معرفی و دانلود کتاب درخشش ابدی ذهن بیآلایش
برای دانلود قانونی کتاب درخشش ابدی ذهن بیآلایش و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب درخشش ابدی ذهن بیآلایش
کتاب درخشش ابدی ذهن بیآلایش اثر تحسین برانگیز چارلی کافمن، فیلمنامهای درباره مصائب عشق و تأثیر خاطره و از یاد بردن آن در زندگی است. از یک طرف میخواهد فلاکت و شیرینی عاشقی را نشان ما بدهد و از طرف دیگر به یادمان بیاورد که اگر خاطرات هر چند ناگوارمان را فراموش کنیم، زندگی دیگر معنا و خاصیتی ندارد.
فیلمی با همین عنوان و بر اساس این فیلمنامه در سال ۲۰۰۴ با بازی جیم کری و کیت وینسلت ساخته شد که با موفقیت فراوان و تحسین منتقدین بسیار مواجه شد. کافمن در این فیلم برنده اسکار بهترین فیلمنامه شد و کیت وینسلت نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر زن.
در یک روز ولنتاین، جوئل که آدمی معمولی، خجالتی و منزوی به نظر میرسد از خواب بیدار میشود. سر و وضع به هم ریختهای دارد. به نظر نمیرسد روز مهیجی در انتظارش باشد. سر کار نمیرود و با قطار به مونتاک میرود. در آنجا دختری را میبیند که از هر نظر شگفتانگیز به نظر میرسد؛ جذاب و سرزنده و شوخ با لباس نارنجی و موهای آبی! انگار جوئل در روز قبل از ولنتاین، یک پری افسانهای را ملاقات کرده باشد و از او خواسته باشد دختر بامزهای را از غیب برایش ظاهر کند، و فردا، ناگهان آرزویش برآورده شده باشد. کلمنتاین شبیه همان دخترهای افسانهای توی قصهها به نظر میرسد.
میتوان گفت کتاب درخشش ابدی ذهن بیآلایش (Eternal Sunshine of the Spotless Mind) چارلی کافمن زیباترین فیلمنامهای است که راههای شاعرانه زیادی وجود دارد تا بتوان محو شدن خاطرات را در آن نشان داد.
روایت نامتعارف و بازیگوشیهای فیلمنامهنویس، باعث میشود درخشش ابدی در تماشای اول، فیلمی دشوار به نظر برسد و چه بسا برای همیشه در ذهن تماشاگرش به عنوان فیلمی که به آسانی فهمیده نمیشود، حک شود. بنابراین محتمل است کسی که قصد رجوع دوباره به فیلم و نگاه تحلیلی به آن را داشته باشد، سراغ همین جنبهاش برود و تلاش کند از فیلم «رمزگشایی» کند. قاعدتاً در پروسه رمزگشایی از فیلم، قبل از هر چیز تلاش میکند خط روایی در هم ریخته فیلم را منظم کند.
نمیشود به کسی که چنین تلاشی میکند اعتراض کرد؛ چرا که در هر صورت، تحلیل این فیلم از منظر شیوه روایت، لازم به نظر میرسد و دستاورد کافمن در به هم ریختن ذهنیت متعارف تماشاگر سینما واقعاً چشمگیر است. داستان کتاب درخشش ابدی ذهن بیآلایش از رابطه جدید جوئل و کلمنتاین بعد از پاک کردن خاطراتشان آغاز میشود و بعد، در رفت و برگشتهای مداوم میان گذشته آن دو، نحوه به انجام رسیدن عملیات پاک کردن خاطرات توسط کارمندان شرکت دکتر میرزویاک، و تلاش کنونی جوئل و کلمنتاین برای جلوگیری از انجام موفقیتآمیز این عملیات ادامه پیدا میکند.
