معرفی و دانلود کتاب عروس ناخواسته
برای دانلود قانونی کتاب عروس ناخواسته و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب عروس ناخواسته
عشق بیش از شیرینی با رنج همراه است؛ رنجی که هرکسی توان به دوش کشیدن آن را ندارد. کتاب عروس ناخواسته نوشتهی میترا شیرانلی داستان عاشقانهی دختر جوانی به نام توتیا را روایت میکند که دلدادهی پسرعمویش، آراد میشود. اما اتفاقاتی که در گذشته خانوادگیشان رخ داده است، داستان عشق آن دو را به شکل دیگری رقم میزند.
دربارهی کتاب عروس ناخواسته
عشق مسیری را پیش پای آدمها قرار میدهد که برای هرکسی منحصربهفرد و خاص است. بعضیها عشق را با شیرینی و زیباییهایش تجربه میکنند و بعضیها با تلخی و نازیباییهایش! درست مانند عشق میان آراد و توتیا که تازه ابتدای مسیر دردآور دلدادگیست!
توتیا دخترعموی آراد است و به این علت که مادرش، عروس ناخواستهی خانواده پدری بود، از سوی آنها طرد شده است. توفان، پدر توتیا، که همسرش را از دست داده، به دلیل عشقی که به او داشته، هرگز ازدواج نکرده است و با توتیا و به دور از خانوادهاش زندگی میکند. اما توتیا پس از سالها دوری از خانواده پدریاش متوجه میشود که آراد دلبستهی اوست و عشقی میان آن دو شکل میگیرد. این درحالیست که هر دو میدانند رسیدنشان به یکدیگر، شبیه به یک آرزوی محال است، چراکه از گذشته چیزهایی شنیدهاند و از بحرانی بودن شرایط خانوادگیشان خبر دارند.
توتیا برخلاف عشقی که نسبت به آراد دارد، برای آنکه به سرنوشت تلخ مادرش دچار نشود، ابراز عشق او را پس میزند. این اتفاق، آغاز جنون آراد است و سرنوشت هر دوی آنها را تحتتأثیر قرار میدهد.
کتاب عروس ناخواسته نوشتهی میترا شیرانلی ازجمله رمانهای عاشقانه ایرانی است که با خواندن آن به دنیای عجیب و پرتلاطم عشق پا میگذارید.
کتاب عروس ناخواسته برای چه کسانی مناسب است؟
همهی کسانی که به رمان و داستانهای عاشقانه ایرانی علاقهمندند، از مطالعهی کتاب عروس ناخواسته لذت میبرند.
در بخشی از کتاب عروس ناخواسته میخوانیم
پشت پنجره ایستادم. در حدود ده سانتی متر برف روی زمین نشسته بود و برف همچنان میبارید. زمین یکپارچه سفید شده ویلا وسوسهام کرد، کمی روی برفها قدم بزنم. کاپشنم را برداشتم و به حیاط رفتم. مشتی برف برداشتم و در دستم فشردم. سردی آن برایم لذت بخش بود. سردی برف قلبهای سرد مادر و دیگران را به یادم انداخت. در دل از خدا خواستم به قلبهای سرد آنها گرمای مهر و محبت نسبت به تارا، را بتاباند. وقتی برگشتم شام آماده بود. به سراغ تارا رفتم تا برای صرف شام صدایش کنم. اما او خواب بود. دلم نیامد بیدارش کنم و به تنهایی پایین رفتم.
صبح روز بعد، وقتی ازخواب بیدار شدم، تارا در اتاق نبود. ساعت، شش صبح را نشان میداد. وحشت بر وجودم چنگ انداخت. یعنی او کجا رفته بود؟! با عجله بلند شدم و برای یافتنش پایین رفتم. تمام خانه را گشتم اما نبود. کاپشنی روی دوشم انداختم و به حیاط رفتم. بیاختیار به طرف ساختمان سرایداری رفتم. آن جا بعد از مرگ آقا اسفندیار خالی مانده بود. لای در باز بود. آهسته آن را گشودم. تارا درست روبروی در نشسته بود. جایی که چند سال پیش هنگام فوت پدربزرگش او را بالای سر جسد او دیده بودم. وارد اتاق شدم. داشت به جایی که جسد آقا اسفندیار، سالها پیش آن جا قرار داشت، نگاه میکرد. مثل این که واقعاً جسدی آن جا وجود داشت.
برفهایی را که روی شانهها و سرم نشسته بودند، با دست پاک کردم. تارا خود را جمع کرده و این طور به نظر میرسید که از سرما رنج میبرد. به طرفش رفتم. متوجهام شد. او همیشه به احترامم برمیخاست. این بار هم طبق عادت میخواست بلند شود که نتوانست. سنگینی بچه آن زرنگی را از او گرفته بود.
گفتم: نمیخواد بلند شی عزیزم.
- سلام توفان، صبحت بخیر.
کنارش نشستم و گفتم: علیک سلام. صبح تو هم بخیر. چی شده؟ چرا صبح به این زودی بلند شدی؟
کاپشن را روی شانههایش انداختم. آن را محکم به خود پیچید و گفت: خیلی سرده.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب عروس ناخواسته |
نویسنده | میترا شیرانلی |
ناشر چاپی | انتشارات آئیسا |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 370 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-99195-1-4 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |
مسائل کوچیک رو خیلی بزرگ میکردن و کش میدادن
جوری بود که ادامش رو قشنگ میتونستی حدس بزنی
در کل پیشنهاد نمیکنم.