معرفی و دانلود کتاب روزگار سودابه
برای دانلود قانونی کتاب روزگار سودابه و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب روزگار سودابه
مریم مظفری در کتاب روزگار سودابه داستان زندگی پر فراز و نشیب دختری به نام سودابه را روایت میکند که مجبور میشود در سالهای جوانی خود سرزمین مادرساش را ترک کرده و زندگی جدیدی را در آنسوی دنیا آغاز کند. او این رمان تاریخی و اجتماعی را با الهاماتی از زندگی شخصی پرتلاطم خود نوشته است.
دربارهی کتاب روزگار سودابه
سودابه شخصیت اصلی رمانی که اکنون نسخهی الکترونیکی آن در اختیار شما قرار دارد، زن جوانی است که در خانوادهای مرفه و متموّل از دودمان قاجار به دنیا آمده است و ما داستان کتاب روزگار سودابه را با روایتی اول شخص از زبان خود او میشنویم. کتاب با تصویر و تداعی روز تولد سودابه در یازده سالگی آغاز میشود. روزی برفی که قرار است پدر سودابه از سفری خارجی به خانه برگردد و اعضای خانواده جملگی در حال تدارک دیدن برای برگزاری جشن تولد دخترک هستند.
مریم مظفری، چنان که در مجموعهی «زن و آینه» نیز در داستانهای کوتاهتر او میخوانیم، از تجربهی زیستهی خود در نگارش این اثر بهرهی بسیاری گرفته است. در این رمان که نگارش آن حدود ده سال به طول انجامیده است، میتوان رگههای غیر قابل انکاری را از زندگی شخصی و تجربیات پر تلاطم نویسندهی اثر مشاهده کرد. گویی رنج سودابه در سراسر زندگی خود و نیز در سراسر این کتاب، از رنج حقیقی زندگی واقعی نویسنده الهام و تأثیر گرفته است. شخصیت اصلی کتاب روزگار سودابه نیز مانند نویسندهی اثر در جوانی مجبور به مهاجرت به کشوری دیگر میشود. اتفاقی ناگزیر که زندگی او را برای همیشه دستخوش تغییراتی بزرگ میکند. مظفری رنج غربت سودابه را در سالهای دور از وطن با مهارتی زبانزد به رشتهی تحریر درآورده است و میکوشد در این رمان از دشواریها و مصائب زندگی ایرانیان در دههی پر حادثهی شصت، روایتی خواندنی در اختیار مخاطبان خود قرار دهد.
روزگار سودابه را میتوان در دستهبندی رمانهای تاریخی و اجتماعی به شمار آورد. چرا که نویسنده در خلال هر سه فصل آن، با روایت داستان زندگی سودابه، به شرایط تاریخی و اجتماعی دههی شصت نیز میپردازد و تصویر گویایی را از زندگی در آن دوران به خوانندهی خود ارائه میدهد. مطالعهی این رمان درک و تصور جزئینگرانهای را از زندگی ایرانیان در سالهای دشوار دههی شصت، جنگ ایران و عراق و موج مهاجرت ایرانیانی که در آن زمان مجبور به جدایی از وطن شدند، در اختیار مخاطبان قرار میدهد.
کودکی و جوانی سودابه چنان که در فصل نخست کتاب روزگار سودابه میخوانیم، در بافت قدیمی و اصیل تهران سپری میشود و جوانی او با سالهای سخت و دشوار جنگ تحمیلی عراق با ایران مصادف میگردد. تا جایی که سودابه به اتفاق خانوادهاش تصمیم میگیرد به کشوری دیگر پناهنده شود تا از زیر سایهی شوم جنگ به آفتاب امنیت و آسایش پناه ببرد. آفتابی که البته غروبهای مغموم غربت را نیز با خود به همراه دارد و آمیزهای از خوشیها و تلخیهای توأمان است.
