معرفی و دانلود کتاب زنی در کنار ویترین‌ها

معرفی کتاب زنی در کنار ویترین‌ها

کتاب زنی در کنار ویترین‌ها، یک مجموعه‌شعر با درونمایه‌ی عاشقانه و فلسفی‌ست که مثل دیگر اشعار احمدرضا احمدی، چشم‌اندازی خیال‌انگیز و متفاوت از دنیای پیرامون ارائه می‌دهد. این شعرها بازتاب‌دهنده‌ی سلوک و دغدغه‌های دوران سالمندی شاعر هستند.

درباره‌ی کتاب زنی در کنار ویترین‌ها

احمدرضا احمدی شاعری‌ست که با کلمات خود نقاشی می‌کند. این ویژگی از نخستین مجموعه‌‌اش، کتاب «طرح»، که در زمان خود توجه منتقدان و صاحب‌نظران را برانگیخته بود، در شعر او وجود دارد. به بیان دیگر ارائه‌ی تصاویر تازه و متفاوت در سبک ادبی او به‌وضوح احساس می‌شود. در مجموعه‌شعر زنی در کنار ویترین‌ها نیز شاهد چنین فضاسازی‌های ملموس و خیال‌انگیزی هستیم.

در این اثر، شاعر به خوبی عواطف دوران سالمندی خود را ابراز می‌کند و نگاهش را درباره‌ی موضوعاتی چون عشق، مرگ و زندگی به مخاطب خود منتقل می‌نماید. از جمله درونمایه‌های شعر احمدرضا احمدی می‌توان به موضوع زن، دقت نظر نسبت به رنگ‌ها و مرگ‌اندیشی اشاره کرد که در شعر او دارای بسامد بالایی هستند. او در زمینه‌ی نقاشی نیز فعالیت حرفه‌ای دارد و می‌توان انعکاس زیاد رنگ‌ها را در اشعارش به‌دلیل این گرایش هنری او دانست.

در مجموع، شعر احمدرضا احمدی با استفاده از تکنیک‌هایی چون آشنایی‌زدایی و هنجارگریزی، خواننده را دچار احساس شگفتی و غافلگیری می‌کند و دنیایی پاک و کودکانه را به مخاطب خود عرضه می‌دارد؛ دنیایی که نتیجه‌ی سال‌ها زیست شاعرانه و دقت در جزئیات پیرامون است. کتاب زنی در کنار ویترین‌ها، سال 1394 از سوی نشر چشمه منتشر شده است.

کتاب زنی در کنار ویترین‌ها مناسب چه کسانی است؟

این کتاب به علاقه‌مندان شعر معاصر و دوستداران قلم احمدرضا احمدی توصیه می‌شود.

با احمدرضا احمدی بیشتر آشنا شویم

احمدرضا احمدی در سال 1319 در شهر کرمان چشم به جهان گشود. دوره‌ی ابتدایی را در شهر زادگاهش سپری و 7 سال بعد همراه با خانواده به تهران مهاجرت کرد و در مدرسه دارالفنون به تحصیل مشغول شد. در کودکی به شعر علاقه‌ی زیادی داشت و همین موضوع او را در بزرگسالی به سمت شعر کشاند. او با نظم و نثر و ادبیات کهن ایران آشنایی عمیقی داشت و اشعار نیمایی که او سرود دستمایه‌ای شد تا طرح متفاوتی را در شعر معاصر شروع و پی‌ریزی کند. احمدی اولین مجموعه شعرش را با عنوان «طرح» در سال 1340 منتشر کرد که مورد توجه بسیاری از شاعران و منتقدان در آن دهه قرار گرفت. او در دهه‌ی 40 به یکی از شاعران برگزیده‌ی معاصر پس از نیما و شاملو تبدیل شد.