انعطاف فیلمنامه در حرکت میان همه این موقعیتها و از دست ندادن وحدت تماتیک، جداً نبوغآسا و کم نظیر است. فلاشبکها در درخشش ابدی هم خاطرات گذشته را برای ما تجسم میبخشند و هم موقعیت همین لحظه شخصیتها را توصیف میکنند. چارلی کافمن موفق شده به فعل و انفعال نامنظم ذهن انسان در هنگام مرور خاطرات گذشتهاش تجسم عینی ببخشد. دغدغه مشترک کافمن در همه آثارش، نمایش جست و خیزهای ذهن پیچیده انسان است و ساختار غیرعادی فیلمنامههایش دقیقاً متکی بر همین تمایل است. ساختار روایی داستانهایی که او برای ما تعریف میکند به همین دلیل در هم بر هم و نامنظم است، چون ذهن ما همین قدر شاخهشاخه به یادآوری و کاویدن خاطرات گذشته میپردازد. کافمن در درخشش ابدی موفق شده داستانش را از داخل ذهن شخصیت تعریف کند؛ یک جور روایت سوبژکتیو که منطبق بر تلقی درونی شخصیتها از وقایع و خاطراتی است که آنها را احاطه کرده.
واقعیت در مورد فیلمنامه درخشش ابدی ذهن بیآلایش این است که در پس همه این جذابیتهای ساختاری، با یک فیلم عاشقانه بسیار ساده و به شدت عمیق و تأثیرگذار مواجهیم. درخشش ابدی یک قصه عاشقانه است و داستانی را روایت میکند که صدها نمونه از آن در تاریخ سینما وجود دارد. جوئل با کلمنتاین آشنا میشود. اما این دفعه ما از زاویهای به این قصه آشنا نگاه میکنیم که مشابهاش را تا پیش از این ندیدهایم: از منظر رابطه عشق با خاطره و فراموشی.
اما تم پیچیدهتر فیلم، مسأله خاطره و فراموشی است. کافمن با رجوع به یک جمله قصار از نیچه، به این تم غنای چشمگیری میبخشد: «خوشا به حال فراموشکاران، که حتی خطاهایشان هم به فرجام نیک میرسد» طعنه تلخ نیچه متوجه آدمهای ساده و راحتی است که حافظهشان با بیرحمی، حاصل تجربیات زندگی را به رخشان نمیکشد؛ اینها آسودهخیال و فارغاند، چون بهاد نمیآورند...
خاطرات خاصی میتوانند پاک شوند... البته خاطراتِ ذهنِ موش. آیا موش تا حالا جدایی سختی را تحمل کرده؟ تا اینجا تکنولوژی فقط توانسته به ما کمک کند که همه چیز را فراموش کنیم... به جز آن چیزهایی که نمیخواهیم به یاد داشته باشیم. نمیشود انکار کرد که انسجام بیانی و کمال ساختاری درخشش ابدی یک ذهن پاک بیآلایش به خودش باقی مانده و آن چند فیلم دیگر هرگز به این درجه از خلوص نرسیدهاند.
چارلی کافمن (Charlie Kaufman) در اواخر سال 1958 متولد شده و در قسمت شرقی آمریکا بزرگ شده است. در سال 1999، چارلی کافمن فیلمنامهنویس به لطف فیلم جان مالکوویچ بودن، یک شبه از یک نویسنده معمولی کارهای تلویزیونی تبدیل شد به یکی از تازهترین استعدادهای صنعت سینما. نگاه طنز سورئالیستی جان مالکویچ بودن، به ما تخیلی را نشان میدهد که از جایی سرچشمه نمیگیرد ولی در عین حال از واقعیت زیاد به دور نیست سوای موفقیت ناگهانی او به عنوان یک فیلمنامهنویس، کافمن درباره زندگی و کارش کم حرف ماند و کنجکاوی برای دانستن آنها زیاد به نتیجهای نمیرسد.
اولین کارش به عنوان نویسنده پس از رفتن به شرق کشور طنز تلویزیونیای به نام یک زندگی جور کن بود؛ بعدها برای شوی دانا کاروی نوشت و هم نویسنده و تهیهکننده سریال کمدی ند و استیسی شد، در همان بین سعی میکرد ایدههای برنامههای کمدی عجیب همخانههای دیپرس و شلوارهای ناهمگون را به نتیجه برساند.
