معرفی و دانلود کتاب رادیو هنوز یک راز بود: روایتهایی دربارهی کتاب و نوشتن
برای دانلود قانونی کتاب رادیو هنوز یک راز بود و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب رادیو هنوز یک راز بود: روایتهایی دربارهی کتاب و نوشتن
کتاب رادیو هنوز یک راز بود خودزندگینامه و روایت محمد کشاورز از روند درگیریاش با ادبیات و نوشتن است. این کتاب شامل شش خاطرهنگاری و سه جستار تحلیلی است که همه حول محور موضوعات ادبیات و روایت نگاشته شدهاند. کشاورز در این کتاب با قلم شیوا و سبک داستانی جذابش، داستان علاقهمند شدن خود به ادبیات، خواندن و نوشتن را روایت کرده و باورها و تصور خود از ادبیات و نوشتن را به نگارش درآورده است.
دربارهی کتاب رادیو هنوز یک راز بود
محمد کشاورز، کتاب رادیو هنوز یک راز بود را به عشق خود به کتاب اختصاص داده و در آن شرح شیفتگیاش به روایت و نوشتن را قلم زده است. در این کتاب که شامل نه بخش است، با شش جستار روایی و سه جستار تحلیلی مواجهیم که به موضوع ادبیات پرداختهاند. در شش داستان اول کتاب روایت کودکانه و جذاب مواجههی نویسنده با ادبیات و شیفتگی او نسبت به نوشتن را دنبال میکنیم. در اولین جستار کتاب، «نیویورک، رابرت راک و بیبی گلاندام»، محمد کشاورز، با قلم گیرا و جذاب خود، روایت آشناییاش با کتاب داستانی به نام «ده روز در نیویورک» را بازگو میکند که نگاه کودکانهی او به جهان را برای همیشه تغییر داد. او با دیدن این کتاب در اتاق معلمش و خواندن آن، با کنجکاوی و شگفتی مطالعهی داستان و سوار بر بال کلمات، همراه با شخصیتهای داستان راهی نیویورک شد. این روایت نویسنده از اولین آشنایی و آغاز عشق او به ادبیات است.
دیگر بخشهای کتاب شامل جستارهای «حافظ در پنج اتفاق پیوسته»، «رادیو هنوز یک راز بود»، «مردی که تریلیها را دوست داشت»، «کتابفروش کوچهی حمام»، «سووشونخوانی در سه پرده»، «وسوسهی نوشتن»، «زکات عقل نویسنده و اندوه طویل ادبیات داستانی ما» و «خدمت و خیانت روایتها» است. روایت تمام این داستانها در شهر شیراز و در زمان کودکی و نوجوانی محمد کشاورز اتفاق میافتد و با گزارش جذاب و دلنشین خود از کودکیاش، مخاطب را در تجربهی قدم زدن در فضای ادبی ایران در دههی چهل و پنجاه شمسی همراه میکند.
کتاب رادیو هنوز یک راز بود روایت نویسندهای موفق از روند نویسنده شدن و عشقش به نگارش است که در قالب مجموعهای از جستارها نوشته شده است. محمد کشاورز در شرح سبک این کتاب گفته که باور دارد که خاطره، مقاله و جستار سه گونهی ادبی متفاوت هستند ودر وصف سبک جستارنویسی گفته که به زعم او جستارنویس، جستجوگر است و جستار یک متن سوبژکتیو شخصی است که آزادی عملی برای نویسنده فراهم میکند که در قالب آن، با تمرکز بر انتقال تجربه و بدون نگرانی برای حصول نتیجه، به انتقال منظور خود بپردازد.
محمد کشاورز، داستاننویس مشهور ایرانی که کودکی خود را در شیراز دههی چهل شمسی گذراند، یکی از پرکارترین و اثرگذارترین نویسندگان معاصر ماست. اثرات زندگی و بزرگ شدن در پایتخت ادب و هنر ایران (شیراز) را میتوان در کتاب رادیو هنوز یک راز بود مشاهده کرد. مطالعهی تجربهی او به عنوان یک نویسنده که عشق به قصهگویی را از کودکی و از زمان گوش سپردن به قصههای مادربزرگش کسب نموده، میتواند برای همگان تجربهی مفید و آموزندهای باشد.
گفتنی است که این کتاب اثری از نشر چشمه است.
کتاب رادیو هنوز یک راز بود برای چه کسانی مناسب است؟
مطالعهی کتاب رادیو هنوز یک راز بود به تمام علاقهمندان به داستاننویسی و مخاطبان ادبیات معاصر ایران توصیه میشود.
