معرفی و دانلود کتاب بیسرزمین
برای دانلود قانونی کتاب بیسرزمین و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب بیسرزمین
روایتی جذاب در ستایش از امید، شفقت و مقاومت؛ در کتاب بیسرزمین، نوشتهی کاترین مارش، داستان زندگی پسری سوری به نام احمد را پی خواهید گرفت که به علت وقوع جنگ داخلی در سرزمین مادری، به کشوری بیگانه در قارهی سبز مهاجرت میکند. غافل از آنکه در این سرزمین، هیچکس برای او فرش قرمز پهن نکرده است... رمان بیسرزمین، یک سال پس از انتشار در سال 2018، برندهی جایزهی «کتاب خاورمیانه برای ادبیات جوانان» شد.
درباره کتاب بیسرزمین
گاهی ذرهای امید تنها چیزی است که آدم برای بقا نیاز دارد؛ کورسویی ولو باریک از نور، که راه را در دل ظلمت نشانمان دهد. آیا احمد، قهرمان کوچک کتاب بیسرزمین (Nowhere Boy)، این کورسوی نور را خواهد یافت؟ آیا در چشماندازی که مقابل دیدگان اوست، میتوان به پدیدار شدن افقی امیدوارکننده دل خوش کرد؟...
بحران مهاجرت در دهههای اخیر یکی از بزرگترین معضلات جامعهی جهانی بوده است؛ بحرانی که وقایع دلخراش بسیاری را رقم زده و صحنههای تراژیک بیشماری را سبب گشته است. این بحران در وهلهی نخست نتیجهی جنگهای خانمانسوزیست که سالیان سال است منطقهی خاورمیانه را به شعلهای سوزان بدل نمودهاند؛ جنگهایی در سرزمینهایی چون سوریه، عراق و یمن، که دود آن بیش و پیش از همه، در چشم بیگناهان میرود: زنان و کودکانی که نه نقشی در شروع این جنگها داشتهاند، و نه تأثیری در پیشبرد آن. اینان تنها یک نقش را میشناسند؛ نقش قربانی؛ قربانیِ بیگناهِ جهالت، کینه، طمع و تعصب. کاترین مارش، نویسندهی نامآشنای ادبیات کودک و نوجوان، در کتاب بیسرزمین، داستان زندگی یکی از همین قربانیان را روایت کرده است.
قهرمان رمان بیسرزمین کودکی سوری به نام احمد است، که به همراه پدر، زادگاه جنگزده و ویران خود را به امید ساختن روزهایی بهتر در خارج از میهن، ترک میکند. اما از بد حادثه، در راه، پدر را به طرزی دلخراش از دست میدهد. احمد پس از این واقعه، بیحمایتِ هیچ پشتیبانی، به تنهایی وارد بروکسل، پایتخت بلژیک، میشود؛ بیآنکه کوچکترین امیدی به آینده داشته باشد. در این بین، خانوادهای مهربان متوجه این کودک تنهای عرب میشوند، و از سر دلسوزی، تصمیم میگیرند او را زیر بالوپر خود بگیرند. پس از این چنین به نظر میرسد که وضعیت احمد در آینده احتمالاً رو به بهبودی خواهد رفت. اما به واقع، احمد برای جا افتادن در محل جدید اقامت خود، روزهایی دشوارتر از آنچه گمان میکنیم، دارد...
رمان بیسرزمین از شصت و هفت فصل کوتاه تشکیل شده است. ضربآهنگ تند این اثر، به همراه گوناگونیِ حوادثی که در آن به وقوع میپیوندند، مطالعهی کتاب را، علیرغم محتوای تراژیک آن، به تجربهای مفرح و لذتبخش برای مخاطبین نوجوان بدل خواهد ساخت.
کتاب بیسرزمین در سال 2018 به انتشار رسید و خیلی زود، به عنوان اثری دغدغهمند که در عین حال از ارزشهای ادبی چشمگیری برخوردار است، مورد تحسین منتقدین قرار گرفت. به نحوی که جوایز بسیاری، از جمله جایزهی «کتاب خاورمیانه برای ادبیات جوانان» را برای کاترین مارش به ارمغان آورد. ترجمهی فارسی این اثر به قلم راضیه خشنود فراهم آمده، و انتشارِ آن به همت نشر «پرتقال» مقدور گشته است.
