معرفی و دانلود کتاب سه فیلم‌ نامه: دل تاریکی، نازنین، داستان دوست

معرفی کتاب سه فیلم‌ نامه: دل تاریکی، نازنین، داستان دوست

کتاب سه فیلم‌ نامه به‌قلم سعید عقیقی، فیلم‌نامه‌نویس، مدرس، منتقد و کارگردان سینمای ایرانی‌ست. «دل تاریکی»، «نازنین» و «داستان دوست» عناوین این سه فیلم‌نامه هستند و هر سه درونمایه‌ی اجتماعی دارند. در ادامه شرح مختصری را راجع به آن‌ها خواهید خواند.

درباره‌ی کتاب سه فیلم‌نامه

فیلم‌نامه و نمایش‌نامه بی‌شک از پرطرفدارترین دسته‌های ادبی هستند که طرفداران خاص خود را دارند و نگارش آن‌ها نه‌تنها تسلط بر اصول و قواعد داستان‌نویسی را لازم دارد، بلکه نویسنده باید از مهارت‌های مربوط به کارگردانی و شناخت قواعد ساخت فیلم نیز بهره‌مند باشد. در این میان هستند کارگردانانی که با علم بر اصول و فنون سینما و تبحر در هنر نویسندگی، فیلم‌نامه‌هایی زیبا با داستان‌های قوی را به رشته‌ی تحریر درآورده‌اند. سعید عقیقی شاید یکی از همین افراد باشد. او فیلم‌نامه‌نویس، مدرس، منتقد و کارگردان معروف سینما، متولد سال 1349 در کرمانشاه است و در حوزه‌ی فعالیت خود سه فیلم‌نامه هفت پرده، شب‌های روشن و صداها را به رشته‌ی تحریر درآورده.

فیلم‌نامه‌ی اول از کتاب سه فیلم‌نامه، دل تاریکی نام دارد. عقیقی داستان زنی فرازمینی و مرموز را روایت می‌کند که سوار اتومبیل مرد میانسالی به‌نام رضا شایسته می‌شود. همسر رضا چند سالی‌ست که از دنیا رفته و حالا او تصمیم به ازدواج مجدد با زنی گرفته که از نظر مالی وضعیت نسبتاً خوبی دارد. اینکه رضا از این ازدواج چه قصد و هدفی دارد، در ابتدای داستان ذهن خواننده را به خود مشغول می‌کند. اولین قرار رضا با زن در رستورانی شیک و مجلل است و پس از اینکه او را با اتومبیل خود به منزل می‌رساند، زن مرموز داستان، پا به صحنه می‌گذارد، زنی سیاه‌پوش بدون چهره‌ی مشخص که رضا را به گذشته‌های دور می‌برد. گذشته‌هایی تاریک و شاید فراموش‌شده که در آن، زنانی به دست یا به دستور این مرد قربانی شده‌اند و حالا شاید این زن آمده که انتقام همه‌ی آن‌ها را از رضا بگیرد!

«نازنین» نام فیلم‌نامه‌ی دوم کتاب و که برداشتی آزاد از داستان نازنین فئودور داستایفسکی ‌است. صحنه‌ی آغازین داستان مربوط به یک گورستان در امامزاده طاهر است. در میان نمایی دور، مردی دیده می‌شود که چمباتمه زده، در خودش جمع شده و صورتش را در میان دست‌هایش پنهان کرده است. انگار در محراب عبادت زانو زده و به زاری نشسته باشد. چهره‌‌ی مرد دیده نمی‌شود. و بعد صحنه به داخل خانه‌ی یکی از شخصیت‌ها یعنی فرهاد تغییر می‌کند و پس از آن نیز، عقیقی نمایی از یک عتیقه‌فروشی را توصیف می‌کند. زنی به‌نام نازنین وارد مغازه‌ی عتیقه‌فروشی فرهاد شده و جنسی را روبه‌روی او می‌گذارد و می‌خواهد ارزش و قیمت آن را بداند. فرهاد نگاهی سرسری به جنس می‌اندازد و می‌گوید که مفت نمی‌ارزد. بعد آن را به دست صاحبش برمی‌گرداند و صدای دور شدن قدم‌های زن به گوش می‌رسد. اما چند لحظه بعد زن (نازنین) با عجله برمی‌گردد و سؤال دیگری از فرهاد می‌پرسد. سؤالی که فرهاد را غافلگیر می‌کند. فرهاد می‌بیند که نازنین گردنبندی را از گردن خود باز کرده و از او می‌پرسد که آیا طلا هم قبول می‌کند یا نه، فرهاد می‌گوید که طلافروش نیست! اما نازنین که در پی فروش گردنبند خود نبوده، از او می‌خواهد که آن را در ازای دریافت پول پیش فرهاد گرو بگذارد. در ادامه مرد جوان مقداری پول به زن قرض می‌دهد و ماجرا ادامه پیدا می‌کند.