در بخشی از کتاب رادیو هنوز یک راز بود: روایتهایی دربارهی کتاب و نوشتن میخوانیم
روز قبل یکسره از برشت گفته بود و از تکنیک فاصلهگذاری. میگفت عشق او غولهای هنر و ادبیاتاند. از غول و غولها خیلی حرف میزد. من مانده بودم آدمی که عاشقِ غولهاست با مورچهی من میخواهد چهکار کند! روز بعدش نیامد. از استاد پرسوجو کردم. پرسید: «کی؟» گفتم: «دوست شما، آقای عافیت.» شانه بالا انداخت. «دوست من نبود، میگفت از تهران اومده و دلش میخواد یه سری بزنه به کلاس تئاتر.» پرسیدم: «یعنی ازش خبر نداری؟» گفت: «با همین آقایی که سالن بغلْ نمایشگاه نقاشی گذاشته گپوگفت میکرد. انگار رفاقتی هم داشتهن! بهتره از اون بپرسی.» نقاش گفت: «اسد رو میگی؟ برگشت تهران.» حرف که میزد پشتش به من و نگاهش به تابلوِ پیشِ رویش بود. انگار توی تابلویی که خودش کشیده بود دنبال گمشدهای میگشت. گفت: «بچهی بدی نیست. از اون عشق کتابهاست. یکی از تابلوهای من رو انتخاب کرد برای روی جلد کتابش.» پرسیدم: «کی برمیگرده؟» گفت: «برنمیگرده. کارش داشتی؟» گفتم: «کتابم دستش مونده.» گفت: «کلاس چندمی؟ کدوم کتابت؟» گفتم: «درسی نیست، خودم نوشتهم.» گفت: «ای بابا، تو هم که مثل اسد تو رؤیای صاحب کتاب شدنی! چهتون شده شماها؟» سر چرخاند رو به من و خندید. هاجوواج بودم. پرسید: «میخوای چهکار کنم؟» گفتم: «چهجور از کتابم خبر بگیرم؟» گفت: «نامه بنویس.» پرسیدم: «تلفن؟» گفت: «نداره، تو یه اتاق زندگی میکنه ته تهران.» گفتم: «آدرسش؟» گفت: «میدمت.»
آدرس خیابانی بود که از دروازه قزوین میرفت سمت سهراه آذری، خیابانی فرعی و کوچهای و شماره پلاکی. همین. گفت اگر نامه بنویسم آنقدر بچهی بامعرفتی است که نامهام را بیجواب نمیگذارد. اما زمانهای بود که رفتوبرگشت نامهها حکایتی داشت نگفتنی. یا طاقت من کم بود یا دلم شور داستان بلندی را میزد که آن هم کلمههایش را از پسِ چندینبار بازنویسی بیهیچ خطخوردگی پاکنویس کرده بودم. در آن سنوسالِ کم چنان تعلقخاطری به آن مورچه و شهر و مبارزهاش داشتم که نگو و نپرس. از نوشتن نامه منصرف شدم و به فکر سفر افتادم. هفدهسالگی سنوسال مناسبی برای تنها سفر کردن بیدلیل از شیراز به تهران نبود. اما من تصمیمم را گرفتم. میشد با اتوبوس شبرو رفت و شب دیگر برگشت. باید ده دوازده ساعتی را که وقت چرخیدن توی تهران داشتم پیدایش میکردم. بهانهام دیدن فستیوال تئاتری در تهران شد. گفتم که بدون دیدنش نمرهای از کلاس تئاتر نمیگیرم. دروغی سر هم کرده بودم و تحویل پدرم داده بودم که تا لحظهی سوار شدن به اتوبوس مواظب بودم برملا نشود.
فهرست مطالب کتاب
یک: نیویورک، رابرت راک و بی بی گل اندام
دو: حافظ در پنج اتفاقِ پیوسته
سه: رادیو هنوز یک راز بود
چهار: مردی که تریلی ها را دوست داشت
پنج: کتاب فروش کوچه ی حمام
شش: سووشون خوانی در سه پرده
هفت: وسوسه ی نوشتن
هشت: زکات عقل نویسنده و اندوه طویل ادبیات داستانی ما
نه: خدمت و خیانت روایت ها
منابع
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب رادیو هنوز یک راز بود: روایتهایی دربارهی کتاب و نوشتن |
نویسنده | محمد کشاورز |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 112 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-01-1185-6 |
موضوع کتاب | کتابهای مقاله و جستار ایرانی |