معرفی و دانلود کتاب خاطرات خون آشام عاشق - دفتر دوم

معرفی کتاب خاطرات خون آشام عاشق - دفتر دوم

فرهاد حسن زاده در کتاب خاطرات خون آشام عاشق - دفتر دوم، ادامه‌ی ماجراهای میگوری، پشه‌ی دلباخته را به تصویر می‌کشد. این بار آقای پشه با همسرش راهی ماه عسل می‌شود و اتفاقات عجیبی برایشان رخ می‌دهد.

درباره‌ی کتاب خاطرات خون آشام عاشق - دفتر دوم:

خون‌آشام داستان ما آقای میگوری دفتر خاطرات قبلی‌اش را پر کرده بود از غم و غصه، کینه و انتقام و حسابی خون‌وخون‌ریزی راه انداخته بود. اما آخر داستان با خانمی به نام نیگوری آشنا شد و عشق در یک نگاه اتفاق افتاد. حالا این دو خون‌آشام عاشق بعد از نامزدی، ماه عسل‌شان را با دلباختگی و شیفتگی شروع کردند.

در راه برگشت از ماه عسل، آن‌ها تصمیم می‌گیرند با هواپیما برگردند و زمانی متوجه می‌شوند هواپیمایی که سوارش شدند، هواپیمای سم‌پاشی حشرات است که دیگر خیلی دیر شده بود... .

خون‌آشام این داستان با تمام خون‌آشام‌های دیگر جهان متفاوت است. فکر می‌کنید اشتباه می‌کنیم؟ امتحان کنید.

این خون‌آشام را می‌توان رمانتیک‌ترین، عاشق‌ترین و شاعرترین خون‌آشام جهان نامید. اما چه می‌شود کرد که چرخ روزگار همواره به مراد دل ما نمی‌چرخد! به همین خاطر او باید تمام دنیا را زیر پا بگذارد تا نیگوری را بیابد، اما همان طور که در پی معشوقش همه جا را می‌گردد، چیزهایی می‌بیند که نیشش در هوا می‌ماند.

کتاب خاطرات خون آشام عاشق - دفتر دوم برای چه کسانی مناسب است؟

این اثر برای نوجوانانی که به داستان‌های طنز علاقه‌مند هستند، بسیار جذاب خواهد بود.

با فرهاد حسن‌زاده بیشتر آشنا شویم:

این طنزپرداز، نویسنده و روزنامه‌نگار آبادانی در 20 فروردین 1341 متولد شد. حسن‌زاده نویسندگی را از دوره نوجوانی با نوشتن نمایشنامه و داستان شروع کرد. نخستین کتابش به نام ماجرای روباه و زنبور در سال 1370 به چاپ رسید و پس از آن به صورت حرفه‌ای وارد دنیای نویسندگی در حوزه‌ی کودک و نوجوان شد.

از فرهاد حسن‌زاده تا به امروز بیشتر از 100 اثر در زمینه‌های مختلف مانند داستان کودک و نوجوان و رمان بزرگسال منتشر شده است. بعضی از کتاب‌های او به زبان‌های چینی، انگلیسی، مالایی، ارمنی، ترکی استانبولی، عربی و کردی ترجمه و چاپ شده است. همچنین چندین فیلم و انیمیشن براساس آثار او ساخته شده. حسن‌زاده یکی از اعضای انجمن نویسندگان کودک و نوجوان نیز محسوب می‌شود.

برخی از آثار او عبارتند از: عشق و آینه، سرما نخوری کوتی‌کوتی، روزگار شیرین، این وبلاگ واگذار می‌شود، دو لقمه چرب و نرم، مرده‌ای که زنده شد، قصه طوطی خانم و آقای بازرگان، نمکی و مار عینکی، انگشت مجسمه و...

در بخشی از کتاب خاطرات خون آشام عاشق - دفتر دوم می‌خوانیم:

اکنون که این واژه‌ها را می‌نویسم، تنهای تنها شده‌ام که. نشسته‌ام پشت میز و دارم با اشک و خون دفترم را سرخ می‌کنم که. چون که یک چشمم اشک است و یکی خون که. دیگر بدون نیگوری زندگی معنایی ندارد که. امروز از صبح تا غروب دنبال دلبندم گشتم که. باورم نمی‌شود او مرده باشد که. می‌دانم در این دنیای بی‌مزه او زنده است و منتظرم مانده که بروم و نجاتش بدهم. به زندگی‌اش طعم و مزه ببخشم که.

شنیده بودم که آدم‌ها وقتی کسی را گم می‌کنند به بیمارستان‌ها و کلانتری‌ها سر می‌زنند که. من هم باید همین کار را می‌کردم. ولی چه‌جوری که. من که جایی را بلد نبودم که. دیروز وقتی کار نیروهای امدادی تمام شد، دیدم همه خوشحال و خندان هستند. با خنده خلبان و کمک‌خلبان را سوار دوتا آمبولانس کردند و بردند که. توی آمبولانس سوم کسی نبود که. نمی‌دانم چرا آن را فرستاده بودند که. شاید برای من و بانوی عزیزم بود که. ولی آدم‌ها این‌قدر مرام ندارند که برای ما خون‌آشام‌ها آمبولانس بفرستند که. آن‌ها دشمن خونی ما هستند که. احساس کردم برای رسیدن به بیمارستان راهی جز آمبولانس نیست که.

یواشکی سوار آمبولانس خالی شدم که. چه آمبولانس درب و داغونی بود! کف آن سیاه و سقفش خونی بود که. توی دست‌اندازها، تالاق و تولاق صدا می‌داد و جان را به جان‌آفرین پیوند می‌زد که. من که پشه بودم داشتم له و لورده می‌شدم، خدا به داد آدم‌ها برسد که. یعنی امکان نداشت مریضی توی این آمبولانس بخوابد و زنده به بیمارستان برسد که. من اگر مخترعی، چیزی بودم، آمبولانسی می‌ساختم که اصلاً چرخ نداشته باشد که توی چاله چوله بیفتد که. آمبولانس من می‌توانست با نیروی گرانشی نیم‌متر بالاتر از سطح زمین پرواز کند که. حیف که هیچ‌کس مرا کشف نکرد و نشناخت که.