سعید عقیقی سومین فیلم‌نامه‌ی این مجموعه با نام «داستان دوست» را نیز با اقتباسی از فیلم شاعرانه و کلاسیک «ارثیه فامیلی» اثر والریو زورلینی، کارگردان شهیر ایتالیایی، نوشته است. این سه فیلم‌نامه در نوع خود از بهترین‌ها هستند و متن آن‌ها بسیار ماهرانه نوشته شده که موجب جذب مخاطبان این حوزه خواهد شد.

نشر افکار کتاب سه فیلم‌نامه را منتشر و روانه‌ی بازار کتاب کرده است.

کتاب سه فیلم‌نامه برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به هنرهای نمایشی معاصر علاقه‌مند هستید، پیشنهاد می‌کنیم مطالعه‌ی آثار سعید عقیقی را از دست ندهید.

در بخشی از کتاب سه فیلم‌ نامه: دل تاریکی، نازنین، داستان دوست می‌خوانیم

مهندس رضا شایسته، تقریباً پنجاه‌ساله، با موهای جوگندمی که کمی از شادابی‌اش کاسته و در عوض، چهره‌ای جاافتاده به او بخشیده، مدیر یک شرکت معتبر نیمه دولتی‌ست که به تدریج سرمایه‌ی خود را جدا کرده و یک امپراتوری کوچک، اما قدرتمند خصوصی برای خود تشکیل داده است. نخستین بار، او را در یک رستوران مجلل، سر میز شام می‌بینیم. زنی با ظاهری موقر و محجوب، اما هوشمند و محتاط، روبه‌روی او نشسته است. رضا برایش از گذشته می‌گوید و از حرف‌هاشان، پرسش‌های زن و پاسخ‌های رضا، می‌فهمیم که همسر رضا چند سالی‌ست که در گذشته و او، احساس می‌کند که باید محبتش را نثار زنی دیگر کند. زنی که او را بفهمد و در عین حال، شریک دل و سرمایه‌اش باشد. هم‌چنین درمی‌یابیم که زن، بیوه‌ی یک سرمایه‌داار معتبر است که در تجارت، تجربه‌ی زیادی ندارد.

اما از طریق همین گفت‌وگوی شبانه می‌خواهد بفهمد که رضا او را برای چه به این مهمانی شام دعوت کرده است؟ هوسی زودگذر، محبتی واقعی یا جذب سرمایه‌ی بیش‌تر؟ آن‌دو، مثل دو شطرنج‌باز ماهر، مهره‌هاشان را به حرکت درمی‌آورند و زن، جایی می‌بازد که رضا با حالتی بغض‌کرده و نومید، از گذشته حرف می‌زند و با نوعی احساس خسران و باختن، کمبود عاطفه را دلیل شکست و تنهایی همیشگی‌اش می‌داند. رضا در میان بغض، هم‌دردی زن را می‌بیند و آمادگی‌اش را برای همکاری و همراهی. رضا به زن وعده می‌دهد که با کمک یکدیگر، در تجارت و عشق موفق خواهند شد. مشخص است که رضا از زن خواسته است تا اتومبیلش را نیاورد. رضا زن را تا مقابل منزلش می‌رساند و بدش هم نمی‌آید که به داخل دعوت شود. اما زن با آرامش و احترام، به او می‌فهماند که هنوز کاملاً او را نپذیرفته است.

فهرست مطالب کتاب

پیش‌درآمد
دل تاریکی
طرحی برای یک فیلم بلند
نازنین
داستان دوست