معرفی و دانلود کتاب الو... اینجا پدری به قتل رسیده!

معرفی کتاب الو... اینجا پدری به قتل رسیده!

کتاب الو... اینجا پدری به قتل رسیده! اثری جسورانه است که دردهای قدیمی جامعه‌ی ایرانی را با نگاهی نو بررسی می‌کند. رضا فیاضی در این داستان به مشکلات خانواده‌ای سنتی می‌پردازد که هر کدام به شکلی قربانی شرایط هستند و سعی دارند از سرنوشت محتوم خود فرار کنند... .

درباره‌ی کتاب الو... اینجا پدری به قتل رسیده!

این رمان جنایی - اجتماعی شما را با شروع طوفانی خود غافلگیر می‌کند: «در هوای گرگ و میشِ پانزدهمِ شهریورِ نود و شش که آسمان اهواز را ابری سیاه، تمام سیاه، پوشانده بود و سر آن داشت که ببارد؛ من مانا عیوقی، هفده ساله، با ضربات پیاپی چاقوی آشپزخانه، پدرم را کشتم»...

رضا فیاضی که ثابت کرده علاوه بر بازیگری مهارت قابل‌توجهی در داستان‌پردازی دارد در کتاب «الو... اینجا پدری به قتل رسیده!» به سراغ مسائل زنان رفته و درد آشنای جوامع سنتی، یعنی ازدواج اجباری را برای روایت برگزیده است.

این داستان درباره‌ی پدری بدرفتار و درگیر مواد مخدر است که به دست همسر و دخترش به قتل می‌رسد و با این حال قضاوت درباره‌ی گناهکار بودن هیچ یک از آن‌ها آسان نیست. پدر مردی است که در جوانی عاشقان بسیار داشته اما از میان تمام دلباختگان، محبوبی برمی‌گزیند که علاقه‌ای به او ندارد. مادر هم زنی است که به جبر روزگار بر سفره‌ی عقد نشسته و قبل از ازدواج، حتی برای لحظه‌ای همسرش را به چشم شریک زندگی‌اش ندیده. اما دخترک قصه، کسی که از وصلت زوجی چنین تلخکام به دنیا آمده و در هفده سالگی مرتکب قاتل شده را چگونه می‌توان توصیف کرد؟

کتاب الو... اینجا پدری به قتل رسیده! با وجود موضوع تکراری خود هیچ شباهتی به رمان‌های کلیشه‌ای موجود در بازار ندارد. این داستان معمایی و نفس‌گیر، عشق، نفرت، خیانت و تعصب را با مهارتی ستودنی درهم آمیخته و شما را به سفری فراموش‌نشدنی در قلمروی رمان‌ فارسی دعوت می‌کند. یکی از ویژگی‌های عالی کتاب مهارت نویسنده در خلق شخصیت‌های ملموس است، زمانی که از شخصیتی متنفر می‌شوید ناگهان او در فصل بعد روایت را در دست می‌گیرد و متوجه می‌شوید این قربانی درهم شکسته و ناتوان، همان ظالم بی‌رحمی است که دقایقی پیش از او بیزار بودید... علاوه بر این رضا فیاضی دقت به جزئیات را به حد اعلا رسانده و با هوشمندی میان راوی‌های مختلف جا به جا می‌شود تا هر ماجرا را از زوایایی گوناگون ببینید.

در پایان این معرفی باید گفت رمان «الو... اینجا پدری به قتل رسیده»، که اکنون نسخه‌ی صوتی آن در اختیار شماست، شاید بهترین اثر نویسنده خود است که تلخی داستان آن تا مدت‌ها زیر دندانتان خواهد ماند و با این حال، ‌بابت انتخاب آن برای مطالعه به خود آفرین خواهید گفت!

کتاب الو... اینجا پدری به قتل رسیده! مناسب چه کسانی است؟

مطالعه‌ی این کتاب را به تمامی علاقه‌مندان به داستان‌های فارسی پیشنهاد می‌کنیم.

با رضا فیاضی بیشتر آشنا شویم

رضا فیاضی (Reza Fayazi) بازیگر، صداپیشه، کارگردان، نویسنده و شاعر ایرانی است. H, چهر‌ه‌ی آشنایی برای تماشاگران تلویزیون است و از آثار شناخته‌شده‌اش می‌توان به «تبریز در مه»، «کیمیا»، «روزگار قریب»، «باغچه مینو» و «قصه‌های تابه‌تا» اشاره کرد. فیاضی همچنین در عرصه‌ی نویسندگی خوش درخشیده و تا امروز چندین کتاب از جمله «ت مثل تئاتر»، «الو اینجا پدری به قتل رسیده‌است» و «بانوی نیلوفر» را منتشر کرده است.

در بخشی از کتاب الو... اینجا پدری به قتل رسیده! می‌خوانیم

آن خبرچینی که صحبتش شده بود منم. آن راپورتچی که رد نوامیس مردم را می‌گیرد و خبر را صاف می‌رساند کف دست این و آن منم. یک وقت این فکر به سرتان نزند که بابت این کار دست‌خوشی از کسی می‌گیرم یا پول سیاهی توی جیبم سرازیر می‌شود. خیر! هیچ از این خبرها نیست. مردم قدرنشناس هستند. بعضی وقت‌ها، بعضی وقت‌ها که چه عرض کنم، اغلب اوقات لعنت خدا و پیغمبر و نفرین زن و بچه مردم اجر خدمتی می‌شود که می‌کنم. بله، مردم اینطورند. لابد می‌پرسید کدام خدمت؟! کدام خدمت به خلق خدا می‌کنی پدر نیامرزیده؟ عرض می‌کنم.

می‌گویند علاج واقعه را قبل از فاجعه باید کرد. احسنت! احسنت به شیر پاک خورده‌ای که این سخن حکیمانه را فرمایش کرده. یا می‌گویند جلوی ضرر را هر وقت بگیری منفعت است. این هم سخن حکیمانه‌ایست. خب من این وسط چه کار می‌کنم؟ چطور سربزنگاه حاضر می‌شوم و مچ کسی که پالنش کج است را می‌گیرم و می‌دهم دست صاحبش؟! هر بیشه گمان مبر که خالی است، شاید که پلنگ خفته باشد. این حرف به حقی است. تو جگرگوشه‌ات را می‌فرستی به هوای درس خواندن اما غافلی که همین جگرگوشه نادان پا به کج راهه می‌گذارد و می‌رود توی همان بیشه‌ای که پلنگ دندانش را برای دریدن طعمه تیز کرده است.

همین چند وقت پیش آقای خوشنامی دختر دم‌بختش را فرستاده بود، درس زبان خارجه بخواند. خودش هم با ماشین بنزش او را می‌رساند درست دم در موسسه زبان خارجه. و می‌رود پی زندگی‌اش! نگو چند ثانیه بعد ماشین شیک و تر و تمیز دیگری که سوارش دو تا جوانک جوالق هستند، می‌آیند و دخترک را سوار ماشین خودشان می‌کنند و دِ برو که رفتیم! تاکی؟ تا ساعتی که درس زبان خارجه تمام شود و پدر بدبخت دوباره بیاید و طفل معصومش را با خود ببرد خانه. ایکی ثانیه قبل از آن چه اتفاقی افتاده؟! دخترک حی و حاضر با کیف و کتابش چشم به راه پدر ایستاده است. پدر از همه جا بی‌خبر هم، بوق می‌زند برای دخترک که بپر بالا دختر قشنگ بابا.