معرفی و دانلود رایگان کتاب جویندگان

معرفی کتاب جویندگان

کتاب جویندگان سومین اثر ادبی حمید جعفری، مجموعه‌ای از 12 داستان کوتاه و آموزنده است که زمینه‌ای اجتماعی بر مبنای اخلاق و انسانیت دارد.

برای حسن شروع، اولین داستان در مورد شهدای والامقام دفاع مقدس است. برخی داستان‌ها نیز بر اساس واقعیت‌هایی هستند که تا به حال در هیچ جای دیگری بیان نشده‌اند.

جویندگان نام بهترین داستان این مجموعه محسوب می‌شود که حمید جعفری به رسم نویسندگان کهن، آن را برای عنوان کتاب برگزیده است. داستان دنیایی پیچیده، کاربردی و زیبا دارد؛ دنیایی که نویسنده‌ی آن با حرکت آرام قلمش می‌تواند سرنوشت یک جامعه را رقم بزند. نویسندگان جنگجویانی هستند که اسلحه‌ی آن‌ها قلم و ارتش‌شان کلمات هستند.

در بخشی از کتاب جویندگان می‌خوانیم:

وقتی سخن مادرم که تاج سرم است، تمام می‌شود، از فرط خوشحالی، نزدیک است دیوانه شوم. نمی‌دانم از شدت شادی چه باید انجام بدهم. بلافاصله به سمت بارانی شروع به دویدن می‌کنم. بارانی را با دست لمس می‌کنم. عجب حس خوبی است. چقدر شیک و زیباست! بدون شک در قامتم، زیباتر هم جلوه خواهد کرد. با دقت شروع به پوشیدن آن می‌کنم. نمی‌خواهم تا کوچک‌ترین آسیبی ببیند. از شیشه پنجره به بیرون نگاه می‌کنم. هنوز اوایل شب است. خیلی دوست دارم تا با بارانی عرض اندام کنم و بیرون بروم ولی حیف که باران نمی‌بارد و حیف است بارانی را، وقتی بپوشم که باران نمی‌بارد.

این بارانی زیبا، زیبنده‌ی لمس قطرات باران است. دوباره آن را از تن بیرون می‌آوردم و به چوب لباسی با دقت می‌آویزم. هوای بیرون ابری است. خداخدا می‌کنم که باران شروع شود. منتظر بارش باران می‌نشینم. شام آماده می‌شود. بعد از خوردن آن، دوباره منتظر بارش باران هستم تا بارانی را بپوشم و در زیر باران، در کوچه‌ها همچون مجنونی رها شوم ولی خبری از باران نیست. وقت خواب فرامی‌رسد. پدرم چراغ‌ها را کور می‌کند و من ناگزیر تسلیم خواب می‌شوم.

افسوس از تار و پود وجودم همچون زبانه‌های آتش، لهیب می‌کشد. این بارانی دلربا، باید امشب بر قامتم نقش ببندد. چشمانم سنگین می‌شود. دیگر چیزی را احساس نمی‌کنم که ناگهان با صدای رعد و برق از خواب می‌پرم. همه جا تاریک است اما در کمال تعجب، ملودی دل‌نشین شرشر باران را از بیرون به خوبی می‌شنوم. والدین مست خواب هستند. به ساعت نگاه می‌کنم. در تاریکی مطلق، چیزی نمی‌بینم. تاریکی در سرحد جنون است. کمی چشمانم را می‌مالم و بعد دوباره به آن می‌نگرم. فکر می‌کنم ساعت تقریبا سه بامداد باشد. در این لحظه، خنکی عجیبی از زیر در خانه می‌آید و دستانم را می‌بوسد. این خنکی باران شبانه است.

فهرست مطالب کتاب

پیش‌درآمد
از تصور تا واقعیت
جویندگان
حس غریب
هذیان
مهربانی نامیرا
غرور
بارانی
گریپ‌فروت
چشم‌زخم
مغالطه
بعد تاریکی
بوی آشنایی