معرفی و دانلود کتاب بابابزرگ سبیل موکتی
برای دانلود قانونی کتاب بابابزرگ سبیل موکتی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب بابابزرگ سبیل موکتی
کتاب بابابزرگ سبیل موکتی، رمانی به قلم علی اصغر سید آبادی، نویسندهی ادبیات کودک و نوجوان است که داستان پدربزرگی عجیب با سبیلهایی بزرگ را روایت میکند. سبیلهایی مثل موکت که حالا سوژهی جدید یک خانم و آقای گزارشگر شده. اما گزارش گرفتن از بابابزرگ و سبیل موکتیاش ماجراهای زیادی برایش به دنبال دارد. حالا این نوهی بابابزرگ است که باید برای حل این مشکلات چارهای پیدا کند.
دربارهی کتاب بابابزرگ سبیل موکتی
پدربزرگها و مادربزرگها گنجینهای از قصهها و داستانهای جذاب و بامزه در ذهن دارند. حالا فرض کنید یکی از همین پدربزرگها، ماجراساز یک جریان و قصهی جدید باشد. آن هم نه یک پدربزرگ معمولی. یک پدربزرگ با ویژگیهای کاملاً متفاوت و البته، با بزرگترین سبیل دنیا! علی اصغر سید آبادی، در کتاب بابابزرگ سبیل موکتی، ماجرای این پدربزرگ شیرین و عجیب را برایتان روایت میکند.
یک آقا و خانم گزارشگر را تصور کنید. دو گزارشگر دوربینبهدست، که عاشق ثبت و ضبط ماجراهای غیرمعمول دنیای اطراف خود هستند. اگر این دو گزارشگر زبر و زرنگ، بهیکباره چشمشان به پدربزرگی با بزرگترین سبیلهای دنیا بیافتد، آنوقت چه میشود؟ بله! یک انفجار بزرگ! خانم و آقای گزارشگر هر کاری خواهند کرد تا پدربزرگ را به گزارش ویژهی خود دعوت کنند. آنها هر لحظه دلدل میکنند تا بتوانند دوربین و میکروفون را به دست بگیرند و بابابزرگ سبیل موکتی را روی صندلی گزارش تلویزیونی بنشانند. اما شما فکر میکنید پدربزرگی که سبیلهای به قد یک موکت دارد، به همین راحتیها راضی به گزارش تصویری خواهد شد؟ اصلاً فیلم گرفتن از یک سبیل چه معنی میدهد. اما خب، مشخص است که خانم و آقای گزارشگر حالاحالاها قید ماجرا را نمیزنند.
آنها دست به هرکاری میزنند تا بابابزرگ سبیل موکتی را راضی کنند. درست وقتی که همهی امیدهایشان بر باد رفته، نوهی بابابزرگ از راه رسیده و مثل یک فرشتهی نجات به دادشان میرسد. بابابزرگ سبیل موکتی حتماً نوهی خود را آنقدری دوست دارد که به حرفهایش گوش بدهد. البته که همینطور هم میشود! فقط شادی و خندهی بچههاست که یک پدربزرگ مهربان را راضی به هر کاری میکند، حتی اگر آن کار، گزارش گرفتن از سبیلهای پرپشت و موکتیاش باشد. ولی این پایان داستان بابابزرگ سبیل موکتی نیست. با گرفتن گزارش از سبیل بابابزرگ، دردسر جدیدی وارد زندگیاش میشود. درست است که سبیلهای او قبل از این هم همیشه بزرگ بوده، اما روز بعد از گزارش، رشد سبیلهای بابابزرگ بهطور عجیبی بیشتر و بیشتر میشود. تا جایی که بابابزرگ سبیل موکتی حتی نمیتواند به کارهای عادی خود برسد یا درست راه برود. باایناوصاف، حالا پدر بزرگ باید با این مصیبت جدید چه کند؟ شاید اینبارهم چارهی کار در دستان نوهاش باشد.
این کتاب با زبان اول شخص و از زاویهی دید نوهی بابابزرگ تعریف میشود. او که از مادر و پدر خود دور است، حالا فرصت بیشتری برای سر زدن به خانهی پدربزرگ خود دارد. همین ماجرا باعث ورود نوه به داستان عجیبوغریب پدربزرگ را میشود.
کتاب بابابزرگ سبیل موکتی، نوشتهی علی اصغر سید آبادی نخستینبار در سال 1391 و به همت نشر افق منتشر شد.
کتاب بابابزرگ سبیل موکتی برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب جذاب و خواندنی به تمام نوجوانان علاقهمند به داستانهای سرگرمکننده و تخیلی پیشنهاد میشود. کتاب بابابزرگ سبیل موکتی نمونهی آموزندهای برای بیان علاقهی افراد بزرگ و کوچک خانواده بههم و میزان عشق، اعتماد و احترام آنها نسبت به یکدیگر است.
