معرفی و دانلود کتاب فوتبال و جنگ
برای دانلود قانونی کتاب فوتبال و جنگ و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب فوتبال و جنگ
کتاب فوتبال و جنگ نوشتهی محمود جوانبخت، جلد هشتم از مجموعه «قصه فرماندهان»، زندگینامهی شهید کاظمی، از فرماندهان بزرگ دفاع مقدس را در قالب داستانی جذاب روایت میکند.
هنگامی که بخواهید سرزمینی را بیشتر و بهتر بشناسید لازم است قصه زندگی آدمهایش را بخوانید. اگرچه همه میدانند که صفحه، صفحه تاریخ شرح حماسههای مردم سرزمین عزیزمان است. اما شاید هیچ دورهای مانند سالهای دفاع مقدس نباشند. انگار در این دوران فرماندهان به تنها موضوعی که فکر نمیکردند پاداشهای دنیوی بوده است.
محمود جوانبخت به دلایلی قبل از نگارش این کتاب درباره شخصیت شهید کاظمی مطالعاتی انجام داده و نسبت به او شناخت داشته است. به عقیده او، زمانی که محدوده نوشتن پیرامون شخصیت یک فرد است، نمیتوان رگههایی از تخیل را به آن اضافه کرد. مگر آن که ماجراهایی جالب در زندگی آن افراد باشد. در این صورت تا زمانی که به حقیقت ماجرا و شخصیت حقیقی آن فرد آسیبی نرسد، میتوان چاشنی تخیل را هم به آن افزود.
نویسنده در نگارش فوتبال و جنگ گفت و گوهای ارزشمندی با برادر شهید کاظمی و همرزمان او داشته و از منابع مکتوبی که درباره سرداران شهید استان تهران تهیه شده، به خوبی بهره برده است. جوانبخت از زندگی این شهید، هشت ماجرای جذاب که سوژههای مناسبی برای این داستان بودهاند استفاده کرده است.
از جمله داستانهای حیرتانگیز این اثر میتوان به آخرین قصه کتاب اشاره کرد که بر مبنای خاطرهای از دوست آن شهید روایت شده است. در این خاطره به دورانی اشاره میشود که او برای سفر مکه انتخاب شده است اما ناصر کاظمی به دوستش پیشنهاد میدهد به جای او به این سفر برود و میگوید: ممکن است تو به مکه بروی و من پیش خدا بروم. در نهایت صبح روزی که آماده اعزام به مکه است خبر شهادت کاظمی را از رادیو میشنود.
در بخشی از کتاب فوتبال و جنگ میخوانیم:
جمعیت زیادی منتظر هلیکوپتر آقای رئیسجمهور بودند. دستها سایبان شده بود و چشم به دور دستها دوخته بودند. جوان وقتی جمعیت را دید ناخودآگاه به طرفشان کشیده شد. از صبح در کوچه، پس کوچهها پرسه زده بود. فکر کرد، چه چیزی بهتر از این، شاید در شلوغی میتوانست از آب گلآلود ماهی بگیرد و خرج امروزش را از جیب کسی بردارد. کار هر روزش بود. بالاخره خرج مواد مخدر را باید در میآورد. آب دماغش را به زحمت بالا کشید و میان جمعیت خزید. چندبار خواست دست به کار شود ولی موقعیّت مناسب نبود.
بالاخره مردی را دید که چشم به آسمان دوخته و به تنهزدنها بیاعتناست. تنهای به مرد زد و در چشم به هم زدنی کیف پول مرد را از جیب عقب شلوارش در آورد.
تندی خودش را گم و گور کرد تا ببیند چقدر کاسب شده. امّا با دیدن چند برگ کاغذ که آدرس و شماره تلفن روی آنها نوشته شده بود، حسابی دمغ شد. یکهو صدای هلیکوپتری که آرام آرام پایین میآمد، بلند شد. مثل دیگران چشم دوخت به هلیکوپتر. جمعیت دایره بزرگی را خالی میکردند تا هلیکوپتر بنشیند.
او جلوتر از همه بود. هلیکوپتر زمین نشست و درهای کشوییاش باز شد. «بنیصدر» را دید که جمعیت به طرفش هجوم میبرد. جوان هم به طرف رئیس جمهور کشیده شد. در دلش گفت: «اگر بتوانم جیب رئیس جمهور را بزنم، حتماً پول خوبی دستم میآید» از این خیال خندهاش گرفت.
فهرست مطالب کتاب
پیشگفتار
پاهای خونی
حسادت
غریبهها
فرماندار موفرفری!
توکل بر خدا
عینک آقای رئیسجمهور
فوتبال و جنگ
او هنوز زنده است
ملاقات با خدا
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب فوتبال و جنگ |
نویسنده | محمود جوانبخت |
ناشر چاپی | انتشارات سوره مهر |
سال انتشار | ۱۳۸۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 56 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-471-647-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان دفاع مقدس برای نوجوانان |