معرفی و دانلود کتاب حضرت سلیمان (ع) و هدهد خوش خبر
برای دانلود قانونی کتاب حضرت سلیمان (ع) و هدهد خوش خبر و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب حضرت سلیمان (ع) و هدهد خوش خبر
کتاب حضرت سلیمان (ع) و هدهد خوش خبر نوشتهی اکبر احمدی داستانی زیبا و آموزنده برگرفته از داستانهای قرآن کریم هست که به صورت سادهای بازنویسی و تصویرگری شده.
در این داستان میخوانید که حضرت سلیمان (ع) به کمک پرندهای به نام هدهد که وظیفه پیامرسانی داشته یعنی در اطراف پرواز میکرده و خبرهای خوب و بد را برای او میآورده است موفق میشود که قوم بزرگی از خورشیدپرستان را به دین خدا دعوت کند. او برای ثابت کردن پیامبری خودش از قدرت فوقالعادهای که خداوند به او داده بود استفاده میکند و ملکه بلقیس پادشاه یمن را مطیع فرمان خود میکند و بعد از مدتی هم با او ازدواج میکند.
قرآن کریم، این زیباترین و دلنشینترین کلام هستی و کاملترین کتاب عالم، به همراه برنامه خوشبختی و سعادت انسانها در دنیا و آخرت، داستانهای زیبایی نیز دارد که سرشار از نکتههای جالب و درسهای آموزنده است. از جمله این داستانها، داستان حیواناتی است که اگرچه درجه آنها در خلقت از انسان پایینتر است، اما کارهای جالب و ارزندهای انجام دادهاند که آنها را در تاریخ مشهور ساخته و باعث درسآموزی انسانها شدهاند.
در بخشی از کتاب حضرت سلیمان (ع) و هدهد خوش خبر میخوانیم:
وقتی هدهد به شهر سبا رسید همه جای شهر را از آن بالای آسمان زیر نظر گرفت تا ببیند چه خبر است. در یک طرف شهر مردم فقیر و بدبخت زندگی میکردند و کودکان گرسنه برای لقمهای نان زبالهها را زیر و رو میکردند و در طرف دیگر شهر ثروتمندان در قصرهای زیبا و با شکوه به راحتی زندگی میکردند.
هدهد تصمیم گرفت بلقیس فرمانروای آن سرزمین را از نزدیک ببیند. از دور قصر با شکوهی را دید و به طرف آنجا پرواز کرد. سربازان زیادی در اطراف قصر نگهبانی میدادند این بود که آهسته و بیسر و صدا وارد قصر شد. هدهد در آنجا زن آراسته و زیبایی را دید که بر تخت بزرگی که با طلا و جواهر تزیین شده بود و شکوه آن چشمها را خیره میکرد نشسته بود و در اطراف او درباریان و بزرگان شهر جمع شده بودند. او همچنین متوجه شد که مردم آن شهر به فرمان بلقیس خورشید را پرستش میکنند و خداپرست نیستند.
هدهد همه چیزهایی را که دیده و شنیده بود به خاطر سپرد و بعد به طرف شهر خودش برگشت تا آنها را برای سلیمان (ع) تعریف کند. وقتی هدهد در راه بازگشت بود سلیمان (ع) برای انجام کاری به دنبال او میگشت و از اطرافیان سراغ هدهد را گرفت ولی کسی از او خبری نداشت. سلیمان (ع) از غایب بودن هدهد خشمگین شد و گفت: وقتی او را ببینم به خاطر این کار به شدت مجازات میشود، مگر آنکه دلیل خوبی برای این کارش داشته باشد.
هنوز مدت زیادی نگذشته بود که هدهد به قصر سلیمان (ع) رسید و داخل شد. او به آرامی به سوی تخت سلیمان (ع) پرواز کرد و با احترام سلام کرد و بعد همانجا ایستاد و با ادب سر به زیر انداخت. سلیمان (ع) در حالیکه خشم در چهره و نگاهش دیده میشد پاسخ سلام هدهد را داد و بعد خیلی جدی گفت:
- ای هدهد! در این مدت طولانی کجا بودی؟ چرا بیاجازه وظیفهات را رها کردی؟
هدهد با سربلندی و ادب جواب داد:
- ای پیامبر خدا! من برای انجام وظیفهام به سرزمین یمن رفته بودم و برای شما اخبار مهمی آوردهام.
بعد کمی منتظر ماند تا سلیمان (ع) آرام شود و همه ماجرا را از اول تا آخر برای او تعریف کرد. سلیمان (ع) از شنیدن این اخبار غمگین و ناراحت شد و در فکر فرو رفت. پس از چند دقیقه کاغذ و قلمی برداشت و شروع به نوشتن نامهای کرد. بعد با مهربانی رو به هدهد کرد و فرمان داد...
فهرست مطالب کتاب
مقدمه
قسمت اول: دیدار هدهد با طوطی
قسمت دوم: هدهد در شهر سبا
قسمت سوم: هدهد و درخواست بلقیس
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب حضرت سلیمان (ع) و هدهد خوش خبر |
نویسنده | اکبر احمدی |
ناشر چاپی | موسسه فرهنگی هنری قوی سفید کودکان |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 26 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-04-5028-4 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان مذهبی کودک |