مطالعهی رمانهای تاریخی و اجتماعی از قبیل روزگار سودابه، این امکان را در اختیار ما میگذارند تا از خلال ادوار گذشته و فرهنگهای مختلف به جهان نگاه کنیم و از این طریق به درک این مسئله بپردازیم که چگونه تفکرات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در طول تاریخ شکل گرفتهاند و بر زندگی یکایک انسانها تأثیرات بسیاری از خود بر جای گذاشتهاند. به بیان دیگر، خواندن آثاری از این قبیل میتواند به ما کمک کند تا بتوانیم به شیوهای عمیقتر و عینیتر دنیای پیرامون خود را درک کنیم و از تجربیات گذشته بهره ببریم.
نشر پیدایش کتاب روزگار سودابه نوشتهی مریم مظفری را تهیه کرده است و نسخهی الکترونیکی آن اکنون در اختیار شما قرار دارد.
کتاب روزگار سودابه برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به خواندن رمانهای اجتماعی و تاریخی ایرانی علاقه دارید، مطالعهی این کتاب را به شما توصیه میکنیم.
با مریم مظفری بیشتر آشنا شویم
مریم مظفری، نویسندهی کتاب روزگار سودابه، در سال 1338 در تهران چشم به جهان گشود. او در سالهای جوانی به اروپا مهاجرت کرد و در سال 1367، مدرک فوق لیسانس خود را در رشتهی تعلیم و تربیت از دانشگاه برلین دریافت نمود. نشر چشمه اثر دیگر مریم مظفری را با نام «زن و آینه» که نخستین مجموعه داستان او به شمار میرود، منتشر کرده است. مظفری اکنون در آلمان زندگی میکند و در شهر برلین مشغول نوشتن داستانها و کتابهایی است که قرار است در آیندهای دور یا نزدیک منتشر شوند و در اختیار مخاطبان و علاقهمندان آثار او قرار بگیرند.
در بخشی از کتاب روزگار سودابه میخوانیم
توی بغلش جا گرفتم و گرمای وجودش آرامش بود: «عمه! ما را تنها نگذار!»
عمه خودش را بیشتر به من چسباند و گونهام را بوسید: «میدانی که آرزویم این است که شما درکنارم باشید. خاطرت را مکدر مکن. همهچیز درست میشود.»
آن شب تا صبح پیش عمه خوابیدم.
عمه یک ماه پیش ما بود تا اینکه عمو ما را به خانهاش برد. بعدها خبردار شدم که عمه و دوستانش تمام لباسها و وسایل اضافی پدر و مادر را به فقرا بخشیدهاند و خانه را خالی کردهاند. مشمرتضی و فاطمهخانوم هم برای زندگی به کاشان نزد پسرشان رفتند. عمه به خاطر ما و برخلاف میلش هفته اول را در خانه عمو ماند.
وسایل من و سیاوش به اتاق بزرگ کنار در منتقل شد.
خانه عمو زیرزمین بزرگی داشت که عمو تمام وقتش را آن جا میگذراند. فاصله محل کارش پستخانه، تا خانه کوتاه بود و پیاده به محل کارش میرفت.
عمو بعدازظهرها در خانه به کارهای پدر رسیدگی میکرد. خانه عمو، سیاوش روزها ناخنهاش را میجوید و شبها در خواب دندانقروچه میکرد. مدارس که شروع شد، عمو ما را با ماشین پدر به مدرسه میبرد و بعدازظهرها به دنبالمان میآمد. عمه هم آخر هفتهها آن جا بود. عمه تکیده شده بود و ریشههای سپید موهاش او را پیرتر نشان میدادند.
یک سال روزگارمان به همین منوال گذشت. با نزدیک شدن عید، درختان شکوفه دادند و عمه به بهانه خرید لباس نو به خانه عمو آمد. همان روز همه با هم به بازار رفتیم و لباس نو خریدیم. عمه لباس سیاه ما را از تنمان بیرون آورد. زنعمو هم سفره هفتسین کوچکی چید، مثل هر سال. ولی تحویل سال به خانه عمه رفتیم. آنسال در جمع خانواده مستوفی سکوت بود و دیگر حرفی از سیاست و هنر و موسیقی و یادی از خاطرات نبود.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب روزگار سودابه |
نویسنده | مریم مظفری |
ناشر چاپی | نشر پیدایش |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 272 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-244-150-0 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان تاریخی ایرانی |