افتخارات کتاب بیسرزمین
- نامزد دریافت جایزهی Sasquatch (Washington Library Association)
- برندهی جایزهی Literacy Association's Social Justice Literature
- برندهی جایزهی Polish Bloggers Best Non-Adult Fiction Book
- نامزد دریافت جایزهی Rebecca Caudill Young Readers' Book
و...
نکوداشتهای کتاب بیسرزمین
- کتاب بی سرزمین اثری مسحورکننده در رابطه با موضوع بحران پناهجویان است. (Kirkus Reviews)
- بیسرزمین یک رمان سرگرمکنندهی سرشار از تعلیق. (Publishers Weekly)
- روایتی سرشار از امید در باب التیام، همدلی و شجاعت. (Booklist)
- کتابی که به زیبایی نوشته شده است. (People Magazine)
کتاب بیسرزمین مناسب چه کسانی است؟
نوجوانانِ کتابخوانی که به رمانهای اجتماعی و داستانهای پرتعلیق علاقه دارند، بیشک شیفتهی کتاب بیسرزمین خواهند شد.
با کاترین مارش بیشتر آشنا شویم
کاترین مارش (Katherine Marsh) متولد سال 1974 و اهل ایالت نیویورک آمریکاست. او داستاننویس و ویراستار ادبی است. عمدهی شهرت و محبوبیت مارش از نگارش رمان تحسینشدهی «بیسرزمین» ناشی میشود؛ اثری جذاب که پس از انتشار در سال 2018 موجی از تحسینها را در میان مخاطبین نوجوان خود برانگیخت. کاترین مارش اکنون مقیم واشنگتن دی سی بوده و سردبیری مجلهای سیاسی - فرهنگی به نام «نیو ریپابلیک» را بر عهده دارد.
در بخشی از کتاب بیسرزمین میخوانیم
احمد واقعاً نقشه نکشیده بود که بیش از یکی دو روز در سرداب بماند. ولی صبحِ بعد از رسیدنش، با تب از خواب بیدار شد، گلویش آنقدر درد میکرد که بهسختی میتوانست آب دهانش را قورت دهد. سه روز، با پاهای جمعشده توی شکم، روی پتو خوابید و لرزید و عرق ریخت. سروصدای خانواده، از جایی بالای سرش، مثل زمزمهای رویامانند شنیده میشد. اول فکر کرد دچار توهم شده، بعد فهمید واقعاً انگلیسی حرف میزنند. ولی نمیتوانست بگوید با چه لهجهای کانادایی بودند یا انگلیسی یا آمریکایی؟ صدایشان خیلی خفه به گوش میرسید و آنقدر تند حرف میزدند که نمیفهمید چه میگویند. بااینحال، شنیدن صداهای روزمرهی خانواده برایش آرامشبخش بود؛ فریادهای مادر، دویدنها، باز و بسته شدن درها، به هم خوردن ظرفها. اگر چشمهایش را بهاندازهی کافی محکم میبست، میتوانست تصور کند که در خانهی خودشان در حلب است.
فقط آخر شبها که خانه ساکت بود، جرئت میکرد یواشکی برود بیرون تا لیوان پلاستیکیای را که آن جا پیدا کرده بود از شیر توالت پر کند یا سطل را خالی کند.
یک شب در گیجیِ تب، وارد اتاقی شد که فکر میکرد انبارِ اثاثیه است و ایستاد پشت کرکرهی قرمز بلند. از بازی نور معلوم بود که پنجرههای فرورفته در دیوار را پوشاندهاند، میخواست به خیابان نگاهی بیندازد. وقتی کرکره را کنار زد، از دیدن یک ردیف گلدان ارکیده با برگهای سبز پژمرده و ریشههای نقرهای و خاکستری پلاسیده لب پنجره غافلگیر شد. انگشتش را فرو کرد توی خاک گلدان. مثل استخوان خشک بود. دلش سوخت و چشمهایش خیس اشک شد، ولی آنقدر مریض بود که نمیتوانست کمکشان کند.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب بیسرزمین |
نویسنده | کاترین مارش |
مترجم | راضیه خشنود |
ناشر چاپی | انتشارات پرتقال |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 356 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-462-657-6 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی نوجوان |