کافمن در سال 2002 سه فیلم به بازار عرضه کرد: طبیعت بشر، اعترافات یک ذهن خطرناک و اقتباس. وقتی در همان سال منتقدان کل ایالت متحده کافمن را بهترین فیلمنامهنویس سال 2002 معرفی کردند به هر سه فیلم اشاره داشتند. در سال 2003 کافمن دست به کاری نزد و کمی طرفدارانش را مایوس کرد، اما در سال 2005 با بُرد اسکار بهترین فیلمنامه اصلی به خاطر فیلمنامه درخشش ابدی ذهن بیآلایش توانست رضایت خاطر سایرین را به دست آورد. در سال 2008 با کارگردانی اولین فیلمش نیویورک، جزء به کل، براساس فیلمنامهای از خودش، توانست جایزه معتبر فیلمهای مستقل را به خاطر اولین فیلم بلندش ببرد.
در بخشی از کتاب درخشش ابدی ذهن بیآلایش میخوانیم:
خارجی. ایستگاه قطار محل کار به خانه. روز
جایی است خاکستری. سکو پُر از کارمندهای کیف به دست و کت پوشیده است. آنجا آن قدر بیرنگ است که به نظر نمایی سیاه و سفید میآید. فقط یکی از آدمها جعبه قرمز رنگ قلب شکل شکلات زیر بغل زده. سکوی آن سوی ریل هم خالی است. در حالی که قطار خالی دارد وارد ایستگاه میشود، یکی از آن جماعت جدا میشود و پلهها را دو تا یکی میکند، سریع از روگذر میگذرد و از آن طرف پلهها پایین میآید، تا خودش را به قطار خالی برساند. درهای قطار باز میشوند و مرد داخل قطار میشود. وقتی قطار خالی از ایستگاه به حرکت در میآید، مرد جماعت آن طرف را از پشت پنجره کثیف قطار تماشا میکند. برای اولین بار چهرهاش را میبینیم. این جوئل بَریش است. او سی، سی و پنج ساله است، پوستی زرد دارد و کمی صورت پف کرده است. موهایش کمی آشفته است، کیفش هم قدیمی و کثیف و کهنه و نخ نماست. روی کروات روشنش عکس یک کابوی اسبسوار است.
خارجی. ایستگاه قطار مونتاک. روز
جوئل از تلفن عمومی زنگ میزند. باد اطرافش میپیچد. سعی میکند جلوی دهنی تلفن را بگیرد. حرفهایش بیشتر زمزمههایی با خودش است، مخصوصاً با وجود عناصر اطرافش شنیدن آنها سختتر شده.
جوئل سلام سیندی. جوئل هستم. جوئل. امروز صبح حالم خوب نیست. نه، فکر کنم مسمومیت غذاییه. صدف خوردم. صدف! معذرت میخوام این قدر دیر زنگ زدم، همش بالا میآوردم. بالا میآرم! آره، درسته، خیلی بالا میآرم!
خارجی. ساحل. روز
جوئل در ساحل خالی و زیر باد، کیف به دست قدم میزند. از کنار پیرمردی که دستگاه فلزیابی دارد رد میشود. برای هم سر تکان میدهند.
جملات برگزیده کتاب درخشش ابدی ذهن بیآلایش:
- خوشبخت فراموشکاران هستند که میتوانند حتی با اشتباه بزرگشان هم خودشان را بهتر کنند.
- چه خوشبحت است راهبهی باکره و پاکدامن. جهان فراموش میکند، آنهایی را که فراموشش کردهاند: درخشش ابدی ذهن بیآلایش! هر دعایی مستجاب میشود و هر آرزوی تحقق مییابد.
فهرست مطالب کتاب
مقدمه
درخشش ابدی ذهن بیآلایش
مؤخره
دربارهی نویسنده
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب درخشش ابدی ذهن بیآلایش |
نویسنده | چارلی کافمن |
مترجم | آراز بارسقیان |
ناشر چاپی | انتشارات افراز |
سال انتشار | ۱۳۹۴ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 184 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-5218-68-8 |
موضوع کتاب | فیلمنامه |