با علی اصغر سید آبادی بیشتر آشنا شویم
علی اصغر سید آبادی (متولد 1350) از نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان است. او تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتهی روزنامهنگاری به پایان رساند و فعالیتهای خود را از همکاری با مجلات و نشریات مختلف آغاز کرد. او همچنین از پژوهشگران مهم ادبیات کودک و نوجوان است و تاکنون چندین کتاب و مقاله در این حوزه به نگارش درآورده.
نکتهی دیگر درخصوص علی اصغر سید آبادی، حضور او بهعنوان مشاور و مدیر با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، از ابتدای دولت یازدهم تا اواسط دولت دوازدهم است. او همچنین کاندیدای دریافت جایزهی «آسترید لینگرن» را در کارنامهی خود دارد. از دیگر آثار محبوب این نویسندهی کودک و نوجوان میتوان به «مجموعه قصههای شیرین مغزدار»، «خالهسوسکه با کی ازدواج کرد؟» و «شاهزاده بیتاج و تخت زیرزمین» اشاره کرد.
در بخشی از کتاب بابابزرگ سبیل موکتی میخوانیم
اولش جلوی خانهی بابابزرگ یک ماشین کوچولوی قرمزرنگ دیدم. بعدش توی خانه خانم شهرزاد را دیدم. بعد دیدم که من قبلاً هم این خانم را دیده بودم. بابابزرگم گفت: «من و مامانبزرگ همهچیرو به خانم گفتهایم. منتظر تو بودیم که کار شروع کنیم.»
من کیسه را کشانکشان آوردم و برگرداندم روی زمین. باد آمد و کاغذها را اینطرف و آنطرف برد. چندتا کاغذ رفت لابهلای سبیل بابابزرگ گیر کرد. بابابزرگ بلند شد و جلوی باد ایستاد و باد قطع شد. من و مامانبزرگ و خانم شهرزاد کاغذها را جمع کردیم و دوباره توی کیسه گذاشتیم.
من اولش خجالت کشیدم. خانم شهرزاد گفت: «شما برای داوری چه فکری داری؟»
من هیچ فکری نداشتم. او گفت: «اگه موافق باشی من یه پیشنهاد دارم.»
باز من خجالت کشیدم. مامانبزرگ گفت: «رئیس هیئتمدیره اینقدر خجالتی؟ به بابابزرگش رفته!»
بعدش همه خندیدند. من هم فهمیدم که مامانبزرگ شوخی میکند.
من تصمیم گرفتم که خجالت نکشم. بعدش گفتم: «من خجالتی نیستم.» شهرزاد خانم گفت: «پس پیشنهادم رو بگم؟»
گفتم: «بفرمایید!» بعدش از خودم خیلی خوشم آمد که اینقدر قشنگ گفتم بفرمایید.
فهرست مطالب کتاب
مقدمه
فصل اول
مگه سبیل شما نونوایی داره؟
آقا شما کی سبیل درآوردید؟
سلام سیب کوچولو
فصل دوم
بابابزرگ سبیلپروانهای
پروانهها و گنجشکها روی سبیلهای بابابزرگ
قدمتان روی چشم
سلام گنجشک کوچولو
فصل سوم
در سایهی سبیلهای بابابزرگ
میروم عذرخواهی کنم
نقشهی دقیق
فصل چهارم
بابابزرگ سبیل موکتی
آقای سبیل جارویی خوبه؟
سلام آقای استاندار، شما چند نفری؟
فصل پنجم
من رئیس بزرگترین سبیلهای جهانم!
بچههای استاندار چی شدند؟
رئیسها نمیخوابند
فصل ششم
سبیل بابابزرگ من آدم نمیکشد!
هیئتمدیره یا میوهفروشی؟
مسابقه برای انتخاب هیئتمدیره
الو، روزنامهی آفتابگردان؟
این کیسه برای چیه؟
داوری مسابقه
فصل هفتم
هیئتمدیرهی خل و چلها
نافرمانی سبیلها
سبیلهای نگرانکننده
جلسهی محرمانه
فصل هشتم
اعتصاب سبیلی
چرا بود اختیار ما به دست چند بچه فسقل؟
مشاور یعنی جن!
فصل نهم
اهلیکردن سبیل بابابزرگ
خبر مهم
یک جلسهی خیلیخیلی مخفیانه
مهندس عینکپهن و مهندس شوهرعمه
فصل دهم
عکس یادگاریِ زیرسبیلی
غول سبیلی
جنبوجوش در شهر
همهچیز آماده است، اما...
چه رؤیایی در سر دارید؟
آخرین کوششها
عکس یادگاری
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب بابابزرگ سبیل موکتی |
نویسنده | علی اصغر سیدآبادی |
ناشر چاپی | نشر افق |
سال انتشار | ۱۳۹۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 272 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-369-811-9 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان طنز نوجوان |