او در ادبیات کودک و نوجوان هم نقش به‌سزایی داشته است و در سال 1378 سومین جایزه شعر خبرنگاران با مراسمی ویژه و خصوصی در خانه احمدرضا احمدی برگزار شد. هم‌چنین در سال 1378 کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تندیس مداد پرنده را در مراسم بزرگداشتش به او اهدا کرد. او در سال 1385 جایزه شعر بیژن جلالی را اخذ نمود و نامزد دریافت جایزه هانس کریستین اندرسن در سال 1388 شد.

از دیگر کتاب‌های این شاعر معاصر می‌توان به کتاب‌های «ما روی زمین هستیم»، «عاشقی بود که صبحگاه دیر به مسافرخانه آمده بود»، «لکه‌ای از عمر بر دیوار بود»، «از نگاه تو زیر آسمان لاجوردی»، «هزار پله به دریا مانده است»، «ویرانه‌های دل را به باد می‌سپارم»، «قافیه در باد گم می‌شود»، «نثرهای یومیه» و «من فقط سفیدی اسب را گریستم» اشاره کرد.

در بخشی از کتاب زنی در کنار ویترین‌ها می‌خوانیم

مانی به خودش آمد
که سنش از هفتاد گذشته
بود
از تشنگی آب‌های شور را
نوشیده بود
از گرسنگی تکه‌نانی خشک را
سق زده بود
هر کس به سراغش می‌آمد
تلفن مُردگان را می‌خواست
و نام گُل‌هایی را که فراموش
کرده بود
سال‌ها روی هم
انباشته شده بودند
آسمان آینه‌ای شده بود
که شوربختی‌هایش را
چندین برابر بزرگ می‌کرد.

فهرست مطالب کتاب

حقیقت
راه نجات
سیزده‌ساله بود
آسوده‌ام بگذارید
صبحانه برای دو نفر
مدام
عصیان کنم
دو قبر
ماه
آخرین ایستگاه
در سرما
سرنوشت
پل لغزان
ادامه دادم
در یک لحظه
اتوبوس نیامد
همه‌ی آنان
زینب
نسیم بیهوده
کمدهای کهنه
می‌دانستم
ما گریستیم
حافظه
زنگ آپارتمان
فدریکو گارسیا لورکا
سقوط
هراس داشتیم
یک شاخه‌ی بیدمشک
ابهام
صبح خیلی زود
دستم را بگیر
سوء‌تفاهم
جمله خوانا نیست
پیر نشدم
سکه‌ی عتیقه
چپاول روح آدمی
تکرار
من و گُل نرگس
آن زن آراسته
خواب شبانه
دور شدم
در کنار آسانسور
زنان
هیاهویی است
سپیدی سپیدار
تابستان پایان نمی‌یافت
چمدان‌ها
لامپ سالم
شمع را خاموش می‌کردند
سایه‌ها
گاهی
فرشته‌ها در خواب هستند
تنها می‌شویم
خرگوش‌ها، فرشته‌ها
تو آمدی
لبخند تو
چشمان تو
بادبزن کاغذی
مهلت زندگی
ایستگاه مترو یک
ایستگاه مترو دو
ایستگاه مترو سه
ایستگاه مترو چهار
ایستگاه مترو پنج
در خیابان
هوای گرم
ما در روشنایی
پایان هر چیز
در زیر درختان
چه‌قدر دوستش داشتی
صدای پایانی فصل
از باد هراس ندارند
گرما و سرما
از من
پرده‌ها
در پشت پنجره‌ام
آن سنگ
تو را
عشق نامرئی
پارک
جاده‌ی سنگی
فقط لحظه‌ای
کاش فقط
شاهد تباهی
همسایه
کاغذی کاهی
گریه‌های ما
رودخانه
از روشنایی دوریم
اما باران
جعبه‌ی شیرینی
بر سبزه‌ها و درختان
بارانداز
غرق
گمراهی
نان
در موج‌های دریا
اتفاق افتاد
دیوارهای سفید
زنی در کنار ویترین‌ها
دیوار سیمانی
شعر نوشتن
هنوز شعر می‌نویسم