه رئالیستی، نوشتهی زهرا محمودی است. محمودی از عناصر زندگی روزمره بهره گرفته است تا به خلق داستانهای واقعنما و واقعگرا دست بزند. فضای داستانهای او فضایی طبیعی و واقعی است. زهرا محمودی در تمام داستانهای این مجموعه جهانی واقعی را میسازد و با سبک نگارش گیرایش خواننده را در میان این جهان غرق میکند. زبان داستانهای او ساده و روان است. جملههای بلند موجب ملال مخاطب میشود، لذا او با جملههای کوتاه در ذهن مخاطب تعلیقی نسبی ایجاد میکند و به تحرک و جذابیت داستانهایش میافزاید.
گیرایی داستانهای کوتاه محمودی، جز آن که حاصل زبان اوست، حاصل ایجاد تعلیقهای داستانی هم هست. برای مثال او در اولین داستان کوتاه مجموعه، زندگی دختری را روایت میکند که مادرش را نمیشناسد و حالا به فکر پیدا کردنش افتاده. نویسنده جزئیات طرح داستانش را مخفی نگه میدارد تا به تناسب روایت، هرکدام را در لحظهای که لازم است برای مخاطب بیان کند. این تعلیقها ذهن خواننده را درگیر میکند و او را تا پایان هر داستان کوتاه میکشاند.
کتاب ماهی جان یازده داستان دارد. حال و هوای حاکم بر این مجموعهی داستان را میتوان با توجه به نام برخی از داستانهای کوتاه این کتاب، درک کرد: حمیرا، اینطوری شد که عاشق شدم، پنجره، ماموریت اداری، میدان فردوسی، و... .
این مجموعه داستان به همت انتشارات بازاندیشی منتشر شده است.
کتاب ماهی جان برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای واقعگرایانه مناسب است.
در بخشی از کتاب ماهی جان میخوانیم
فرشم را به خانهی خواهرم بردم. فرشی که خاطرههای زیادی با خود حمل میکرد. پنجره را همانجا گذاشتم. قبل از من هم کسانی بودند که فرشهایشان را برده بودند و پنجره را جا گذاشته بودند. کسانی که مثل من، ملال را از آن پنجره تماشا کرده بودند. و کسانی که بعد از من، فرشهایشان را پهن کردند و دوباره جمع کردند. یکیشان را میشناختم. بعد از من صاحب آن پنجره شد: رازمیک، همان پسر خجالتی که لابد آنقدر پشت آن پنجره ایستاد تا سرانجام، آن رسوایی را دید و همسایهها را برای دیدنش دعوت کرد. شاید آن صحنهها، ملال را برای مدتی دور کرد از آن پنجره، و از آن خانه. شاید از محله، یا حتی از شهر.
به خواهرم گفتم نباید فرش تا شود وگرنه میشکند. اما او به خاطرههای فرش اهمیت نمیداد، حتی اگر میشکستند. خواهرم آنقدر شاعر نبود که زبان فرشها را بداند. خیلیها نمیدانند. فرشها راز دلشان را برای هر کسی نمیگویند. مثل پنجرهها نیستند که همه چیز را برای همه کس تعریف کنند. سالها بعد بود. برای خواندنِ خاطراتم از روی خطوط خیابانهای آن شهر رفته بودم. به شهر ملال. به شهر سکوت. و به آن محلهی ارمنینشین که زبانش را نمیدانستم. در هیاهوی آنهمه حرفهای بیمعنی، گاهی کلمهای آشنا مییافتم. و دختری کوچک در آن محله زندگی میکرد؛ که گاهی، به اندازهی کسری از ثانیه، ملال را از محله میشست. نامش آنژل بود. آنژل هر بار کلمهای یادم میداد و دایرهی لغاتم را بزرگتر میکرد. من هم نام او را ترجمه کردم. قرار بود کلمههایی را که والدین فرشته به او یاد نداده بودند؛ من به او یاد دهم و او کلماتی را که والدین من بلد نبودند یاد دهند، به من یاد دهد. قرار ناگفته به جایی نرسید. زبان کودکانهی او قراردادهای هر زبانی را به سخره میگرفت و از هر کلمه، زبانی جدید میآفرید که هیچ کس معنایش را نمیفهمید. همان روز که در گوشه گوشهی شهر به دنبال خاطراتم میگشتم، از آن محله رد شدم. مادر آنژل صدایم کرد: "آخچیک."
فهرست مطالب کتاب
حمیرا
اینطوری شد که عاشق شدم
باغ گل
پنجره
چای
ماموریت اداری
مرجان
مهرو
میدان فردوسی
مینا
ماهیجان
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب ماهی جان |
نویسنده | زهرا محمودی |
ناشر چاپی | انتشارات بازاندیشی |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 89 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-99846-5-7 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |