معرفی و دانلود کتاب عشق و دیگر هیچ
برای دانلود قانونی کتاب عشق و دیگر هیچ و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب عشق و دیگر هیچ
کتاب عشق و دیگر هیچ، شامل یک رمانک و دو داستان کوتاه هست که هر سه را بانوی نویسنده، الکساندرا کولونتای، تنها عضو کمیتهی مرکزی حزب کمونیست در زمان انقلاب بلشویکی، بعدها در تبعید نوشته است.
قصۀ اصلی، بلندترین و مهمترین داستان کتاب عشق و دیگر هیچ (A Great Love)، در زمان کمی پس از انقلاب 1905 روسیه میگذرد و تا زمان انقلاب 1917 ادامه دارد. صدها پناهنده و آوارهی فعال سیاسی در سراسر جهان به ویژه در پاریس، پراکنده میشوند و علیه رژیم تزاری مبارزه میکنند و در این میان ماجراهای عاشقانهای بین بعضیشان درمیگیرد که معروفترینشان ماجرای عشقی لنین و یکی از اعضای سیاسی برجسته، به نام اینسا است. این داستان به قدری پرشور است که در بخشی یادآور مادام بواری است و از زبان راوی زن داستان بیان میشود.
داستان الکساندرا کولونتای (Alexandra Kollontai) به زمان و مکان خاصی اشاره نمیکند. تنها میدانیم که در فرانسه اتفاق میافتد و در سال 1905. شاید این ویژگی میخواهد بگوید که این داستان یا امثال این داستانها در همه جای دنیا ممکن است رخ دهد و وجود آدمها است که به مکان معنا و مفهومی ویژه میدهد.
قهرمان زن داستان به هیچ وجه آسیب پذیر و شکننده نیست و مخاطب را وادار به پذیرش خود میکند. او نماد استقامت زن نوگرا و آگاه است.
نویسنده درباره این اثر و شخصیت آن میگوید:
«واقعیت خشن هرچه کمتر سوزناک شود و روانشناسی زن هرچه واقعیتر ارائه شود، با تمام کشاکشها، سر دردها و بلند پروازیها، همه مشکلات، تناقضها و پیچیدگیها، برای تصویر معنوی زن نو و بررسی آن دستمایه غنیتری در اختیار خواهد داشت.»
الکساندرا کولونتای یک انقلابی بلشویک، مبارز و مدافع حقوق زنان و اولین سفیر زن جهان بود. او طرفدار عشق آزاد بود و مطالب بسیاری درباره زنان و مسائل اجتماعی دیگر نوشت و در دهههای 70 و 80 میلادی، بیرون از اتحاد شوروی، نظرات بسیاری به کولونتای به عنوان تئوریسیون آزادی زنان و انقلاب جنسی جلب شد.
در بخشی از کتاب عشق و دیگر هیچ میخوانیم:
ناتاشا آن شب به خواب عمیقی فرو رفت و سرحال و آسوده و مصمم به نادیده گرفتن آخرین بقایای دیرپای فلاکت شب پیش بیدار شد. حالا که خطر رفع شده و سنیا زنده و در حال بهبود بود، دیگر چندان جای غم و غصه نبود. شاید همین روزها او را ببیند، آن وقت خیلی بیپرده به او میگوید اینطور بیخیال رفتار کردن با عشق چه چیز هولناکی است. برایش توضیح خواهد داد که اگر تارهای قلب کسی را زیادی بکشی، عشق میمیرد.
از وقتی آمده بود، این اولین صبحی بود که از قهوهاش کیف میکرد. به دختر خدمتکار که قهوه را آورده و گفته بود چه روز بهاری معرکهای است و خانم بد نیست برای قدم زدن برود، لبخند گرمی زد. دختر آهی کشید و گفت اگر مثل خانم وقت داشت، بیرون میرفت و صبح تا شب همه جا را میگشت.
ناتاشا نامههای کاری را خواند و برای اولین بار پس از چندین روز توانست با جدیتی که از او میخواستند با آنها همراهی کند. شرمنده شد که این همه از مکاتبات عقب مانده است. طولی نکشید که یک دسته بزرگ نامه نوشت و تازه اینها را از جلوی چشم برداشته بود که نیاز به نوشتن جزوهای که عملاً دست نخورده در کشو گذاشته بود جان گرفت. خوب، برای اولین بار در شهر «ج» توانست با روانی معمولی چیز بنویسد. جملههای درست، روشن و دقیق، یکباره به ذهنش آمد و از قلمش جاری شد و به صورت سلسله زنجیر منطقی منظم عقاید درآمد. نفهمید کی روز گذشت و هوا تاریک شد. فصل اول را تمام کرد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب عشق و دیگر هیچ |
نویسنده | الکساندرا کولونتای |
مترجم | مهدی غبرایی |
ناشر چاپی | انتشارات اژدهای طلایی |
سال انتشار | ۱۳۹۶ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 160 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-8630-76-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه خارجی |